تخیل، بستر خلاقیت در کودکان است
صابر محمدی میگوید: لئوناردو داوینچی در شبهای بارانی لکههایی را که روی دیوارها بر اثر رطوبت نقش میبست، تماشا میکرد و به توصیف تصاویری که میدید، میپرداخت و حتی آنها را نشان میداد. همین طور در ترکهای دیوار، چین و شکن آبهای راکد را مشاهده میکرد یا در ابرها، تصاویر و مناظری را میدید.شاید خود ما هم بازی ابرها را در دوران کودکی به یاد داشته باشیم که چگونه در روزهای ابری به آسمان نگاه میکردیم و نام حیوان یا منظرهای را میگفتیم و هر یک در ابرها به دنبالش میگشتیم و آن کس که زودتر آن را پیدا میکرد، برنده میشد.
نگاه لئوناردو داوینچی و بازیهای کودکانه شما نشان از تخیل و خلاقیت میباشد همراه با تخیل،خلاقیت در سالهای اول زندگی کودک و سپس در سایر زمینهها و فعالیتهای او قابل مشاهده است. مطالعات انجام شده حاکی از آن است که اوج خلاقیت در حدود ۳۰ سالگی است. پس از آن در همان حد باقی مانده یا به تدریج کاهش پیدا میکند. لذا توجه به مساله آفرینشهای ذهنی در دوره کودکی، نوجوانی و جوانی فوقالعاده حائز اهمیت است. در دنیای پیچیده کنونی که شاهد رقابتهای بسیار فشرده جوامع مختلف برای دستیابی به جدیدترین تکنولوژی و منابع قدرت هستیم، افراد تیز هوش و خلاق و صاحبان اندیشه نو و تفکر واگرا به مثابه گرانبهاترین سرمایه، از جایگاه بسیار والا و ارزشمندی برخوردار هستند امروز جامعه ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارد.
هر قدر جهانی که در آن زندگی میکنیم پیچیدهتر میشود. نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلاق و آفریننده بیشتر و شدیدتر میگردد. به همین دلیل درشرایط کنونی مساله خلاقیت از مهمترین مسائل در قلمرو خانواده، مدرسه و جامعه میباشد. از آن جایی که به نظر غالب روانشناسان خلاقیت در سالهای اول زندگی کودک ظهور میکند و در آغاز؛ با تخیل همراه است بدون تردید تخیل از مهمترین عواملی است که تفکر خلاق را ممکن میسازد.
ارتباط بین خلاقیت و تخیل
خلاقیت و تخیل در عین حال که یکی نیستند ولی کاملاً با هم ارتباط دارند. خلاقیت غالباً مستلزم کاربرد تخیل است. به نظر فروید تفکر خلاق شکل عالی تخیلات آزاد و بازیهای دوره کودکی است. به عقیده او سرچشمه خلاقیت را باید در تجربیات دوره کودکی جستجو نمود، زیرا چگونگی تجارب دوران خردسالی در ظهور اندیشههای نوفوقالعاده مؤثر است.
در هر حال باید اذعان داشت که از مهمترین عواملی که تفکر خلاق را ممکن میسازد، تخیل است. از جمله ویژگیهای مشترک میان افراد خلاق که مورد قبول همه روانشناسان و محققان این رشته است، وجود قدرت تخیل فوقالعاده در نزد همه کودکان و بزرگسالان خلاق است. در ادامه برای این رابطه فقط به یک مثال اشاره میشود. چسب لباس که کار دکمه را میکند و بسیار راحتتر از دکمه بستن است در نتیجه مشاهدات مبدع آن خلق شد. او هنگامی که از مزرعهای میگذشت دید که خار و خسک به لباسش چسبیده است. او از این مشاهده با استفاده از تخیلش مدلی برای بستن لباس ابداع کرد.بسیاری از افراد در طول سالها میدانستند که خار و خسک چه خاصیتی دارد ولی او اولین کسی بود که کاربرد گستردهتر آن را دید. او با استفاده از خلاقیتش مشاهداتش از خار و خسک را به لباسش ارتباط داد.
اهمیت تخیل وخلاقیت در کودکان
وقتی که به هنگام سخن گفتن از تربیت فرزندان بر تشویق خلاقیت و تخیل آنان تاکید میکنیم فقط به خاطر آینده جامعه نیست، بلکه وضعیت فعلی کودکان نیز مد نظر است. با تشویق خلاقیت و تخیل،کودکان بهتر میتوانند به روابط تازه و درک تازه از پدیدهها دست یابند. کودکان خرد سال طبیعتاً درمورد افراد و جهان پیرامون خود کنجکاوند و میخواهند ارتباط خود را با آنها بدانند. کودکان به کمک تخیل میتوانند از زمان حال به گذشته و آینده و آنچه خواهد شد فراتر بروند. آنان از جهان حسی خوددر لحظه رها میشوند. کودکان از طریق کوششهای خلاقه و پر تخیل خود افکار خود را بیان میکنند برای مثال، از طریق نقاشی و طراحی زیبایی و ارزش جاودانی را تجربه میکنند. درباره مفاهیم تازه میاندیشند و آنها را میآفرینند.
