تجربه یک مادر کانادایی از آموزش در خانه در دورهی قرنطینهی خانگی بهسبب همهگیر شدن بیماری کووید-۱۹
کتابها و بههمریختگی، ویژگیهای زندگی خانوادگی ما شدهاست.
از هنگام بسته شدن مدرسهها و آغاز زندگی پشت درهای بسته، پدرها و مادرها در سراسر جهان با این پرسش روبهرو شدند که چگونه آموزش کودکانشان را ادامه دهند؟ دولت، مدیران مدرسهها و دیگر خانوادهها هر کدام دیدگاهی دارند. برخی میگویند مهم است که نظم روزانه را حفظ کنید، در حالیکه برخی دیگر میگویند آموزش مهمترین نگرانی خانوادهها نباید باشد.
در سه هفتهی نخست قرنطینه، خانوادهها در «اُنتاریو» هیچ راهنمای رسمی، بهجز این که «باهم وقتتان را بگذرانید» دریافت نکردند. (هرچند خانوادهها، پشت درهای بستهی خانه، انتخاب دیگری جز این نداشتند.) در ماه آوریل (۱۲ فروردین تا ۱۰ اردیبهشت)، دولت ایالتی، آموزش آنلاین را به مدّت پنج ساعت در هفته، برای همهی دانشآموزان پایه دبستان رونمایی کرد. من یک دقیقه آن را نگاه کردم و دیگر میلی به دنبال کردنش نداشتم. در خانهی ما افزار دیجیتالی اندکی هست. دوست ندارم فرزندانم جز برای سرگرمیِ بسیار کوتاه مدّت، سراغ آنها بروند و به نمایشگر آنها خیره شوند. همچنین، پیش از معرفی این دورهی آنلاین، کوششام را برای «آموزش کودکان در خانه»۱ آغاز کرده بودم.
من درسهای پایه ششم تا یازدهم را در خانه خواندهام. روشِ مادرم بسیار سازمان یافته و منظم بود. مدرسهی خانگی از ساعت هفتونیم صبح آغاز میشد و ساعت دو بعد از ظهر پایان مییافت. پس از مدرسه نیز برنامهی ساعتی فشردهای برای خواندن منطق، زبان لاتین، متنهای کلاسیک یونان، «ایلیاد و اُدیسه» داشتم. مادرم هر شب، فعالیّتهای روزانهام را وارسی میکرد، در فهرست کارها، روبهروی کارهای انجام شده نشانه میزد، فعالیّتهایم را تصحیح میکرد و برنامهی فردا را سامان میداد. برنامهی مدرسهی خانگی بسیار سختگیرانهتر و جدیتر از مدرسه عادی بود.
من دلم نمیخواست چنین روشی را با فرزندانم دنبال کنم. من و همسرم، در خانه کار تماموقت روزانهی از راه دور انجام میدهیم. مدرسهی خانگی ما در دورهی همهگیری بیماری کووید - ۱۹، یک برنامه همیشگی نخواهد بود. من به اهمیّت برنامهی منظم و سازمانیافتهی روزانه باور دارم، ولی کودکان، بسیاری از چیزها را در بازیهای کمتر برنامهریزی شده و خودانگیخته یاد میگیرند. از این رو، در پنجاه روز گذشته، ما برنامهی منظمی را در نظر گرفتیم که به همه اعضای خانواده کمک کند با وضعیّت کنونی کنار بیایند. این برنامه چیزی میان برنامهی سخت و جدی مادرم و برنامه کاملاً آزادی است که برخی خانوادهها در شبکههای اجتماعی دربارهی آن سخن میگویند.
بسیار کتاب بخوانید
«آلبرت انیشتین» گفته است: «اگر فرزندان هوشمند میخواهید، برای آنها قصههای پریان بخوانید. اگر میخواهید باهوشتر شوند، بیشتر بخوانید.» شمار فراوانی کتابها با موضوعهای گوناگون، جانشین بسیار خوبی (اگر بهتر از آنها نباشند) برای بیشتر کتابهای درسی هستند و بیگمان، میلیونها بار از ویدئوهای کوتاهِ آموزش از راه دورِ مدرسه، کارسازترند.
