باورهای زیانبار مدرن در پرورش کودک
نتایج یک تحقیق در یکی از دانشگاههای امریکا نشان میدهد راه و رسمهای زندگی در جوامع مدرن و باورهای فرهنگی نو مانع رشد سالم مغز میشود. «دارسیا ناروائز» استاد روانشناسی دانشگاه نوتردام ایالت ایندیای امریکا از جمله کسانی است که در این تحقیق شرکت داشته است. تخصص ناروائز در بررسی رشد اخلاقی کودکان و تأثیر تجربههای سالهای اول زندگی کودک بر رشد مغزی است. او به رشد مغزی کودکان در جامعه امریکا به عنوان یک جامعه پیشرفته اشاره میکند و میگوید: در این کشور نسبت به ۵۰ سال گذشته رشد مغزی بچهها روندی رو به نزول پیدا کرده است.
ناروائز اشاره میکند: شیوههای غلط و باورهای نادرستی که باب شده، یکی استفاده از شیرخشک به جای شیر مادر است، دیگری تنها نگه داشتن بچهها در اتاق خودشان یا این باور غلط که اگر بچه نق زد و زود به سراغش برویم تا ببینیم چه میخواهد، او را لوس بار آوردهایم! محققان در این تحقیق توانستهاند با بررسی جوامعی که کارشان عمدتاً شکارگردی و جست و جو برای یافتن غذا است، به عبارتی جوامعی که پدر و مادرها کودکانشان را خوب زیر بال و پر میگیرند، دریابند که میان این رفتارهای والدین در سالهای نخست زندگی کودک و بازده عاطفی و روانی فرد در بزرگسالی ارتباط مشخصی وجود دارد. این یافته برخی کارشناسان را بر آن داشته تا به بررسی مجدد برخی به اصطلاح هنجارهای مدرن رایج در فرهنگ پرورش کودکان امروزی بپردازند.
کاهش استرس کودک با تماس لمسی
ناروائز در این باره برای نمونه به استفاده از شیر مادر برای تغذیه کودک اشاره میکند و میافزاید: نه تنها شیر دادن به نوزاد که مواردی چون پاسخ دادن به گریه کودک، حتی الامکان داشتن تماس بدنی با نوزاد و لمس کردن او و حتی استفاده از کمک چند بزرگتر دیگر برای نگهداری از کودک، همه و همه راه و روشهایی هستند که ثابت شده بر رشد مغز او تأثیر مثبت دارند. او میگوید: اینها همه نه تنها به شکل گیری شخصیت کودک کمک میکنند، بلکه سبب میشوند کودک در بزرگسالی از جسمی سالم تر و اخلاقی رشد یافته تر برخوردار شود.
بررسیها در این باره نشان دادهاند اگر پیش از آنکه گریه کودک بلند شود، به نیازهایش پاسخ بدهیم، کمک کردهایم تا خودآگاهی کودک رشد کند. در آغوش کشیدن کودک از استرس او میکاهد و در عین حال به او قدرت میدهد کششهای درونیاش را مهار کند و حس همدلی در او تقویت شود. از سوی دیگر، بازی و گردش کودک در طبیعت ظرفیتهای اجتماعی او را بالامی برد و از پرخاشگریاش میکاهد و اگر بگذاریم کسان دیگری به غیر از مادر، گاهی کار مراقبت از کودک را بر عهده بگیرند، کمک کردهایم بهره هوشی کودک و انعطاف پذیری و همچنین احساس همدلی او بهبود یابد. به گفته او، اکنون به جای اینکه بچهها را در آغوش بگیریم، بیشتر آنها را در کالسکه، صندلی ماشین کودک و چیزهایی نظیر اینها حمل میکنیم ولی در گذشته این طور نبود؛ در مورد تغذیه کودک با شیر مادر هم باید گفت که تنها ۱۵ درصد مادران امریکایی حاضر میشوند ۱۲ ماه به کودک خود شیر بدهند.
ناروائز با اشاره به اینکه دیگر از خانوادههای بزرگ و پرجمعیت خبری نیست، ادامه میدهد: از سال ۱۹۷۰ میلادی به این طرف، والدین خیلی کم به کودکان اجازه میدهند آزادانه پی بازی بروند. مغز در طول حیات ما رشد میکند و این رشد وقتی اتفاق میافتد که با همه جسم مان درگیر تجربههای جدید باشیم، مثل یک بازی که به سر و کله هم میزنیم، برقصیم و آزادانه کار هنری انجام بدهیم. آن وقت میتوانیم انتظار داشته باشیم خلاقیت، احساس همدردی و نظم درونی به سراغ ما بیاید. ناروائز در پایان توصیه میکند: در هر مقطع از زندگی پدر و مادر میتوانند در کنار کودکشان به کاری خلاقانه دست بزنند و با هم مغزشان رشد کند.
نویسنده: رضا بهار