مشکلات را حل میکنند و در این کار مسلط میشوند. عزت نفس پیدا میکنند. مثلاً از طریق شناختن هویت خود آنان میتوانند تصور و دیدی از جهان داشته باشند که متعلق به خودشان است. ما میتوانیم با بررسی و کاوش در بیان خلاقانه و تخیلی کودکان بفهمیمدرباره جهان خود چه میدانند، چه چیزی را مهم میدانند و چگونه آن را بیان میکنند. کودکان در سنین مختلف جلوههایی از خلاقیت را از خود نشان میدهند. در این جا سعی میشود به برخی از فعالیتها و بازیهای کودکان که در آن تخیل و خلاقیت تواما ظهور مییابند، اشاره شود.
جان دارپنداری
جاندار پنداری تمایلی است که ضمن آن کودک سعی میکند به اشیای بی جان شعور بدهد.در واقع کودکان خردسال اطلاعات و تجارب زیادی ندارند تا تفاوتی بین اشیای جان دار و بیجان قائل شوند. کودک تصور میکند همان گونه که خودش محیط اطراف را درک نموده، با آن ارتباط برقرار میکند، اشیاء و پدیدهای دیگر نیز همانند او عمل میکنند. خیلی مشکل است که بگوییم تفکر جاندار پنداری به این دلیل شروع میشود که کودکان خردسال قادر نیستند تصورات ذهنی خود را به زبان بیاورند، لذا باید افکار آنان در عمل به نمایش درآید. اندیشه جان پنداری در حدود ۲ سالگی شروع شده، در سنین ۴ تا ۵ سالگی به اوج خود میرسد و پس از آن با سرعت کاهش یافته، در آستانه ورود کودک به مدرسه از بین میرود.
مسلماً کودکان سنین کودکستانی و پیش دبستانی، در خانواده از زمینه مساعدی برای تمایل به داشتن اندیشه جاندار پنداری برخوردارند. خانواده کودکان را تشویق میکند که برنامههای تلویزیونی، به خصوص برنامههای کودک را تماشا نمایند، برنامههایی که در آن اسباب بازیها، گلها، حیوانات، ستارهها واشیای مختلف مثل آدمها رفتار کرده، حرف میزنند. زمانی هم که پدر و مادر کودکان را از لگد زدن به در و دیوار منع کرده، یا مثلاً میگویند: «استکان را پرت نکن، دردش میآید»، اندیشه جاندار پنداری را در آنها تقویت میکنند.
بدون تردید جاندارپنداری یا حیات بخشی به پدیدهها یا اشیای بیروح، برای کودکان نوعی احساس خوشایند و رضامندی درونی را به همراه دارد. جاندارپنداری بازیهای آنها را بانشاطتر میکند، بخصوصدر دورانی که کودکان نمیتوانند با اطرافیان بازی کنند. زمانی که کودک با کسب مهارتهای اجتماعی میتواند با دیگران ارتباط بیشتری برقرار کند، رغبت او به بازی با اسباب بازی کمتر میشود. جاندارپنداری نه تنها مانعی برای رشد مهارتهای اجتماعی نیست، بلکه کودک با نشان دادن احساس همدلی و همدردی با اشیایی که آنها را در تخیل خود جاندار میپندارد، میآموزد که با دیگران در موقعیتهای مختلف چگونه رفتار کند. وقتی که کودک با لالایی عروسک خود را میخواباند، ترس او از تنهایی کاهش مییابد.
بازی نمایشی
در بازی نمایشی که اغلب به بازی ساختگی و قصه گونه (باور کنید که همین طور است) معروف است، کودک از اسباب بازیها به جای آدمها و حیوانات استفاده میکند. بازی نمایشی همانند جاندارپنداری است و به هنگام شروع مدرسه، کودکان رغبت کمتری به این بازی نشان میدهند.
درواقع زمانی که قدرت استدلال کودک بیشتر میشود، گرایش او به بازیهای ساختگی به حداقل میرسد و تخیل و اندیشه خلاق کودک به طرف چیزهای دیگر سوق مییابد. استون و چرچ الگوهای بازی نمایشی کودکان را به این صورت توصیف کردهاند:
۱- برای کودک ۲ ساله یک قطعه آجر میتواند به جای عروسک، قطار، ساختمان یا گاو باشد.
۲- برای بچه ۵ ساله یک قطعه آجر از وسایل ساختمان سازی محسوب میشود و با آن ایستگاه قطار یا ماشین درست میکند.در بازیهای نمایشی، کودک با خلاقیت خود از هر چیزی استفاده میکند و صدای مورد نظر را هم از خودش در میآورد.
بازیهای سازنده
بازیهای سازنده شکل بسیار مطلوبی از خلاقیت کودکان است. عمدتاً به هنگام ورود به مدرسه علاقه کودکان به بازیهای دراماتیک به تدریج کاهش یافته، به بازیهای سازنده بیشتر روی میآورند. البته این بدان معنا نیست که بازیهای سازنده با خاتمه یافتن بازیهای دراماتیک آغاز میگردد، بلکه بازیهای سازنده خیلی زود و حتی غالباً زودتر از بازیهای دراماتیک شروع میشود. یکی از دلایل این امر که بازیهای سازنده به خصوص در سنین قبل از دبستان از اشکال بسیار جالب و دوست داشتنی خلاقیت میباشد، این است که در این بازی کودک میتواند بدون همبازی مدتها سرگرم بوده، لذت ببرد.