من برای دادن کتابهای فراوان از گونههای ادبی گوناگون به فرزندانم برنامه منظمی دارم. این کار به سازماندهی نیاز دارد. روزانه، کتابهای غیر داستانی، بهویژه کتابهای تاریخ، علوم طبیعی و جغرافیا، متناسب با گروه سنی هریک را در دسترسشان میگذارم. پس از خواندن این کتابها، کتاب داستان میخوانند؛ هر رُمانی که خودشان بیشتر دوست دارند - اکنون کتاب «ارباب حلقهها» را میخوانند - و دیگر کتابهای سرگرمکننده مانند بازنویسی کُمیکِ داستانهای «شکسپیر» و افسانههای اسکاندیناویایی و یونانی را میخوانند.
خوشبختانه کتابخانهی پُرباری دارم؛ در ماه مارس (۱۰ اسفند تا ۱۱ فروردین) که معلوم شد بچهها در خانه باید درس بخوانند، مادرم بیشتر کتابهای کتابخانه را به من داد. پیش از قرنطینهی کامل شهر، شمار فراوانی کتاب از کتابخانه امانت گرفته بودم. از فروشگاههای آنلاین، دویست دلار کتاب خریدم و یکی از دوستانم یک کارتُن کتاب داستان کودکان به ما امانت داد. اگر کتاب کم دارید، از فروشگاههای آنلاین بخرید یا پرسوجو کنید شاید کسی به شما کتاب امانت بدهد. مردم دوست دارند کتابهایشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در «فیسبوک»۲ دیدهام که مردم کتابهایشان را باهم رد و بدل میکنند؛ کتاب امانت میدهند و بهجای آن کتاب امانت میگیرند.
دستهایتان را بهکار بگیرید
فرزندانم را تشویق میکنم تا با دستهایشان چیزهایی بسازند. آنها، بیشتر از گذشته، آشپزی میکنند و نان و شیرینی میپزند. از پسر بزرگم میخواهم پیاز خُرد کند یا سیبزمینی پوست کند. برای پختن نان و شیرینی، آزادی کامل دارد. او اکنون بهآسانی فِر را روشن میکند و سینی داغ آن را با مهارت بیرون میآورد. گاهی میانهی کار روزانه، از پلهها پایین میآیم و میبینم یک سینی شیرینی لیمویی روی کابینت در حال خنک شدن است. دیدن این منظره برایم بسیار دلپذیر است.
فرزندانم ساختن کاردستیهایی مانند کارتپستالهای «پاپ-آپ»، «پاپیه ماشه» و هیولاهای کاغذی را بسیار دوست دارند. آنها مدّت طولانی سرگرم رنگآمیزی، طراحی و نوشتن نامه برای پدربزرگ و مادربزرگ، یا مقاله برای نشریهها میشوند. با اسباببازیهایشان بازی میکنند. هنگامی که آنها جذب چنین فعالیّتهایی میشوند، اجازه میدهم کارشان را دنبال کنند. «تِرِنت هام»۳ مقالهنویس، پاسخ جالبی به یکی از خوانندگانش داده بود: «ما فرزندانمان رادر وضعیّت کنونی تشویق میکنیم به کارهای دلخواهشان بپردازند تا اینکه آنها را برای انجام دادن برنامهی درسیِ مشخص وادار کنیم. از خودمان میپرسیم چه موضوعهایی بیشتر جذبشان میکند؟ دوست دارند چه مهارتهایی بهدست آورند؟ روی همان موضوعها و مهارتها تمرکز میکنیم.»
یادگیری موسیقی فعالیّتی است که همچنان در برنامهی روزانهی فرزندانم جای دارد. هفتهای پنج روز موسیقی تمرین میکنند. دلم نمیخواهد آنچه یاد گرفتهاند فراموش کنند. با این کار از مربیهای موسیقی که در این وضعیّت با تماس تصویری به کودکان درس میدهند، میخواهیم پشتیبانی کنیم.
