رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق-بخش چهارم
ب) داستان طبقه هفتم غربی ۴
خلاصه
امیرعلی پسر نوجوانی است که برای پرستاری از پیرمرد بیماری استخدام میشود. او که بچهٔ یکی از روستاهای شمال کشور است، با ورود به آپارتمان پیرمرد، در تمام صحنههای داستان بهنوعی در حال مقایسه زندگی شهری و روستایی است. او با داشتن چند دانه بلوط در جیب و با لمس آنها در لحظاتی به این تفاوتها می اندیشد و با اطلاعاتی که از پدر راجع به درخت بلوط دارد، پیرمرد را با درخت بلوط کهن سا لی مقایسه میکند.
تنها دختر پیرمرد که از پدرش مراقبت میکند با تأکید بر ضعف بدنی پدر، از امیرعلی میخواهد در مراقبت از پیرمرد، زمان مصرف داروها و زمان خوردن غذا دقت کافی داشته باشد. امیرعلی با رفتن به منزل پیرمرد و دیدن او، ارتباطی عاطفی با او پیدا میکند. پیرمرد نیز با اعتماد به امیرعلی از پسر میخواهد او را سوار دوچرخهاش کند و برای گشتزدن از خانه بیرون ببرد.
تقاضایی که درنهایت ازطرف امیرعلی پذیرفته میشود و پسر با انواع و اقسام ترفندها و پشت سر گذاشتن مشکلات، پیرمرد را از آپارتمان بیرون برده و با نشاندن او بر ترک دوچرخهاش او را به گردش میبرد. اما این ارتباط عاطفی بیش از یک روز به طول نمیانجامد، چراکه پیرمرد با اینکه از نظر روحی از این گردش بسیار شاد شده، صبح روز بعد از دنیا میرود. در انتها امیرعلی بدون گرفتن دستمزد، خانه پیرمرد را ترک میکند.
تحلیل
طبقه هفتم غربیگرچه در نگاه نخست محتوای اخلاقی آشکار و روشنی ندارد، اما در بطن خود سؤال و دوراهی اخلاقیای دارد که میتواند ذهن مخاطب را پس از اتمام اثر به خود مشغول کرده و او را به فکر وادارد. همچنین ممکن است معلمان و والدین خواننده، پس از اتمام کتاب، این نکته را با او مطرح کرده و از آن به عنوان موضوعی برای بحث اخلاقی گروهی در کلاس یا بحث فردی استفاده کنند.
به عبارتی، گرچه این کتاب برخلاف لاکپشت فیلی دارای محتوای اخلاقی صریحی نیست، اما توان آن را دارد تا به عنوان طرح کننده یک پرسش اخلاقی، استفاده شود اصلیترین نکته اخلاقی داستان ، فراتر رفتن از وظایف اخلاق حرفه ای و مد نظر قراردادن استانداردهایی بالاتر از آن چیزی است که شغل و حرفه هرکس بر او تحمیل میکند. امیرعلی صرفاً وظیفه مراقبت و پرستاری از پیرمرد را به عهده دارد، اما داستان چنان است که گویی او از انجام این کار راضی و قانع نیست و میاندیشد مشکل اساسی پیرمرد چیزی دیگر است؛ بنابراین برای حل این مشکل و دادن نشاط زندگی به او، حاضر میشود از حد تکالیف و وظایف محولشده از جانب شغلش (پرستاری) فراتر رفته و برای پیرمرد دست به نوعی ایثار بزند.
