سوادآموزی سرعتی، بخش نخست: مروری بر سوادآموزی سرعتی در ایران و پاکستان
سوادآموزی سرعتی از نگاه باغچهبان
درست هفتاد سال پیش از این، یعنی در سال 1329 که مرز میان سوادآموزی فردی و سوادآموزی نهادینه شده در جامعه ایران است، پدیدهای تازه در این میانه خود را به نمایش گذاشت. پدران خانوادههای میانه حال شهری و اندک زنان طبقههای فرادست یا میانه که که کم کم در امور خانوادگی و تحصیلی فرزندان خود تصمیم گیر میشدند، این جا و آن میشنیدند که میشود کودکان را چند ماهه باسواد کرد.
اندکی هم که دستی به قلم داشتند، کتابهای زبان آموزی را منتشر میکردند یا به صورتهای سادهتر و دستی مانند رونویسی شده یا چاپهای سنگی بدون صحافی و به شکل ورقی به زبان آموزان مشتاق میدادند. در این فضای ناسالم، میان همین گروه اندک، مسابقهای برای تندتر باسواد کردن بخشی از کودکان شهری و خالی کردن جیب خانوادههای آنها درگرفته بود. هم چنین این برنامههای بیبنیاد سوادآموزی از سوی بخشی از آموزگارانی که خود دورههای سوادآموزی پایه را نگذرانده یا کارگزاران اداره فرهنگ آن زمان استقبال و ترویج میشد.
در این میان اسطوره بیمانند الفباآموزی یا سواد پایه در ایران، کسی که در جایگاه سیمرغ و سیمرغیان است، یعنی جبار باغچهبان بزرگ که کارنامه 70 سالهای از سوادآموزی به کودکان و دانش آموزان را در ایروان و ایران تجربه کرد، و مهمتر از آن در همین دهه یعنی سال 1325 اصول سوادآموزی به بزرگسالان یا اکابر و به ویژه سربازان بیسواد ارتش را پایه گذاشته بود در جریان این رقابت ناسالم قرار گرفت و در کتابی که برای نهادینه کردن اصول سوادآموزی نوشت، چنین به فغان در آمد: وقتی که ما از تعلیم الفبا این انتظار را داریم اگر کودک به جای یک سال در دوسال الفبا را تمام کند عین سعادت است نه مانند حالا که آموزگاران محض رضایت خاطر اولیا اطفال یا راستش بگوییم به بیعت برنامههای بیمغز وزارت فرهنگ زور میدهند که کودکان هر چه زودتر الفبا را تمام کرده به کلاس دو ارتقا یابند و نتیجه این میگردد که در امتحانات نهایی دانشجویان با اشک چشم یا تقلب گواهینامه بگیرند و پس از فراغت از تحصیل از نوشتن چند کلمه عاجز بماند. البته شاگردانی که تعلیم و تربیت آنها به دست این قبیل آموزگاران سپرده شود نتیجه آن معلوم است که بالاخره موجب اضمحلال نسل جدید خواهد شد. توجه من در تعلیم الفبا هرگز به کمیت فریبنده ظاهری آن نیست بلکه به کیفیت آن معطوف است. شاگردی که اگر در دوسال الفبا را به این ترتیب یاد بگیرد و شاگردی که در کلاس ۴ است قویتر میگردد ولی این گونه شاگرد تربیت کردن آموزگار حسابی لازم دارد، نه دیپلمه تقلب و اشک چشم. در کلاس الفبا باید استاد درس بدهد نه عجزه. البته همکاران عزیز من نباید از گفتههای من یکه بخورند، زیرا مسئولیت بدبختیها وزارت فرهنگ استانها است نه آنها. [1]
جبار باغچهبان همیشه تا هنگامی که زنده بود در حال خون دل خوردن بود یا برای نهادینه کردن سوادآموزی پایه یا برای نهادینه کردن آموزش به کودکان کم شنوا و ناشنوا. او غم میخورد، اما در گستره کار، پهلوانی بود که آوازهاش و هنرش در کار سبب میشد که کسی یاری و توان هماوردی با او را به سر هم نیاورد.