بازی کردن در فضای آزاد
بازی کردن در فضای آزاد، چندین برابرِ درسخواندن درون خانه، در یادگیری کودکان مؤثر است. شاید برخی از مادرها و پدرها تعجب کنند، ولی دریافتهام هنگامی که فرزندانم دور حیاط میدَوَند یا با رعایت اصول ایمنی، در کوچه بازی میکنند، کارها بهتر پیش میرود. من سکوت لازم برای تمرکز روی نوشتن را بهدست میآورم، آنها نیز درون خانه بسیار آرامتر میشوند.
هنگامی که به کودکان اجازه بازی در بیرون از خانه را میدهید، برخی قانونهای دستوپاگیر را باید کنار بگذارید. اگر قرار است به آنها خوش بگذرد، با اندازهای از کثیفکاری باید کنار بیایید. برای نمونه، فرزندانم گودالهایی در نزدیکی در ورودی حفر کردهاند که تا اندازهای بزرگ و گود هستند و اگر درون گودالها بنشینند و خَم شوند، هماندازه آنها میشوند. آنها دوست دارند روبهروی ورودی خانه، با شِلَنگ آببازی کنند و گِل درست کنند. آنها درون باغچه میروند، از درخت بالا میروند و پیاز و غنچهی گُلها را کالبدشکافی میکنند. گلولههای اسلحهی اسباببازی همهجا پخش شده است، صفحه هدف تیراندازی یک گوشه است، کارهای چوبی نیمهکاره گوشهای دیگر رها شده، طنابها از درختها آویزان شدهاند. خانهدرختی بدریخت از قلم نیافتد که روی دیوارهایش «گرافیتی» (گونهای نقاشی دیواری) انجام میدهند.
با آغاز قرنطینه، یک سبد بسکتبال نیز برایشان خریدم. آنها بازی هاکی بازی در خیابان، دوچرخهسواری و اسکیتسواری، هدفگیری با سنگانداز و کمانشان را نیز دوست دارند. اینها بازیهای آزاد هستند و در آنها دخالت نمیکنم. درون خانه مینشینم و به کار نوشتنم میپردازم.
انعطافپذیر باشید
برنامهی روزانهی ما ثابت است: خواندن کتاب غیرداستانی، تمرین جدول ضرب، هجی کردن واژهها، نوشتن نامه یا مقاله برای نشریهها، نگاه کردن نقشهی جهان و به خاطر سپردن نام کشورها و پایتخت آنها، تمرین نواختن ساز موسیقی، و خواندن رُمان. ولی این برنامه با حالوهوای فرزندانم میتواند تغییر کند. اگر خسته و بیحوصله باشند، مدّت بیشتری آنها را برای بازی بیرون از خانه میفرستم. اگر زیاد باهم درگیر میشوند و دعوا میکنند، برنامهی درسی را موبهمو پیش میبریم؛ برای انجام دادن تکلیفها به اتاقهای جداگانه میروند و برنامهی زمانبندیشده برای انجام دادن فعالیّتها را به آنها میدهم. اگر بهشدّت جذب یک بازی شدهاند یا رخداد نابههنگامی را تجربه میکنند (مانند مردن همسترشان در هفتهی گذشته)، برنامه انجام نمیشود.
در پایان روز، هنگامی که کارم تمام شده است، آنها هنگامی اجازهی نشستن روبهروی نمایشگر برای خواندن یا گوش دادن به موسیقی را دارند که برنامهدرسیشان را انجام داده باشند. در این مدّت من در پارکینگ ورزش میکنم یا شام را آماده میکنم.
هر خانوادهای روش خودش را دارد و شاید آنچه برای برخی سودمند است، برای برخی دیگر سودمند نباشد. با اینهمه، خوب است از تجربههای یکدیگر در این دورهی دشوار آگاه باشیم. برای جمعبندی، اگر فرزرندتان بسیار کتاب میخواند و در حیاط بازی میکند، در مسیر درستی هستید.
پینوشت:
Homeschooling .۱
Facebook .۲
Trent Hamm .۳