تضاد میان ارزشها و باید/ نبایدهای حرفه ای و ارزشها و باید / نبایده ای انسانی، ازجمله بحثهای مهم در فلسفهٔ اخلاق است. داستان این امکان را میدهد تا در قالب مثالی ملموس به کندوکاو و پرسش در این باب بپردازیم: آیا از نظر شما کار امیرعلی صحیح بوده است؟
آیا اگر فرض کنیم کار امیرعلی باعث مرگ پیرمرد شده، تغییری در قضاوت ما درباره او حاصل میشود؟ آیا هرکس میتواند بنابه صلاح دید خود، بخشی از وظایف حرف های اش را برای رعایت اصول انسانی کنار بگذارد؟ اینها نمونه سؤالا تی است که میتوان پس از خواندن کتاب، دربارهشان بحث و فکر کرد. البته باید توجه داشت که نه این کتاب و نه هیچ کتاب دیگری، پاسخ نهایی و درست این سؤالات را در خود ندارد و نباید توقع داشت خواننده با خواندن کتاب، به پاسخهای صحیح برسد. طبقه هفتم غربی صرفاً انگیزه و بهانه ای است برای طرح این سؤالات و فراهمآوردن امکان بحث درباره آنها.
ج) داستان شب گربههای چشم سفید ۵
خلاصه
راوی داستان پسر نوجوانی است که در حیاط خانه مشغول مراقبت از کبوتری زخمی است. او درصدد دورکردن گربه ای مهاجم از خانه است و مراقب است کبوتر دوباره در دام نیفتد. در این لحظه، در خانه با ضربههای محکمی به صدا درمیآید. پشت در مرد جوانی است که در حال فرار از دست پلیس، در این کوچهٔ بنبست به دام افتاده است. مرد با اضطراب فراوان به ناچار در خانه را میکوبد و با بازشدن در، به خانه پناه میآورد.
اهالی خانه که با دیدن مرد غریبه دچار ترس و اضطراب شدهاند، نمیدانند چه کار کنند. پدر خانواده با دیدن مرد جوان از او میخواهد خانه را ترک و خود را تسلیم پلیس کند. پدر با به یاد آوردن مرگ پسر جوانش در یک تصادف رانندگی و اینکه مردم حاضر در صحنه فقط نظاره گر ماجرا بوده و هیچ کمکی نکردهاند، از کمک به جوان فراری امتناع میکند ولی درنهایت با رفتن پدر به کوچه و سؤال و جوابهایی که بین او و پلیس رد و بدل میشود، او منکر حضور مرد در خانهاش میشود.
با آمدن پلیس به داخل خانه، مادر خانواده، جوان فراری را به عنوان پسر خانواده معرفی میکند و باعث نجات جان او میشود. همانگونه که خانواده با تصمیم و عملکرد خود باعث نجات جان مرد فراری میشوند، راوی نیز با نجات کبوتر زخمی از دست گربه، باعث زندگی دوباره او میشود.
تحلیل
از میان نقاط عطف اخلاقی در این داستان، به چهار نکته اشاره خواهیم کر د: نکته اول دوراهی اخلاقی به وجودآمده از ترکیب سه مفهوم اعتماد، دروغگویی و قانون شکنی است، نکته دوم مربوط به همدلی و تلافی است، نکته سوم در ارتباط با به خطرانداختن دیگران برای حفظ خود است و نکته چهارم به خشونت نسبت به حیوانات میپردازد. یکی از دوراهیهای اخلاقی طرح شده در داستان که میتواند پس از اتمام، موضوعی برای بحث اخلاقی میان خوانندگان آن باشد، ترکیبی است که میان سه مفهوم اعتماد، دروغگویی و قانونشکنی ایجاد شده است.
جوان فراری ظاهراً قانون شکن است، گرچه ما هیچگاه درنمییابیم جرم و خطای او چیست و چرا پلیس بهدنبال اوست، اما بنا به قر ائن داستان او احتمالاً جوانی سیاسی است که از دست ساواک فرار میکند. اما درهرحال نکته آن است که برحسب ظواهر، او قانونشکن است و پلیس به دنبال اوست. اکنون افرادخانواده، بدون آنکه دلیلی مبنی بر بیگناهی جوان داشته باشند، صرفاً بر اساس ظاهر و رفتار نجیبانه، به او اعتماد میکنند و درنهایت تصمیم میگیرند او را به پلیس تحویل ندهند.