او در همه زندگی با سوادآموزی سرعتی مخالف بود. و مخالفت خودشان را بر زبان میآورد. او 70 سال پیش از این پیشبینی کرده بود، که نسلهای بعدی کودکان ایرانی هرچه بیشتر بیسواد میشوند. و البته شاید فکر نمیکرد که در یک دوره چهار دههای آن چنان میوه کار او پر پر شود که کودکان ایرانی در آستانه سوادآموزی مکتب خانهای و سوادآموزی مدرن سرگردان و آشفته بمانند.
باید توجه داشت هنگامی که باغچهبان این نکتهها را ثبت میکرد، تنها و تنها به کودکانی نظر داشت که در خانواده زندگی میکردند، آن هم نه در خانوادههای روستایی یا خانوادههای فرودست شهری، بلکه تنها به یکبخش کوچک از جمعیت ایران که تازه راه سوادآموزی کودکان خود را پیش گرفته بودند. بنابراین در آن زمان یعنی دهه 1320 به طور اصولی بیشترینه کودکان روستایی ایران بیسواد بزرگ میشدند، مگر آن که سواد مکتب خانهای یا قرآنی یا به طور خاص سواد در مدرسههای تازه بنیاد که دولت یا خیرین در اندک روستاهای ایران ساخته بودند، به آنها آموزش داده میشد. بنابراین در آن دوره اگر بحث سوادآموزی سرعتی مطرح شده بود، مقولهای از بنیاد متفاوت با آن چیزی بود که در دهههای بعد در ایران مطرح شد.
سوادآموزی سرعتی از نگاه دیگر
پس از هفتاد سال، به سبب بیبرنامگی دو نهاد آموزش و پرورش و نهضت سوادآموزی دوباره این جا و آن جا کسانی پیدا شدهاند که داد سوادآموزی دو ماهه، سه ماهه و شش ماهه سر میدهند و گروههای ویژهای از سازمانها یا قشرهایی از مردم را برمیانگیزند تا روشهای آنها بیازمایند. به این گونه از سوادآموزی، نیز سوادآموزی سرعتی گفته میشود. چنین برنامههایی در جهان و به ویژه کشورهای آسیایی مانند هند و پاکستان همچنان در جریان است.
یکی از این برنامهها، برنامه سوادآموزی سرعتی[2] است که در پاکستان اجرا شده و به زبان اردو به آن تیز رفتار خواندگی پروگرام گفته میشود، اما چندان موفقیتی به همراه نداشته است. برنامهای که در آغاز طراحی شده بود تا بخشی از کودکان کار و محروم پاکستانی را در بازه سنی 7 تا 15 ساله با سواد کند.
باید توجه داشت که پاکستان از جنبه سوادآموزی پایه وضعیت خوبی ندارد. به گفته دست اندرکاران این برنامه، از جمعیت کودک و جوان پاکستانی تنها 22 میلیون نفر میتوانند در مدرسه ثبت نام کنند که این رقم نسبت به کل جمعیت کودک و نوجوان پاکستانی 57 درصد میشود و 43 درصد از کودکان پاکستانی دسترسی به مدرسه ندارند. به ویژه دختران، کودکان روستایی و کودکان در خانوادههای بسیار فقیر که در هند و پاکستان یک پدیده رایج است، در این گروه قرار میگیرند. برپایه آمارهای بدست آمده درسال 2007 و 2008 تنها 21 میلیون کودک کار در پاکستان مشغول کار بودهاند که از این رقم 73 درصد پسر و 27 درصد درختر بودهاند. گروه سنی این کودکان هم بین 7 تا 14 ساله است. برنامه سوادآموزی سرعتی که وابسته به نهادی به نام ویژن 21 است، آن گونه که ادعا میکند، میکوشد تا آن جا که در توان دارد، این کودکان را باسواد کند. اما هیچ داده و آماری از فعالیتهای خود که بتواند قابل اتکا باشد، ارائه نمیدهد. برنامهریزی آموزشی آنها چنین است که با توجه به طیف گسترده این کودکان، درشش ماه اول خواندن و نوشتن و مفاهیم ساده ریاضی یا شمارورزی را به آنها آموزش دهند.[3]
