یوریتمی درمانی و تسکین دردها با نگاهی به آموزههای رودولف اشتاینر
یکی از غیرمعمولترین هنرهایی که در مدرسه والدروف تدریس میشود، یوریتمی است. حتی خانوادههایی که فرزندانشان مدتها تحت این آموزشها قرار گرفتهاند، در توضیح دادن آن دچار مشکلاتی هستند. بعضی وقتها گفتن اینکه چه چیزی نیست، سادهتر است. دُلُرس کافمن میگوید: «یوریتمی رقصیدن نیست، باله و پانتومیم یا وشتگری [1]هم نیست.» رودولف اشتاینر که این هنر را در اوایل قرن بیستم به راه انداخت، آن را «گفتار مرئی یا آهنگ دیدنی» نامگذاری میکند. خانم کافمن بیان میکند در یوریتمی، بدن انسان تبدیل بهنوعی ابزار موسیقایی میشود که حرکاتی را که توسط ارگانهای حنجره، ریهها، سقف دهان، زبان و لبها تولید میشود را تقلید میکند.
اشتاینر معتقد بود که تلفظهای صوتی مدرن، نشانههایی هستند که در فرهنگهای کهن حرکات همهٔ انسانها را شامل میشدند. این حرکات، توصیفها و بیان حالات بیرونی تجربههای احساسی درون محسوب میشوند. با مشاهده کودکانی که هنوز قبل از مرحله گفتار به سر میبرند و اینکه چطور از دستها و بازوهایشان استفاده میکنند، به این نتیجه میرسد که این حرکات جایگزین و متمرکز در اندامهای صوتی میشوند. یوریتمی این فرایند را معکوس میکند. سخن یا آواز انسان را میگیرد و آن را به قول اشتاینر «ژستهای در هوا» و با سرعت خیلی پایینتر تبدیل به ژستهایی که توسط کل بدن ساخته میشوند، تبدیل میکند. بهعنوانمثال، وقتی صدای بی را تلفظ میکنیم، لبها محکم گرد میشوند و نزدیک به یکدیگر میشوند… خیلی شبیه به شکل نوشتاری بی است. ماریام والنس میگوید: «حرکات اندامگان آوایی در تولید بی به طرز قوی شامل شکلگیری، نگهداری و ساختارمند در کاراکتر است. تعجبی ندارد که کلماتی همچون ساختن[2]، بستن[3]، سبد[4]، نرده[5] و بدن[6] با بی شروع میشوند.»
در یوریتمی، صدای بی با جمعکردن بازوها روبروی سینه و کمی روی مچها قرار میگیرد به شکلی یادآور نگهداشتن کودکی در آغوش است. هنر یوریتمی میتواند بهعنوان خط واحدی از شعر با ژستی برای هر مصوت یا صامت محسوب شود و یا اینکه در تحلیل کل مجموعه سمفونی همراه با ضربهای موزون که بخشهایی از ابزارهای مختلف را آنالیز میکنند مورداستفاده قرار گیرد. صداهای مصوت که در ابتدا توسط بچههای والدورف آموخته میشوند، حالتهای روح را نشان میدهند. بهعنوانمثال صدای آی کوتاه (آه!) حالت تعجب است. آی کشیده هنگامی بکار میرود که افراد در جایگاه مخالفت رودرروی هم قرار میگیرند. ای کشیده، اظهارکنندهٔ خود است مثلاً می یا ایخ در آلمانی در حالیکه آی کشیده، صمیمیتر است و احساس را نشان میدهد. اُ در آغوش کشیدن را نشان میدهد اما او حالت کوچک شدن، جمع شدن در خود را نشان میدهد. کافمن میگوید، صامتها تفسیری تخیلی از اجسام جهان پیرامونی ما هستند. بعضی از صامتها همچون اِس، نرم و گرد هستند، مابقی ضربتی و کوبهای هستند. صامتها میتوانند زاویهدار یا موجی، نرم همچون مخمل و یا خارشآور (سوزن سوزن شونده) باشند و ژستهای یوریتمی آنها را بازتاب میدهد. بهعنوانمثال صدای آر با تکان دادن کامل بازوها به شکلی دایرهای در حرکتی غلتاننده تولید میشود.