در بازیهای دراماتیک غالباً کودک نیاز به همبازیهایی دارد که بعضی از نقشها را عهدهدار شوند مثلاً نقش پدر یا مادر را بازی کنند. گرچه کودکان از عروسکها نیز برای همین منظور بهره میگیرند، اما این بازی در صورتی لذت بخش تر خواهد بود که کودک لااقل یکی دو نفر همبازی داشته باشد. از متداولترین اشکال بازی سازنده میتوان از کشیدن نقاشی و ساختن چیزهای مختلف نام برد. انتخاب موضوع نقاشی یا ساختن چیزهای مختلف از گل، خمیر، آجر، سنگ، کاغذ، تخته و غیره به عوامل گوناگون از جمله قدرت تخیل و خلاقیت کودکان بستگی دارد. کشیدن تصاویر چیزهایی که کودک به یاد میآورد و یا چیزهایی که دوست دارد، بیانگر ذهن خلاق اوست. بازیهای سازنده قدرت تخیل و خلاقیت کودک را تقویت نموده، موجبات بهداشت روانی و لذت بخش حیاتی او را فراهم میکند.
همبازیهای تخیلی
دوست یا همبازی تخیلی میتواند، یک شخص، یک حیوان و یا چیزی باشد که کودک در ذهن خود خلق کرده، تا همدم و همبازی او باشد. در بسیاری از بازیها، کودک دوست دارد که یک همبازی داشته باشد تا از بازی لذت بیشتری ببرد.زمانی که کودک همبازی دلخواه ندارد، در ذهن خود یک همبازی تخیلی بوجود میآورد. در شرایطی نیز که کودک تجارب ناخوشایندی از بازی کردن با سایرکودکان دارد و یا این که به لحاظ کمرویی فوقالعاده قدرت برقراری ارتباط با دیگران را ندارد، همبازی تخیلی را به همبازی واقعی ترجیح میدهد. غالباً دوستان تخیلی بچهها، کودکانی هستند همجنس و همسن و سال خودشان که برای آنها اسمهایی هم تعیین میکنند. ویژگی دوست یا همبازی تخیلی این است که هر وقت کودک بخواهد حاضر است، همبازی تخیلی کاملاً مطیع کودک است، هرچه او بخواهد انجام میدهد و هر زمان که اراده کند حضور دارد.
همبازیهای تخیلی در نزد کودکان فوقالعاده تیز هوش، بیشتر از کودکانی است که از نظر هوشی درحد متوسط قرار دارند. در واقع داشتن یک همبازی تخیلی، خود نشانهای از قدرت خلاقیت کودک است و به همین دلیل برای کودکان عقب مانده ذهنی، این مساله نمیتواند مورد چندانی داشته باشد.
خیالبافی
خیالبافی شکل دیگری از بازی ذهنی است که در آن کودک خودش را در عالم خیال رها میکند. دراین بازی ذهنی (فانتزی) کودک خود را به گونهای میپندارد که دوست دارد. اگر خیالبافی کودکان که عمدتاً موضوعات آن از رسانههای جمعی، رادیو، تلویزیون و سینما سرچشمه میگیرد، کنترل نشود میتواند خطرناک باشد.
دروغهای عجیب و غریب
یکی دیگر از جلوههای بسیار متداول خلاقیت در میان کودکان، گفتن دروغهای عجیب و غریب یا به اصطلاح دروغهای شاخدار است. بدیهی است این نوع دروغها با دروغ گفتن آدمهای بزرگسال کاملاً متمایز و متفاوت است.در این جا کودک هرگز نیت تقلب، کتمان حقیقت یا فریب دیگران را ندارد و به آنچه که میگوید واقعاً و به روشنی باور دارد.
بسیاری از این قبیل دروغهای بچگانه و باورنکردنی، از خیالبافی سرچشمه میگیرد.در عالم خیال کودک خودش را در هر موضعی که تمایل دارد، قرار میدهد و به لحاظ لذتی که از این حالت میبرد بسیار مشتاق است تصورات او در عالم واقع نیز رخ میدهد، لذا آنچه را که میخواهد باشد به زبان میآورد و نه آنچه را که واقعاً هست! این نوع دروغهای تخیلی در سنین ۴ و ۵ سالگی به اوج خود رسیده، به تدریج همراه با رشد ذهنی کودک و گسترده شدن دامنه اطلاعات وی به طور قابل ملاحظهای کاهش مییابد و بندرت پس از ورود به مدرسه قابل مشاهده است. در هر حال واکنش بزرگسالان نسبت به این کودکان که بسیار مهم نشانی از قدرت تخیل و خلاقیت آنهاست، هرگز نباید تنبیهگرانه باشد، و هیچ وقت نیز نباید دروغهای تخیلی کودکان را حمل بر نیت سوء آنها کرد.