در ایران و به ویژه در دو دهه گذشته، با توجه به فعالیتهای سوادآموزی خارج از برنامه نهضت سوادآموزی که برنامهای دولتی است و مانند برنامه رسمی سوادآموزی آموزش و پررورش مبنای طراحی آن در اولویت دادن به آموزههای ایدئولوژیک است، گروهها یا افرادی با سلیقه و پسند خود برنامههایی برای سوادآموزی کودکان به ویژه کودکان کار و محروم تهیه کردهاند که شاخص آن را سرعت یادگیری گذاشتهاند. این برنامهها که از سوی برخی سازمانهای غیردولتی و جمعیتهای به ویژه دانشجویی و خیریه ترویج میشود، با این مولفه بنیادی شکل گرفته است، که به سبب خیابان گردی کودکان کار یا داشتن پیشههای چند روزه یا ناپایدار، و کودکان محرومی که درگیر کارهای خانگی و کشاورزی هستند، آنها وقت کافی برای آموزش ندارند، پس باید سوادآموزیشان را در سریعترین زمان ممکن به پایان رساند. در حاشیههای این برنامهها همیشه کمیتهای زمانی مانند چندین نشست، یا چندین هفته یا سه ماهه و شش ماهه آمده است که تاکیدی است بر نقش زمانهای کوتاه در سوادآموزی. اگر بخواهیم چکیدهوار ویژگیهای این برنامهها را بررسی کنیم به عوامل مشترک زیر میرسیم.
- این برنامهها به طور کلی فاقد پیش برنامههای آمادگی برای خواندن هستند. پیش برنامههای آمادگی برای خواندن در آماده کردن کودک یا بزرگسال برای سوادآموزی بسیار مهم هستند. از مهمترینبخش های آمادگی برای خواندن، کارهای آواشناسی است. همان پدیدهای که برای اولین بار جبار باغچهبان در ایران پیش درآمد آموزش خواندن قرار داد.
- هیچ مولفهای برای گیرایی و تمرکز خواندن در این برنامهها پیشبینی نشده است. تمرکز، عنصر اساسی در برانگیزاندن کودک کار و محروم به سودآموزی است. تمرکز با سکوت تفاوت دارد. تمرکز یعنی ایجاد انگیزش. همان پدیدهای که پائولو فریره در سوادآموزی کارکردی خود به آن اهمیت فراوان میداد. متنهایی که برای آموزش این کودکان تهیه میشود، باید به گونهای سبب انگیزش آنها شود، یعنی آن قدر کنجکاو شوند که بدانند این نشانگان متنی چه چیزی در خود دارند که کشف آن میتواند برای آنها جالب باشد.
- متنهایی که برای آموزش خواندن تهیه شده است، به طور کلی گاهی خودشان با فارسی پیراسته نوشته نشدهاند، و این نشان میدهد که مبتکران این برنامهها آشنایی چندانی با زیر و بم زبان فارسی و چارچوب محتوای آموزشی آن ندارند
- این برنامهها کلام محور هستند و از کمترین میزان تصویر در کتاب بهره میبرند. همین یک نکته نشان میدهد که تا چه اندازه کسانی که در این حوزه سوادآموزی را برگزیدهاند از نقش نشانه شناسانه تصویر و ارتباط آن با واژه دور هستند. تاریخ آموزش و پرورش ایران، گواهی میدهد که حتا نوگرایان دوره مشروطه که وارد موضوع سوادآموزی به کودکان شدند تا چه اندازه از نقش تصویر و ارتباط آن با واژه و نویسه یا واک آگاه بودند.
