کـودکان قربانیان جنگهای بعد از طلاق
شاید هیچگاه تصور نمیکرد که روزی از همسرش؛ کسی که قرار بود شریک زندگیاش باشد جدا شود، طلاق و شکست در زندگی رویای وی را با دنیایی از غم به کنج تنهایی کشانده بود.
تصور میکرد با امضای طلاق نامه همه احساسات ناخوشاینـــد و مشــکلات زندگیاش پایان مییابد اما اینطور نبود. گویی بخشی از هویتش را از دست داده بود.
به گذشته که نگاه میکرد از روزی که ازدواج کرده همه برنامهها و زندگیاش را با همسرش دنبال کرده بود گویی سالها هویت و شخصیت او به صورت دوتایی شکل گرفته است و اکنون پس از سالها با هم بودن با دنیایی جدید روبه روست. گویی نیمی از هویت وی از بین رفته است؛ هر چند که خودش مدتها در تلاش بود تا این نیمه ناخوشایند را از خود جدا کند.
مشکلات روحی بعد از طلاق
معمولاً مشکلات بسیاری از جمله مسائل و مشکلات عاطفی تا مدتها در دوران پس از طلاق تجربه میشود و این مربوط به شخص خاص یا گروهی نیست.
همه پدران و مادرانی که طلاق میگیرند درگیر مشکلات روحی، شخصیتی و اجتماعی میشوند. هر چند احساسات ناخوشایند و درگیریها، پس از طلاق پایان مییابد. اما زن و مرد درگیر مسائل تازه ای میشوند که یکی از آنها زندگی فرزند یا فرزندان و دیگری حس حسادتی است که ناخودآگاه پیش میآید.
حال اگر آنها به سرعت هویت و شخصیت خود را بازسازی و حس حسادت را از خود دور نکنند نه تنها خود آسیب بیشتری میبینند بلکه زندگی اجتماعی فرزندشان را نیز دچار مخاطره میکنند. آنها به روح بچهشان آسیب میرسانند در حالی که گمان نمیکنند اتفاقی افتاده باشد.
حس حسادت بعد از طلاق
حس حسادت زمانی به وجود میآید یا بیشتر میشود که زن یا مرد پس از طلاق هنوز به همسر سابق خود وابستگی داشته باشد یا احساس کند وی که باعث ناراحتیهای اوست به راحتی و در کمال خوشبختی زندگی میکند.
البته این حس طبیعی است اما شخص باید تلاش کند تا خود را از آن دور کند، زیرا بسیار دیده شده پدران و مادران پس از طلاق با این حس فرزند خود را علیه همسر سابق خود تحریک میکنند و حتی اگر همسر سابق آنها باز ازدواج کند به راحتی علیه نامادری یا ناپدری صحبت میکنند و سعی میکنند بچه را در مقابل نامادری یا ناپدریاش قرار دهند.
معصومه یوسفی لویه روانشناس بر این باور است که طلاق به تنهایی تاثیرات منفی بسیاری روی فرزندان دارد و اگر یکی از والدین سعی کند دیگری را تخریب کند، فززندش را در دنیایی از تعارضات و درگیریهای ذهنی و روحی رها میکند.
وی در ادامه میگوید: در این زمینه معمولاً کودکانی که در محدوده سنی پیش دبستانی تا پایان دبستان قرار دارند آسیب بیشتری میبینند، زیرا پیش از این محدوده سنی کودک خیلی متوجه تخریب شخصیت یکی از والدین و همسر جدیدش نمیشود و در سنین نوجوانی نیز فرزندان خود تا حدودی توانایی تشخیص را دارند.
سختیهای کودکان بعد از طلاق
تطابق کودکان با تغییرات ناشی از طلاق پدر و مادر به سختی صورت میگیرد، حال اگر یکی از والدین سعی کند دیگری و حتی نامادری یا ناپدری را تخریب کند و افکار منفی خود را به فرزندش القا کند، سطح اضطراب وی را بالابرده و حس کینه و خشم را در او تقویت میکند.
این امر علاوه بر ایجاد مشکلاتی که در ظاهر دیده میشود مانند جویدن ناخن، شب ادراری، ناسازگاری و غیره ممکن است عواقبی بسیار ناخوشایند ذهنی و درگیریهای روحی در کودک ایجاد کند به طوری که آرامش زندگی وی از بین رفته و زندگیاش سرشار از حس بد، خشم، کینه و لجبازی میشود.