آنها برای عملیکردن این هدف، به پلیس که نماینده قانون است دروغم یگویند و با معرفی جوان به عنوان پسر خانواده، جانش را نجات میدهند. این موقعیت اخلاقی که درواقع نوعی دوراهی اخلاقی شبیه به نمونهٔ کولبرگ است، میتواند موضوع مناسبی برای طرح مسائل اخلاقی و بحث دربارة آنها باشد: آیا فراریدادن افرادی که پلیس به دنبال آنهاست و ما چیزی از سابقهشان نمیدانیم، درست است؟ آیا صرف نگاه به ظاهر افراد و احساس خوشایندی که دیگران در ما ایجاد میکنند، میتواند مبنای مناسبی برای اعتماد به آنها باشد؟ دروغگویی به مأمور قانون در چه وقت و در چه مواردی صحیح است؟ اینها و بسیاری سؤالات دیگر، گرچه مستقیماً در داستان مورد بحث قرار نگرفتهاند، از سوالات مربوط به دوراهی اخلاقی داستاناند و بنابه ملاک طرح شده در سؤال ۲٫۶، غنای اخلاقی کتاب را افزون میکنند. دومین نکته اخلاقی داستان مربوط به ترکیب همدلی و تلافی است.
پدر خانواده در صحنه مرگ فرزند جوانش در تصادف رانندگی، انتظار داشته حاضران با او همدلی کرده و به کمکش بشتابند. اما این انتظار برآورده نشده و او پس از این ماجرا به مردم بدبین شده و از آنها بریده است. اکنون در مواجهه با جوان فراری، پدر میخواهد رفتار مردم را تلافی کرده و خود نسبت به سرنوشت جوان بی تفاوت بماند. در اینجا طبق دیدگاه اجتماعی فرهنگی، جامعه ضد ارزش بی تفاوتی و عدم بروز همدلی را به پدر منتقل کرده است (سؤال ۱٫۴).
این یکی از مواردی است که خواننده کتاب را در معرض مواجه های مستقیم با موردی اجتماعی که ارزشی اخلاقی در آن مطرح است قرار میدهد و همین مواجهه در رشد شخصیت اخلاقی او مؤثر است (سؤال ۴٫۴). اما اکنون این بدبینی و عدم همدلی در تضاد با ارزشی انسانی، نجات جوان ظاهراً بیگناه، قرار گرفته و همین خود مولد دوراهی اخلاقی دیگری در داستان است (سؤال ۲٫۶): آیا گرفتن انتقام فردی از فردی دیگر از لحاظ اخلاقی درست است؟ این دوراهی نیز گرچه در داستان مستقیماً مورد بحث قرار نگرفته، اما میتواند موضوعی برای بحث اخلاقی گردد. نکتهٔ دیگر آنکه هم اعتماد خانواده (به خصوص مادر) به مرد فراری و هم انتظار همدلی پدر از مردم، هردو مربوط به آن دسته از ارزشهای اخلاقیاند که در آنها نه بحث و استدلال عقلانی، بلکه مؤلفههای هیجانی و احساسی دخیل و شریکاند.
همانگونه که در سؤال ۱۲ ذکر شد، پرداختن به جنبههای غیر استدلالی اخلاق از مزایای یک اثر و از مؤلفههای مهم در رشد شخصیت اخلاقی است. سومین نقطه عطف اخلاقی داستان، دوراهی دیگری است مبنی بر به خطرانداختن دیگران و منافع آنها برای حفظ خود. جوان فراری برای حفظ جان خود و فرار از دست پلیس، خود را درون خانه قهرمان داستان انداخته و درواقع با این کار خانواده او و زندگیشان را به خطر میاندازد. این مورد نیز موضوع مناسب دیگری برای بحث و تأمل اخلاقی است: ما تا کجا مجازیم برای حفظ خود، دیگران را به خطر اندازیم؟ آیا اگر جوان، مبارزی سیاسی باشد که برای آزادی کشورش مبارزه میکند، واردشدن او به خانهٔ دیگران از لحاظ اخلاقی صحیح است؟
آیا ما مجازیم برای دفاع از عقاید و باورهای دینی، قومی یا سیاسیمان مردم را وارد صحنه درگیری کنیم؟ این سوالات از قضا در جهان امروز و در شکلهایی گوناگون، هم برای کودکان و هم بر ای بزرگ سالان، مطرحاند و کتاب فرصتی برای طرح آنها در اختیار میگذارد. سرانجام نکتهٔ آخر آنکه در این داستان، همچون بسیاری از داستانهای دیگر خانیان، حیوانات حضور پررنگی دارند و در کنشهای اصلی داستان حاضرند.
