تبیین و ارزیابی دیدگاه سازنده گرایی
نویسنده: علی اکبر شیخی فینی
هدف این مقاله معرفی و ارزیابی یکی از جدیدترین دیدگاههای یادگیری به نام سازندهگرایی (constructivism) است. اگر چه سازندهگرایی در سالهای اخیر شهرت زیادی کسب کرده است، اما ایده این نظریه جدید نیست. جنبههایی از این دیدگاه را میتوان در کارهای ارسطو، افلاطون و سقراط یافت. فلاسفه جدیدتر مثل جان لاک، کانت و پستالوزی نیز نظریاتی ارائه نمودهاند که در شکلگیری این دیدگاه مؤثر بوده است. پیاژه نقش اساسیتری در پیریزی مبانی این دیدگاه نقش اساسیتری داشته است، تا این حد که به عنوان پدر سازندهگرایی شناخته شده و مبنایی را برای سازندهگرایی مدرن فراهم ساخته است. در عین حال برونر و ویگوتسکی نیز دارای نظریات قابل توجهی در این خصوص میباشند. از زمانی که ارنست فون گلاسرزفیلد، سازندهگرایی افراطی را در یازدهمین کنفرانس بینالمللی روانشناسی آموزش ریاضیات ارائه کرد، این دیدگاه شهرت بینالمللی یافت. در این مقاله تلاش شده است دیدگاه مذکور تبیین گردد و مورد ارزیابی قرار گیرد.
مقدمه
اگرچه سازندهگرایی در سالهای اخیر شهرت زیادی کسب کرده است، اما ایده این نظریه جدید نیست. جنبههایی از سازندهگرایی را میتوان در کارهای سقراط، افلاطون و ارسطو یافت (بین سالهای ۴۷۰ ۳۲۰ ق.م) که در خصوص شکل گیری دانش سخن گفتهاند. سنت اگوستین (اواسط ۳۳۰ م) اظهار داشته است که انسانها در جستجوی حقیقت، میباید بر تجربه حسی اعتماد کنند. البته این عقیده باعث رودرویی او با کلیسا شد. فلاسفه جدیدتری مثل جان لاک (قرون ۱۷ تا ۱۸ م) و کانت (اواخر قرن ۱۸ تا اوائل قرن ۱۹ م) معتقد بودند که دانش فراسوی تجربه فرد نمیرود. کانت توضیح داد که تحلیل منطقی اعمال و اشیاء منجر به رشد دانش و این دیدگاه میشود که تجربیات افراد، دانش جدید را تولید میکنند. اگرچه فلسفه اصلی سازندهگرایی، به طور کلی، به پیاژه نسبت داده شده است، اما هاینریش پستالوزی نیز قرن قبل از او به نتایجی مشابه رسیده بود. پستالوزی بیان نمود که فرآیند تربیتی باید مبتنی بر رشد طبیعی کودک و تأثیرات حسی او باشد. نوآوری آموزشی اساسی پستالوزی عبارت بود از اصرار وی مبنی بر اینکه بچهها به جای لغات، از طریق حواس میآموزند. وی یادگیری بدون تفکر (mindless) را یادگیری طوطیوار learning) (rote نامید، در حالی که برنامه درسی را باید به تجربیات کودک در خانه و خانواده ارتباط داد. به هر حال، پیاژه پدر سازندهگرایی شناخته شده و مبنایی برای سازندهگرایی مدرن فراهم ساخته است (ویلیام و اتکینسون،۲۰۰۰).
مقاله کامل را از بخش پیوست دریافت کنید.