بررسی امکان نزدیک سازی یافتههای مکاتب تجربه گرایی منطقی و عمل گرایی در زمینه نقش معلم و فراگیر در فرایند یاددهی- یادگیری و آثار آن بر تعلیم و تربیت
نویسنده: معصومه صمدی
نویسنده: محمد مزیدی
مؤلفههای یاددهی ـ یادگیری یکی از مؤلفههای اساسی نظام تعلیم وتربیت است. عناصر اساسی این مؤلفه عبارت از معلم و فراگیر است. مطالعه متون مربوط به این مؤلفه نشان میدهد که همواره سؤالات اساسی در این زمینه در درجه اول از سوی فلاسفه مطرح شده است. علیرغم مطالعههای نظری و کاربردی در حوزه فرایند یاددهی ـ یادگیری، هنوز هم یکی از مشکلات اساسی نظامهای آموزشی معطوف به نقش معلم و فراگیر در این فرایند است. چرایی وجود چنین مشکلی، وجه مسئله خیز مقاله حاضر است. مکاتب فلسفی بزرگ که از قرن بیستم به بعد در این حوزه جهتگیریهای نظام آموزشی را تحت تأثیر قرار دادهاند عبارتاند از: تجربهگرایی منطقی و عمل گرایی. علیرغم این که هر یک از دو رویکرد مذکور واجد دلالتهای تربیتی هستند، به نظر میرسد که نظامهای آموزشی بهمنظور کاستن از مشکلات خود در این زمینه به توجه همزمان به هردو رویکرد نیازمندند.
امروزه یکی از اهداف نظامهای آموزشی مختلف، گام برداشتن در مسیر توسعه پایدار (۱) است. راه دستیابی نظامهای آموزشی به اهداف مذکور، افزایش کارآمدی و کفایت نظام آموزش و پرورش است. از عناصر اصلی کفایت و کارآمدی نظامهای آموزشی، توانمند کردن معلمان و یاری دادن فراگیران به منظور چگونگی برخورد با مسائل مختلف علمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و بازنگری در مؤلفههای نظام آموزشی است.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که در درجه اول بازنگری کدام یک از مؤلفههای نظام آموزشی به منظور ایجاد کارآمدی نظام آموزشی ضروری است؟
نولا (۱۹۹۸ ( ، مؤلفه یاددهی ـ یادگیری (را یکی از مؤلفههای مهم نظام آموزشی میداند. با پذیرفتن این اصل، میتوان گفت که هرگونه اصلاح یا بازنگری در نظام آموزش و پرورش، در درجه اول، باید به مؤلفه یاددهی ـ یادگیری و عناصر اصلی آن یعنی معلم و فراگیر معطوف شود؛ زیرا این عناصر، بهویژه معلم، نقش اساسی و مستقیمی در تجربه یادگیری فراگیران ایفا میکند؛ به عبارت دیگر بخش اعظم تأثیرگذاری نظام آموزش و پرورش بر فراگیران را به جای آن که در برنامه، سیاستها و خط مشیهای مصوب جست و جو کنیم؛ باید در محیطهای یاددهی ـ یادگیری بیابیم (مهرمحمدی،۱۳۷۹)
سؤالات اساسی، در زمینه فرایند یاددهی ـ یادگیری، در طول تاریخ همواره از طرف فلاسفه و بهتبع آنان از سوی روانشناسان مطرح شده است. دو مکتب فلسفی بزرگ که در قرن بیستم دنبال نظامهای آموزشی را در حوزه فرآیند یاددهیـ یادگیری بزرگ تحت تأثیر قرار دادهاند عبارتنداز: مکاتب فلسفی تجربهگرایی منطقی عملگرایی به لحاظ فلسفی، چگونگی نگریستن به فرایند یاددهی ـ یادگیری تحت تأثیر چگونگی نگریستن به منبع شناخت و دانش (معرفت)شناسی است (واکسمن) و والبرگ (۱۹۹۹(از) این رو، به منظور درک نقش معلم و فراگیر در فرایند یاددهی ـ یادگیری در ۲ مکتب فلسفی تجربهگرایی منطقی و عملگرایی آگاهی از مبانی معرفتشناسی این دو مکتب ضروری است. خاستگاه این مقاله پس از آگاهی از نقش معلم و فراگیر در فرایند یاددهی ـ یادگیری مکاتب تجربهگرایی منطقی و عملگرایی، باتوجه به مبانی معرفتشناختی این مکاتب، نقد و بررسی آنها، بررسی امکان نزدیکسازی نقش معلم و فراگیر در دو مکتب مورد نظر و نکات تربیتی حاصل از آن است.
بیان مسئله
مؤلفه یاددهی ـ یادگیری یکی از مهمترین مؤلفههای نظام آموزشی است (فنستر ماخر (۴) ۱۹۸۶ و دیوئی، ۱۹۱۰). مؤلفه یاددهی ـ یادگیری از جمله مؤلفههایی است که در طول تاریخ مورد توجه فلاسفه بوده است.
عناصر اساسی این مؤلفه معلم و فراگیر است. علت تأکید بر نقش معلم و فراگیر، به ویژه معلم، در فرایند یاددهی ـ یادگیری این است که تأثیرگذاری سایر عوامل آموزشی از جمله اهداف آموزشی، برنامههای درسی، محتوای کتابهای درسی و روشهای آموزشی، از طریق معلم به سمت فراگیر صورت میگیرد. به همین دلیل، نظام آموزش و پرورش نخست باید هرگونه اصلاح و بازنگری در نظام آموزشی را به فرایند یاددهی ـ یادگیری و نقش معلم و فراگیر به ویژه معلم معطوف دارد.
مکتب تجربهگرایی منطقی از شاخههای مکتب تجربهگرایی است. مکتب تجربهگرایی منطقی اساسا در پی نشان دادن این نکته است که علم به ویژه علوم مادی به طور منطقی و پیش رونده، دانش اطمینانبخشی درباره جهان به دست میدهد. در مکتب تجربهگرایی منطقی؛ نقش معلم در فرایند یاددهی ـ یادگیری، تدریس با استفاده از روشهای مرسوم مثل سخنرانی، توضیح و... (نولا، ۱۹۹۸)، نقش یادگیری، یا ایجاد ارتباط میان محرک و پاسخ است. به اعتقاد تجربهگرایان هریک از این نقشها از قوانین خاص خود که براساس روش مشاهده و آزمایش به دست آمده است پیروی میکند (گانیه)، ۱۹۸۵)
مکتب مؤثر دیگر، در زمینه فرایند یاددهی - یادگیری مکتب فلسفی، عملگرایی است. ریشههای این مکتب فلسفی به پرتوگوراس، سوفی است معروف یونانی که انسان را مقیاس همه چیز میدانست، فرانسیس بیکن و مربیانی چون کمینیوس، پستالوزی و فروبل که تجربه را مبنای روش کار خود قرار داده بودند باز میگردد. در مکتب عملگرایی در فرایند یاددهی ـ یادگیری نقش معلم و فراگیر تحقیق است )دیویی، ۱۹۱۰، ۱۹۲۹). در این مکتب، بدون هیچگونه قانون خاصی، نقشهای معلم و فراگیر درهم تنیدهاند آیزنر ۱۹۹۴.
مقاله کامل را از بخش پیوست دریافت کنید.