در این داستان، راوی مشغول تیمارداری از کبوتر ازیک سو و راندن و زدن و گاه شکنجه گربه مهاجم ازسوی دیگر است. گرچه این داستان از معدود مواردی در کارهای خانیان است که در آن خشونت نسبت به حیوانات دیده میشود و از این حیث به لحاظ سرمشق دهی الگوی مناسبی نیست، اما باید این نکته را درنظر داشت که صرف طرح مسئله حیوانات و اهمیت اخلاقی نحوه برخورد ما با آنها، میتواند از جنبههای مثبت اثر در نظر گرفته شود. همان گونه که در سؤال ۱۱ ذکر شد، توجه دادن به وظایف ما نسبت به جانوران، محیط زیست و محیط پیرامونمان، از ارزشهای اخلاقی مهمی است که در بسیاری از داستانها غایب است.
د) داستان ناهی ۶
خلاصه
دده بمباسی، زنی است تنها که در روستای گابریک نزدیک جاسک زندگی میکند. او که در خانه کدخدا به عنوان پیشخدمت مشغول به کار بوده، پس از گمشدن انگشتر زن کدخدا به اتهام دزدی از آنجا رانده میشود. با وجود پیداشدن انگشتر، باز برخی اهالی او را متهم میکنند، زیرا به نظر آنها دده بمباسی متعلق به قبیله ای است که افراد آن دزد و از فرودستان جامعهاند.
روزی دورهگردی به روستا میآید و در گاری خود نوزادی را که کنار ساحل پیدا کرده، به روستا میآورد. دده بمباسی نوزاد را از دوره گرد گرفته و نام او را ناهی میگذارد و خود مسئولیت بزرگ کردن او را برعهده میگیرد. برخی اهالی روستا او را از نگهداری کودک منع میکنند؛ زیرا معتقدند بچه، دختری است که از دریا به ساحل افتاده و وجودش خوش یمن نیست. کمکم روستا دچار کم آبی میشود و مردم دلیل این مشکل را وجود ناهی میدانند. آنها با اعتقادی که به آداب و رسوم خود دارند، فکر میکنند ناهی همان دختر دریاست که با آمدنش بلا و مصیبت را به روستا آورده است. با طولانی شدن خشکسالی، اهالی روستا تصمیم میگیرند دده بمباسی و ناهی را از روستا بیرون کنند.
اما وقتی با مقاومت دده بمباسی روبه رو میشوند، اقدام به آتش زدن خانه و کشتن سگ او میکنند و درنهایت آنها را از روستا دور میکنند. سالها میگذرد و با نباریدن باران، خشکسالی همچنان ادامه مییابد. ناهی که اکنون هشت سال دارد و با دده بمباسی درخارج از ده زندگی میکند با نوه کدخدا، لیوا، دوست و همبازی است. اهالی روستا برطبق باورهایشان اینبار تصمیم میگیرند برای حل مشکل کم آبی، ناهی را برای آوردن آب به دل دریا بفرستند.
آنها معتقدند اگر ناهی یک جهله آب از دل دریا بیاورد و آنها آن را در دل خاک بکارند، باران خواهد بارید. دده بمباسی با این تصمیم که درحقیقت به معنای به خطرافتادن جان ناهی است، مخالفت میکند، اما ناهی در جواب میگوید اگر این کار باعث نجات روستا میشود، او حاضر است آن را انجام دهد. لیوا و ناهی با قایقی به وسط دریا میروند و ناهی با رفتن به دل آب و پرکردن جهله آن را به دست لیوا میدهد، اما خود دیگر از آب بازنمیگردد.
