شیوههای تدریس و تأثیر آن بر رشد یادگیرنده
رشد را میتوان به دو نوع طبیعی و غیر طبیعی تقسیم کرد که اولی در حیوان و انسان مشترک و دومی مختص انسان است. در رشد غیر طبیعی اعم از ذهنی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی، یادگیری نقش بسیار اساسی دارد که اگر فرد به یادگیری و آموزش نپردازد، هیچ گونه رشدی در او صورت نخواهد گرفت. خانواده نخستین محیطی است که یادگیری کودک از آنجا آغاز میشود. کودک بسیاری از عادات و رفتارهای خود و ارتباط با دیگران را از محیط خانواده فرا میگیرد. بعد از خانواده مهمترین عامل در رشد و تکامل کودک، مدرسه است و آموزش و پرورش رسمی کودک از مدرسه آغاز میشود. مدرسه تأثیر فراوانی در زندگی هر فرد دارد، چرا که هر آنچه را کودک در مدرسه میآموزد، در زندگی خود به کار میگیرد. در هر دوره آموزشی، دانش آموزان از تواناییهای شناختی و عاطفی خاصی برای یادگیری برخوردار هستند و با توجه به جنبههای مختلف رشد خود، نیازهای متفاوتی دارند. بنابر این آگاهی و شناخت معلمان و مربیان از میزان تواناییها و نیازهای دانش آموزان در دورههای مختلف آموزشی لازم و ضروری است و میتواند در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و تکوین شخصیت آنها بسیار مفید و مؤثر باشد.
به طور کلی تدریس در کلاس درس، یک فعالیت آگاهانه و برنامه ریزی شده است که توسط معلم در جهت نیل به اهداف خاصی طراحی و تدوین میشود. معلم برای کسب موفقیت در تدریس باید از نظریههای نوین آموزشی، روانشناسی یادگیری و تربیتی، اطلاعات و آگاهی لازم را داشته باشد. روش تدریس معلم باید با اصول و اهداف آموزش و پرورش وویژگی های دانش آموزان هماهنگ باشد تا بتواند ضمن جهت دادن به فعالیتهای آموزشی خود، دانش آموزان را به سوی اهداف تعلیم و تربیت هدایت کند.
اگر معلم خواهان آن است که کارایی و موفقیت بیشتری در تدریس داشته باشد، باید ضمن مهارت و تسلط بر محتوای درسی به نکات ظریف و حساس روانشناسی (یادگیری و تربیتی) به طور دقیق توجه کند. آشنایی معلمان با خصوصیات رشد و نیازهای فراگیرندگان در هریک از دورههای تحصیلی، میتواند در پیشرفت تحصیلی و تکامل شخصیت آنها بسیار مؤثر باشد. برای تحقق چنین امری معلم باید از کاربرد روانشناسی تربیتی در آموزش آگاه بوده و به راحتی بتواند اصول و قواعد آن را در کلاس اجرا کند. معلم قبل از شروع به تدریس باید از آمادگی شاگردان خود برای یادگیری، آگاهی کامل داشته باشد. از این رو پیوسته باید تلاش کند با تحقق و کنجکاوی، اطلاعات لازم را دراین زمینه به دست آورد. یکی از نظریههای بسیار مفید در این مورد، نظریه انگیزش (مازلو) است که از وضع نیازهای اولیه شاگردان خود اطلاع داشته باشد و نسبت به رفع آنها اقدامهای لازم را انجام دهد.
کاربردهای نظریه انگیزش مازلو در تدریس بسیار امیدوارکننده است. معلم باید محیط کلاس را طوری ترتیب دهد که شاگردان از لحاظ جسمانی و روانی، آسایش و آرامش داشته باشند و مهم تر از همه به این نکته پی ببرند که معلم به آنها علاقه مند و خواهان موفقیت آنان است. معلم نسبت به آنچه در کلاس درسش رخ میدهد، مسئولیت اصلی را به عهده دارد. بنابر این هر چه بیشتر بتواند به رفع نیازهای دانش آموزان خود بپردازد، آنها آمادگی بیشتری برای نیل به سطوح عالی تر رشد پیدا خواهند کرد. اما معلم نمیتواند موقعیتی را فراهم کند تا تمامی شاگردان به سطوح عالیترین نیازهای رشد برسند. کودکی که احساس میکند والدینش او را دوست ندارند و یا همسالانش او را نمیپذیرند، ممکن است به کوششهای شما واکنش مناسب نشان ندهد. اگر نیاز او به دوست داشتن، تعلق و احترام، ارضا نشده باشد، احتمال اینکه حال و حوصله یادگیری داشته باشد، کم است. فقط در شرایط تقریباً ایده آل است که نیازهای عالی پدیدار میشود.
تفاوتهای فردی دانش آموزان یکی از مهمترین مسائل در کلاس درس است که معلم باید توجه خاصی به آن داشته باشد و فرایند یاددهی - یادگیری کلاس را طوری تنظیم کند تا تمامی دانش آموزان به تناسب آمادگی ذهنی خود بتوانند از آن استفاده کنند.
نویسنده: محمد عمرانی