معمولاً آنچه کودک از پدر و مادرش میشنود بدون چون و چرا قابل اجراست. حال اگر یکی از والدین مثلاً مادر، دائماً از پدر بچه بدگویی کند و او را مسبب جدایی و همه ناگواریهای زندگی معرفی کند یا با قصد انتقام، کینه و هر چیز دیگری نامادری را موجودی بی رحم معرفی کند، کودک در ایجاد ارتباط با نامادری و حتی پدرش دچار تعارض شده و خشم زیادی در وجودش ایجاد میشود.
این کودک احساس امنیت خود را از دست میدهد و واکنشهایی همچون اندوه، اضطراب و حتی افسردگی خواهد داشت. گاهی نیز این واکنشها به صورت ناهنجاریهای رفتاری بروز میکند.
دوگانگی کودکان بعد از طلاق پدر و مادر
علاوه بر تضاد و تعارضی که در رابطه کودک و نامادری و پدرش پیش میآید یا بالعکس، کودک به مرور زمان حتی به مادر خود شک میکند.
هنگامی که مادر به طور مداوم نامادری را فردی نادرست معرفی میکند اما کودک رفتار ناپسندی از وی نمیبیند و حتی دلسوزیهای وی را با همه وجود لمس میکند به مادرش شک میکند و ممکن است عکس العمل نادرستی از وی سر بزند و نه تنها نامادری تخریب نشود بلکه کودک مادرش را مقصر همه مشکلات بداند.
گاهی اوقات نیز وقتی کودک به مرحله تفاوت گفتار مادر و رفتار نامادری میرسد خود سعی میکند آزمایش کند و حقیقت را دریابد که در این زمان ممکن است دچار خطا شود.
متاسفانه آسیبهای روحی ناشی از طلاق گاهی برای بعضی پدرها و مادران بسیار زیاد است به طوری که آنها برای کاهش ناراحتیهای خود همیشه علیه یکدیگر صحبت میکنند یا سعی میکنند در مورد کارها و زندگی همسرشان کودک را تخلیه اطلاعاتی کنند و به این ترتیب همه اطلاعاتی را که به دست میآورند به صورت منفی جلوه دهند، غافل از این که پدر و مادر در دنیای مطلوب کودکان قرار دارند. به عبارت دیگر والدین برای بچهها بسیار برجسته هستند بنابراین یک کودک طلاق که در کشمکش میان پدر و مادر قرار میگیرد تا هنگامی که بفهمد چه کسی دروغ میگوید و حق با کیست؟در درگیری ذهنی به سر میبرد.
او هنگامی که در بزرگسالی مقصر را پیدا میکند اگر سالهای گذشته را همسو با مقصر گذرانده باشد احساس ندامت میکند.
احساس پشیمانی و گناه باعث میشود وی خودش را سرزنش و توبیخ کند و حتی مادر یا پدر مقصر را آزار دهد و احساس دلسوزیاش برای والدی که مقصر نبوده آنقدر زیاد میشود که وی در بحث ازدواج اگر پسر باشد و مادرش مورد ظلم قرار گرفته باشد یک زن ذلیل مطلق میشود و اگر دختر باشد فکر میکند همه زنهای دنیا مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند و در ازدواج مقاومت میکند و سعی میکند نسبت به همسرش سلطه گری داشته باشد. این موضوع در مورد کودکی که پدرش را قربانی رفتار تحقیرآمیز مادر بداند نیز صادق است.
برای کاهش آسیب روحی و روانی کودکان پس از طلاق از چه راهکارهایی باید استفاده کنیم؟
واقعیت این است که گاهی طلاق و پایان دادن به زندگی مشترک انکارناپذیر است زیرا با ادامه زندگی پر از تنش والدین و کودکان آسیب بیشتری میبینند.
بنابراین رفتارهای صحیح در برابر همسر سابق و اداره نحوه تعامل با وی در ایجاد محیطی آرام و کاهش اثرات روحی و جسمی طلاق بر فرزندان بسیار موثر است.
محمد ابراهیم مرامی رئیس پژوهشکده علوم رفتاری میگوید: آنچه مسلم است نقش پدر و مادر در رشد و شکل گیری شخصیت کودک متفاوت اما مکمل یکدیگر است. همه جنبههای عاطفی شخصیت کودک از طریق تعامل کودک با مادرش شکل میگیرد و اگر به هر دلیلی از جمله طلاق این رابطه مشکل پیدا کند کودک از این بعد آسیب میبیند.