اگر آر به شکل ساکنی تلفظ شود ممکن است زبان مثل درخت به خاطر وزش باد روبهجلو حرکت کند. بچهها ممکن است تمام کلاس را صرف یادگیری ژستها در خطی شبیه هل غلتیدن و یورش رودخانه را به جریان میاندازد. این ژستها در اجرا توسط گروهی از یوریتمی کاران با قدم زدن یا دویدن در شکلهای هندسی انجام میشود. دایرهای، مثلثی، ستارهای یا مربعی. ممکن است این صدا پیچیده باشد اما تأثیرش بر تماشاگر روان و سلیس است. برای اینکه یوریتمی را خوب انجام دهید نیازمند سالها تمرین است. یوریتمی کار بایستی بر بدنش مسلط باشد. همچون پیانیستی که باید بر حرکات دستش تسلط داشته باشد. درحالیکه کلمات یوریتمی استانداردی وجود دارند، شکلی که یوریتمی اجرا میشود از یکزبان به زبان دیگر متفاوت است. در زبان آلمانی حرکتها بیشتر حالت تندیسی و شکلی دارند و در زبان ایتالیایی بیشتر رمانتیک هستند. در آمریکا ژستها کشیدهتر هستند و نشاندهندهٔ وسعت کشور هستند. همچنان که اشتاینر میگوید «هر زبان زندگی و روح خاص خود را داراست.» واژه یوریتمی از کلمات یونانی یو (خوب) و ریتموس (ریتم) تشکیل شده است. حرکت ریتموار شکلی است که تمامی معلمان والدورف به دانشجویانشان میآموزند. اشتاینر اذعان میکند که با یوریتمی فرد به ربانیت و خداوند نزدیکتر میشود تا بهوسیله دیگر راهها. کافمن موافق است و بیان میکند در هنگام انجام دادن یوریتمی ماهیت روحانی کودک را از طریق اندامها همچنان که میخواند با صدای بلند به جنبش درآورید. تمرینات یوریتمی فوایدی زیادی برای کودکان دارد. ازجمله ارتقای هماهنگی، آگاهی فضایی و طرز ایستایی. درواقع تماماً رشتهای بنام یوریتمی درمانی وجود دارد که تلاش در تسکین آلام احساسی و نارساییهای جسمانی را با استفاده از حرکت دارد. مهمترین هدف یوریتمی قویتر کردن حافظه و اراده است.
بچهها شعری میخوانند و پیانیست موسیقی پنجاکتاوی مینوازد و بچهها واکنش نشان میدهند. خودشان را جمع و بسته میکنند، تخیل میکنند در که در ماسهها یا صخرهها و یا شنها حرکت میکنند و در مراحل ابتدایی بچهها نقشهای مارماهیها دیوها، کوتولهها را با حرکات انبساطی انقباضی انجام میدهند و همزمان الفبا را در درس اصلی میآموزند و تکرار میکنند «اژدها اون زیر زیرا زندگی میکنه.» بچهها در این مرحله چهار حالت (ناراحتی، شادی، حرص و همدردی) را از طریق ژستها میآموزند. آنها با ترکههای مسی شروع بکار میکنند: آنها را دور بازوهایشان و پاهایش میچرخانند دور آنها کف زمین گام برمیدارند و وقتی چوبها ازسر انگشتانشان دور شد در وسط هوا آنها را میگیرند این کار حساسیت آنها را میافزاید و باعث میشود حرکات درست انتخاب شوند بجای اینکه قاپیده شوند. در مرحلهٔ بعدی دانشجویان والدورف آموختهاند تا ترکههای مسی را بالای سرشان در حالت تعادل نگهدارند و با استفاده از تکنیک قدم زدن سه لایه در اتاق حرکت کنند. در هر گام، کودک آگاهانه پاشنه را جدا میکند، پا را به سمت جلو حرکت میدهد، سپس روی پنجه برمیگردد عقب. این حرکت ژست آنها را تقویت میکند و حضور بیشتری روی صحنه برای آنها فراهم میآورد.