- اتکای اصلی این برنامهها نیز به دیکودینگ یا رمزگشایی[4] در خواندن وابسته است. اما باید توجه داشت، رمزگشایی به معنای درک مطلب نیست. رمزگشایی تنها درک ارتباط واک و نویسه، ارتباط میان نویسهها با هم، و در نهایت گشایش چگونگی پیوند میان نویسهها یا واکها و بیان کلامی آنها است، بدون این که تضمینی برای درک گفتار یا نوشتار از سوی زبان آموز باشد.
- در این کتابها یا بستههای آموزشی به هیچ وجه اصل پس و پیشهای واکهای الفبایی رعایت نشده است. هنگامی که جبار باغچهبان خود به تنهایی روی ویژگیهای الفبای فارسی به کار و پژوهش پرداخت دریافت که در آموزش الفبای فارسی روش ابتثی یا روش الف ب ت ث یکی از بیهودهترین کارها است. پس متوجه شد همان گونه که زایش و رانش واکها در کودکان خردسال توالی دارد و در یک پیوستار زمانی رخ میدهد، برای مثال واکهای انفجاری مانند ب و پ پیش از واکهای پسکامی مانند خ و غ بر زبان کودک رانده میشوند، و هم چنین رانش برخی از واکها به سبب درگیر شدن ماهیچههای اندام گویایی نیاز به توان فیزیکی یا توانش اندامهای گویایی کودک دارد، بسامد برخی از واکها در زبان فارسی بسیار بیشتر از واکهای دیگر هست. مانند واکهای فراکامی (خیشومی) م و ن که دامنه بسامدی آن بسیار بیشتر از واک غ است. بنابراین طراحی این که کدام واک باید در ابتدا آموزش داده شود نکته بسیار مهمی است که در این برنامهها دیده نمیشود.
- در این برنامهها، جایگاه شنیدن یا درست شنیدن که تاثیر بسیار گستردهای در درست خواندن دارد، مشخص نیست. یعنی خود برنامه نشان نمیدهد که چه زمانی آنها باید درست شنیدن را تجربه کنند. برای درست شنیدن برنامههای زیادی هست مانند داستان خوانی، شعر خوانی که تمرکز این کودکان را برای سوادآموزی جلب میکند.
بیش از صد سال پیش کسانی که به تالیف زبان آموزها روی آوردند میدانستند که آمادگی برای خواندنبخش ضروری برای ورود به آموزش خواندن است. بنابراین لوحهای الفبایی را به شکلهای گوناگون در بستر تکنیک چاپ سنگی تهیه میکردند
بیش از یک سده پیش همه کسانی که به طور فردی کتابهای زبان آموز تهیه میکردند، به نقش تصویر در برانگیزش زبان آموزان و ارتباط میان نشانههای متنی با نشانههای تصویری آگاه بودند
پس از یک سده، نمونهای از متنهای سوادآموزی سرعتی که به طورکلی بر پایه آموزش رمزگشایانه یا دیکودینگ تدوین شدهاند و مشخص نیست گزینش کلید واژگانی یا کلیدیترین واژگان برای آموزش یک واک مشخص مانند «ل» یا «گ» دارند و اگر دارند برچه مبنایی ریخته شدهاند و چه نقشی دارند؟ یا واژگان تنها براساس اصل هم نشینی و هم گروهی واکها گردآوری شدهاند و زبان آموز تنها باید بتواند آنها را رمزگشایی کند. ارتباط واژگانی مانند لیتر با لوت یا لج با لامپ در این تجمع سرگیجه آور واژگان مشخص نیست. واژگانی مانند لات چه کارکردی در آموزش دارند؟ لامپ با لب چه پیوستاری را پر میکنند؟ به طور کلی این تجمع واژگان ناهمسان چه نقشی در زندگی کودکان کار و محروم دارد؟
بخش دوم مقاله:
سوادآموزی سرعتی، بخش دوم: سوادآموزی سرعتی از نگاه پائولو فریره
[1] جبار باغچه بان از کتاب اسرار تعلیم و تربیت، یا اصول تعلیم الفبا، ص 28 و 29
[2] Speed Literacy Program [SLP]
[3] https://thevision21.wordpress.com/our-work-2/speed-literacy-program/
[4] decoding