پدر نیز نقش شناخت و آموزش منطق را بر عهده دارد و کودک برای آموزش قوانین و مقررات از پدرش الگو میگیرد و عدم حضور پدر این بعد از شخصیت کودک را به مخاطره میاندازد. اگر جانشین مادر یا پدر بتواند بعد مختل شده رابطه عاطفی یا منطقی را تامین کند این آثار سوء جبران میشود. اما اگر به هر دلیلی نامادری یا ناپدری جانشین مناسبی نباشند یا پدر و مادر سعی کنند جانشین خود را تخریب کنند کودک در الگوگیری دچار تعارض میشود.
بایدها و نبایدهای بعد طلاق
- آنچه مسلم است مادر یا پدر باید کمک کنند تا کودک با محیط زندگی و نامادری یا ناپدریاش سازگاری پیدا کند زیرا وی نه تنها تقصیری در این جدایی ندارد بلکه باید شرایط سختی را تجربه کند.
- تحریک کودک علیه نامادری یا ناپدری باعث بروز ناسازگاری میشود و این ناسازگاری منشا از بین بردن روابط بین نامادری و کودک یا ناپدری و کودک میشود و الگوی رفتارهای ناسازگارانه، منفی و رقابتهای منفی و آسیب زا میشود. بنابراین پدر و مادر باید بچههایشان را ازجنگ و جدل، پرخاشگری و بدگوییهای طلاق دور نگه دارند.
- هرگز از کودک به عنوان پیغام آور استفاده نکنند و تنها به این موضوع فکر کنند که بچهشان برای رسیدن به آرامش و آینده ای مناسب چه نیازهایی دارند.
- در گام نخست پدر و مادر باید با فرزندانشان درباره طلاق صحبت کنند و سعی کنند از تاثیرات منفی و نامطلوب آن کم کنند زیرا گاهی فرزندان خودشان را مقصر طلاق یا یکی از والدین را در این زمینه مقصر میدانند.
- صحبت کردن در مورد طلاق البته به نحوی که احساسات منفی نسبت به همسر سابق مخفی شود کمک بزرگی به کودک یا کودکان خواهد داشت.
تاثیر طلاق بر کودکان|چگونه با کودکان درباره طلاق صحبت کنیم؟
مقایسههای عجیب بعد از طلاق
مریم رحمتی روانشناس میگوید: در بسیاری از مواقع دیده میشود مراجعان خود را با همسر جدید شخصی که قبلاً شریک زندگی آنها بوده مقایسه میکنند. این مقایسه باعث میشود خشم آنها بیشتر شده و واکنشهای منفی از خود نشان دهند که یکی از این واکنشها همان تحریک فرزندان با بدگویی از پدر یا مادر و همسر جدیدش است.
در این هنگام به آنها توصیه میشود سعی کنند همه مواردی را که باعث شده از همسر سابقشان جدا شوند به یاد بیاورند. همه رفتارهای ناپسند، جنگ و جدلها و اختلاف سلیقهها و همه مواردی که باعث جدایی شد.
همین امر باعث میشود آنها تمایلی به فکر کردن راجع به وی نداشته باشند. از طرفی این نکته را باید به یاد داشته باشند که آنها انسانهایی هستند با خصوصیات رفتاری و شخصیتی متفاوت، پس هرگز نباید خود را با فردی که در زندگی همسر سابقشان جایگزین آنها شده مقایسه کنند. هرگونه مقایسه و تلاش برای تخریب روابط و شخصیت آنها، تنها باعث میشود خود فرد انسانی سطحی و کم ارزش جلوه داده شود.
این موضوع به مرور زمان باعث میشود وی در مقابل فرزندانش نیز اعتبار و ارزش سابق را نداشته باشد. بنابراین برای رهایی از این مشکلات زن یا مرد مطلقه باید خود را به هر نحو ممکن درگیر زندگی جدید کند، برای زندگیاش برنامه ریزی داشته باشد و مهارتهای خود را در زمینه شغل خود یا حتی ورزش و تحصیل تقویت کند و راه را برای نفوذ افکار منفی ببندد. از طرفی یک تعامل کاملاً رسمی و معتدل با همسر سابق کافی است تا مسائل مربوط به فرزند یا فرزندان به نحو مطلوب پیگیری شود و فرزندان طلاق کمترین آسیب را ببینند.
شما میتوانید کتابهای بیشتری را در فروشگاه آنلاین کتاب هدهد برای کودک و نوجوانتان تهیه کنید.
آموزک در رابطه با طلاق، کتابهای زیر را پیشنهاد میدهد: