الفبای بالندگی تا یک سالگی
اگر میخواهید مفهوم واکنشهای کودکتان در یک سال اول تولدش را پیش بینی کنید، بخوانید. ماههای ابتدایی تولد هر کودک، سختترین روزها برای پدر و مادر است. حضور عضو تازه وارد در خانواده در عین جذابیتهایی که دارد باعث سردرگمی و دستپاچگی اعضای خانواده میشود.برخی والدین درست نمیدانند که در برابر ترس و گریه کودکشان چه عکس العملی نشان دهند اما شناخت رفتار کودک در ماههای آغاز تولد به خانوادهها کمک میکند تا عکس العمل های سنجیده تری در برابر رفتارهای به ظاهر عجیب او داشته باشند.
از تولد تا ۶ ماهگی: دوستی برای همه
نخستین نکته ای که باید بدانید، این است که کودکی که تازه متولد شده احساسی نسبت به محیط زندگیاش ندارد. او در نخستین روزهای زندگی مادرش را شناسایی میکند. نوزاد بوی مادرش را حس میکند و هرگاه که در آغوش او قرار دارد، با صورت و دستانش او را لمس میکند. او در سه ماهه اول زندگی صورت مادرش را کاملاً میشناسد و به او به عنوان تنها عضو خانواده اعتماد میکند اما پاسخ او به مادرش هم مانند سایر اعضای خانواده است. در واقع در شش ماه اول تولد، کودک همه را دوست دارد و به هر فردی که با او بازی میکند، لبخند می زند. او حتی غریبهها را هم رد نمیکند. رفتار او باعث میشود که در ماههای ابتدایی، توجه اعضای خانواده به سمت نوزاد جلب شود اما او به تدریج یاد میگیرد که اطرافیانش چه کسانی هستند.
۶ ماهگی: ترس از غریبهها
هرچند نوزاد در ماههای ابتدایی در برابر همه واکنش نشان میدهد اما وقتی به ۶ ماهگی میرسد به طرز عجیبی رفتار او تغییر میکند. او تنها مادرش را میخواهد و از نزدیک شدن به غریبهها میترسد. او حتی ممکن است از پدر، پدربزرگ و مادر بزرگش دوری کند. گاهی پدران از این رفتار کودکانشان ناراحت میشوند. حتی پدربزرگ و مادربزرگ هم در برابر حرکات نوزاد صبور نیستند اما کودکان تحمل ندارند که از مادرانشان دور باشند و مدام گریه میکنند، این مرحله یکی از مهمترین و حساسترین دورانهای زندگی کودک است. او تمام شش ماه اول زندگی را در کنار مادر گذرانده است و حالااو را به خوبی میشناسد.رویارویی با غریبهها او را آشفته میکند. اگر کودکتان چنین رفتاری دارد، نگران نشوید این طبیعی است. این نخستین قدم کودک برای ارتباط با غریبههاست. او کم کم یاد میگیرد در میان افراد ناشناس و دوستان و آشنایان تمایز قائل شود.
واکنش واقعی
ترس از غریبهها در طول دو تا ۸ هفته از بین میرود، زمانی که کودک پدرش را میشناسد. بعد از این زمان او رابطه جدی تری با پدرش پیدا میکند. او دوست دارد با پدرش بازی کند و وقت بگذراند اما هنوز مادرش را بیشتر از هر فرد دیگری میخواهد. پدر در اکثر خانوادهها نان آور است و مادر بیشتر وقتش را با کودک میگذراند. به همین دلیل برای کودکان مادر در اولویت است.
او در ۹ ماهگی با بقیه اعضای خانواده هم رابطه بهتری پیدا میکند و حتی ممکن است نسبت به دوستان خانوادگی هم احساس خوبی داشته باشد اما رابطه او با افراد خارج از خانه محتاطانه است. کودک حالاکاملاً اقوام، دوستان و غریبهها را از هم تشخیص میدهد.رابطه خونی برای او معنایی ندارد و هرکس را بیشتر ببیند عضوی از خانوادهاش میداند. ممکن است رابطه او با همسایه نزدیک تر از مادربزرگش باشد. وقتی به یک سالگی نزدیک میشود، راه رفتن و نشستن را یاد گرفته است و وقتی همراه پدر و مادرش از خانه خارج میشود سعی میکند محیط بیرون را هم شناسایی کند. با این حال او هنوز برای شناختن محیط اطرافش کوچک است.
بعد از اولین سال تولد
بعد از یکی، دو سال وابستگی کودک به پدر و مادرش بیشتر میشود. او به وضوح علاقهاش را به پدر و مادرش نشان میدهد. او حتی در برابر ناراحتی و یا صدمه دیدن والدینش واکنش نشان میدهد و دوست دارد آنها را ببوسد. او یاد میگیرد که به اعضای خانوادهاش عشق بورزد. وقتی بزرگ تر میشود، خانواده از او انتظار رفتار بهتری دارند و چون کودک خانوادهاش را دوست دارد، سعی میکند از آنها الگو بگیرد. او دوست دارد رفتارش به اعضای خانواده شبیه باشد و حرکات آنها را الگوبرداری میکند. پدر و مادر قهرمانان او هستند اما او به تدریج در مهدکودک، مدرسه و جامعه الگوهای بیشتری برای زندگی پیدا میکند.