تحلیل
از میان نکات اخلاقی قابل طرح در این داستان، به سه نکته اشاره خواهیم کرد: مسئله اقلیتها و شهروندی درجه دو، مسئلهٔ آداب و رسومی که منجر به خشونت یا سایر اعمال غیر اخلاقی میشوند و مسئله به خطرانداختن خود برای نجات دیگران. یکی از مسائل اصلی در ناهی آن است که دده بمباسی جزء گروه اقلیت و فرودست جامعه به حساب میآید و به همین دلیل همواره نگاهی منفی و همراه با سوء نیت به او شده و او درمجموع شهروندی درجه دو تلقی میشود. مسئله اقلیتها و اهمیت رعایت حقوق آنان و اهمیت ازمیان رفتن سوء برداشتها و پیش فرضهای نادرست درباره آنها، از مهمترین مسائل اخلاقی جهان معاصر است که جوامع مختلف با صورتهای گوناگونی از آن روبه رویند.
در این داستان از طریق دادن سرمشقی منفی به خواننده (سؤال ۸)، توجه او به اهمیت مسئله و نتایج نامطلوب نادیده گرفتن حقوق اقلیتها جلب میشود. همچنین از طریق نشان دادن نظام و سلسله مراتب قبیله ای، به مخاطب نشان داده میشود که چگونه عقاید نادرست در باب اقلیتها ممکن است نهادینه شده و مردم عادی نیز بدون سوء نیت از آن پیروی کنند. نکته دوم، آداب و رسوم و باورهایی است که گاه ممکن است به نقض حقوق فردی و قانونی افراد و اعمال خشونت علیه آنها منجر شود. مردم قبیله، بنابه عقاید و باورهای سنتی خود درباره باران و خشکسالی، ناهی و دده بمباسی را مقصر این ماجرا میدانند و برای رفع شر آنها اقدام به سوزاندن خانه، کشتن سگ دده بمباسی و سرانجام دورکردن آنها از ده میکنند.
این نکته نیز از مشکلات اجتماعی اخلاقی بسیاری از جوامع معاصر است که هم زیستی مسالمت آمیز نژادها و قومهای مختلف را تهدید میکند. در این مورد نیز کتاب از طریق ارائه نمونه ای منفی و با توصیف شقاوت و خشونت مردم علیه دده بمباسی و ناهی، توجه خواننده را به اهمیت مسئله جلب میکند. همچنین این مورد از نمونههایی است که در آن کلان سیستم حاکم بر فرد و جامعه (آداب و رسوم و نظام عقاید) تعاملی با اصول اخلاقی دارد (سؤال ۴٫۵) و به دلیل تضاد میان ارزشهای کلان سیستم و ارزشهای انسانی است که گره داستان افکنده میشود. سرانجام نکته آخر به خطرانداختن خود برای نجات دیگران است.
ناهی در پایان داستان با به خطرانداختن خود و بدون موافقت دده بمباسی به دریا میرود تا بلکه بتواند مردم را از خشکسالی نجات دهد. در اینجا دو مؤلفه وجود دارد؛ ازیک سو طبق سؤال ۱٫۳ ما شاهد دادن سرمشقی برای ایثار و ازخودگذشتگی به خوانندهایم. ناهی که خود قربانی نظام عقیدتی قبیله است، برای نجات آنها فداکاری میکند. اما ازسوی دیگر این دوراهی اخلاقی نیز شکل میگیرد که آیا ناهی با فداکاری خود، تأییدی بر نظام خرافی عقاید مردم قبیاه نمیگذارد و آیا با پیروی از دستور آنها، به نوعی بر کاری که در حق خود او و دده بمباسی کردهاند، صحه نگذاشته است؟ وجود این دوراهی اخلاقی نیز طبق سوال ۲٫۶ از نقاط مثبت داستان است.
ادامه دارد...
رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق -بخش اول
رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق -بخش دوم
رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق -بخش سوم
رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق -بخش آخر