کودکان؛ فراموش شدگانی در هجمه اخبار ناگوار
این روزها همه ما از جنگ و ناامنی سخن می گوییم و اخبار ناگوار سیاسی و زیست محیطی داخل و خارجی را دنبال میکنیم و انتشار میدهیم. همه در حال ابراز ترسها و اضطرابهای خود و ارائهٔ تحلیلهای مختلف در شبکههای اجتماعی یا روابط رو در روی انسانی هستیم.
ما با نگرانی از شرایط فعلی میکوشیم تا با پیشبینیها و ارزیابیهای خود راهکاری برای ایجاد زندگی بهتر در آینده بیابیم. این در حالیست که باید توجه داشت در همان لحظاتی که در حال گفتگو در مورد اخبار ناگوار هستیم یا به صدای گویندهٔ اخبار در رادیو و تلویزیون گوش میدهیم که حوادثی چون جنگ و احتمالاتش و بمب گذاری و ترور و تصمیمات مسئولین را شرح میدهد و یا در تاکسی و اتوبوس با راننده و مسافران در مورد گرانی و شرایط ناگوار اقتصادی بحث میکنیم کودکان ما در کنارمان شاهد این بحثها هستند. ما اکثراً تصور میکنیم آنها غرق در دنیای کودکی خود هستند و متوجه چنین مباحثی نمیشوند این در حالیست که کودکانمان صدای ما را میشنوند و ترسها و اضطرابهای ما را دریافت میکنند.
کودکان به قدری آگاهند که حتی اگر اخبار ناگوار را نشنوند و شاهد گفتگوی ما بزرگسالان نباشند در لحظاتی که به آغوش ما میآیند متوجه تنشهای این روزهای ما خواهند شد و همین امر به مرور احساس عدم امنیت را به آنها منتقل خواهد کرد.
امروز جهان بیش از پیش دچار اضطرابهای خاص شده است. اضطرابهایی که ما نیز خواه ناخواه دچار آنها میشویم اما باید برای بهداشت روان نسل آینده، اکنونِ کودکانمان را به دست فراموشی نسپاریم و تا جای ممکن بکوشیم تا آنها در این اضطرابها و نا امنیها حل نشوند.
با توجه به شرایط پیچیده کشورمان همواره دچار تنشها و حوادثی خواهیم بود و این در حالی است که مدیریت چنین اخباری میتواند کودکان ما را از آسیب جدی حفظ نماید. بهتراست در چنین روزهایی بیش از پیش با دوستان و آشنایان خود جمعهایی را تشکیل دهیم تا کودکان در طول بازی گروهی و گفتگو با یکدیگر، فرصت این امر را بیابند که اضطرابها و ترسهای خود را ابراز کنند.
خوب به خاطر دارم در مدرسه طبیعت در یکی از روزها دقیقاً پس از آخرین زمین لرزهٔ تهران، یکی از موضوعات بازی کودکان مدرسه، زلزله بود. آنها این موضوع را به شیوههای مختلف در فعالیتها و بازیهای خود جاری کرده بودند و به برون ریزی این اضطرابها میپرداختند.
بازی کودکان در شرایط آزاد و ایمن در کنار بزرگسالان آگاه با حداقل مداخله میتواند بستری مناسب را جهت رها سازی افکار کودکان از تنشهای پیرامونی خویش فراهم آورد. آنها در چنین محیطی با توجه به روحیات فردی خود با بازیهای وانمودی مانند جنگ بازی یا خاله بازی (بازسازی لحظه تصادف، زلزله، مرگ و...) به ایفای نقشهای مختلف و بیان احساسات خود میپردازند. همچنین آنها تنشهای خود را با کشیدن نقاشی و یا ساخت یک سازه (مثل تانک، شمشیر، تفنگ) یا گفتگوهایی در گروه دوستی و یا حتی در شکل قصه پردازی برای کودکان دیگر مطرح میکنند. در نتیجه آنها در یک جامعه کودکی فرصت آن را مییابند تا موضوعات را با تنش کمتری تجربه کنند و از هم در مورد آنها بیاموزند.
خیلی وقتها شنیدن اخبار، کودکان را دچار وسواس و نگرانیهای سختی میکند و ما به عنوان بزرگسال متهم به گرفتن دوران کودکی از آنها میشویم. این موضوع به عنوان نمونه در مواردی که وارد آموزشهای مستقیم و انتقال ناصحیح اخبار زیست محیطی میشویم کاملاً محسوس است. در نظر بگیرید کودکانی را که به منظور بهره مندی از شگفتیهای محیط طبیعی راهی گردش روزانه در جنگل شدهاند، در این حین یکی از کودکان از ابتدا با نگاه مضطرب در طول مسیر به دنبال زباله میگردد تا آنها را جمع آوری کند و این در حالی است که همسالانش از دیدن پیلههای کرم ابریشم به وجد آمدهاند. در حقیقت، او به دلیل نقشی که بزرگسالان بر اساس آموزههای غلط در خردسالی به او دادهاند از درک شگفتیهای طبیعت در کنار همسالان خود محروم میماند و ممکن است دچار بوم هراسی شود.
این روزها بیش از پیش باید به مفهوم کیفیت زندگی توجه کنیم. برخی از ما ممکن است تحقق این مفهوم را در تغییر مختصات جغرافیای زندگی خود امکان پذیر بدانیم و برخی به خوبی دریافته باشیم که ارتقای کیفیت زندگی خود و کودکان نیازمند داشتههای دور از دسترس و اندوختههای مالی بسیار گزاف نیست.
گنجاندن چند ساعت بازی آزاد در طبیعت با همسالان و سفر در طبیعت و آشنایی با ناشناختهها و شرکت در دور همی های فامیلی و دوستانه هر کدام علاجهایی هستند که این روزها میتوانند به عنوان درمانی کم هزینه در نظر گرفته شوند و امنیت را به کودکانمان و ما بازگردانند.