این تمرینات آگاهی فضایی/مکانی را نیز ارتقا میدهد. هنرجویان تعادل چوب را روی شانههای خود نگه میدارند و اجازه میدهند چوب از کمرشان سقوط کند و از سپس با دستهایشان از پشت چوب را میگیرند. این تمرین حس شناخت به اشیا پیرامونی را افزایش میدهد. تمرینات پیچیدهتر یوریتمی در حالتهای اتفاق میافتد که دانشجویان به چپ و راست حرکت میکنند بهطرف جلو و یا عقب متمایل شوند و نگاه نکنند به کجا میروند و داخل یکدیگر نروند. این فرمها نیازمند آشنایی دانشجو به بدن اتری اشتاینر است. نیروهای زندگی که از سطح پوست فراتر میروند (این نوع آگاهی با انجام ورزشهایی همچون بسکتبال و ژیمناستیک به دست میآیند.) به مرور همراهی موسیقی هم پیچیدهتر میشود و از مقیاس پنتاتونیک (پنج تن در هر اکتا.) به دیاتونیک (هشت آهنگی در گام ماژور یا مینور) میرسند و درنهایت با آمیزهای از سه یا چهار آهنگ اصلی همراه میشوند.
دانشجویان ترم شش، مکث یا میانگاهها را میآموزند، حرکات مجزا که شامل حرکات نخست، دوم، سوم تا آخر هر اکتاو میشوند. در ادامه سعی میشود شعری با تجانس آوایی / تجانس خطی [7] خوانده شود با تأکید بر صامتها. ژستهای نیرومند که همراه با صامتها میآیند با مکثی تکاندهنده بر روی مصوتها همراه میشوند و باعث میشود کودکان نهساله درعینحال جسور و آگاه بر عواطف پرتلاطم خود تربیت شوند. هنرجویان کلاس پنجم که تاریخ تمدن میخوانند قدم زدن دوبعدی (راه رفتن روی سطح صاف) را با تقلید از هیروگلیف یا خط تصویری/خط نقشی مصری میآموزند. بعدها فرمهای گردتری از باقیماندههای مجسمه یونانی و در معنای عام تفکر یونانی. همچون یونانیان باستان، یازدهسالهها نهتنها پدیدهها را سیاهوسفید بلکه در سایههای خاکستری نیز مشاهده میکنند. کلاس هفتمیها که در کلاسهای اصلی اشان شعر مینویسند، کل فصل پاییز را با یک شعر از شاعری گمنام میگذارند که غروب را توصیف میکند. طلایی میدرخشد، در بنفش کمکم خاموش میشود و همچون نیمرخ یک شیر که دست خود را بلند کرده در آسمان محو میشود. کلاس هشتمیها حرکت کردن در فرمهای کلاسیک را میآموزند که خود ِاشتاینر بنام «تیااُایت[8]» نامگذاری کرده. آنها این فرصت را دارند که اشعار خودشان را طراحی حرکت کنند و آنها را در مدرسه اجرا کنند. در حقیقت یوریتمی در هر پایهای در نمایشهای کلاسی میتواند دیده شود. یکی از بچههای کلاس چهارم صحنهای از تُر (اسطورهٔ نورس. خدای تندر و جنگ و زور) و غولهای ابریشمی که سرنوشت مردمان زمین را میبافتند به شکل یوریتمی اجرا کرد.
رودولف اشتاینر یوریتمی را نوعی کشش و توانبخشی برای همهٔ مردمان در تمامی سنین قلمداد میکند. حرکات سرکوبشده تمایل به عبور از موانع دارند و به دنبال منفذهایی در فرمهای مخرب، پرخاشگر، پرآشوب و حتی کنشهای جنایی میگردند. اشتاینر به یوریتمی بهعنوان هنری شفادهنده که به تجربه گرانش آرامش، نیرو و اطمینان میدهد نگاه میکند. نکته مهم در این است که آیا ماهیت درونی ایفاگر یوریتمی در شکلهای پلاستیک بدن و حرکات منتقل میشود یا نه.
نکته: حالتهای ژست رفتاری در تولید صامتها و مصوتهای مختلف درگیر مسئله بینافرهنگی است و در زبان فارسی حالتهای بدنی هنروران با مسئلهای ژست کهنالگویی و آموزههای فرهنگی تاریخی ایرانزمین منجر به تفاوتهایی در خروجی دورههای یوریتمی میشود.
پینوشت:
[1] انجام حرکات بدنی موزون معمولاً همراه با موسیقی
[2] build
[3] bind
[4] basket
[5] barrel
[6] body
[7] Alliteration
[8] tiaoait