مامان، من از کجا اومدم؟
همه والدین گاهی با این مشکل مواجه می شوند که چطور باید به بعضی از سوالاتی که فرزندنشان می پرسند، پاسخ دهند؛ سوالهایی مثل «بچه ها از کجا به وجود می آیند؟» یا سوالات دشواری از این قبیل.
خیلی از والدین سعی می کنند با پاسخهای کوتاه و گنگ فرزندانشان را از سر خود باز کنند. شما هم تابه حال اینکار را کرده اید؟
ما بعنوان پدر یا مادر کودکانی که در سن رشد هستند باید یاد بگیریم که راحت با فرزندان خود حرف بزنیم؛ طوریکه هم برای خودمان و هم برای فرزندمان راحت باشد.
در آن واحد پاسخی که به فرزندمان می دهیم باید واقعی و صحیح باشد، البته باید به تناسب سن و سال او هم مطرح گردد.
در این مقاله می خواهیم به شما آموزش دهیم که چطور به سوالات عجیب و غریب فرزندانتان به درستی پاسخ دهید.
به سوالات فرزندانتان احترام بگذارید. وقتی کودکتان از شما سوالی می پرسد آنرا یک هدیه تلقی کنید، به جای اینکه فرزندتان را برای گرفتن جواب به سراغ همسایه، گوگل یا هر جای دیگری بفرستید که معلوم نیست چه پاسخی در اختیار او بگذارد، پاسخهایی که معلوم نیست برای سن او مناسب باشد یا نه.
اولین کاری که باید بکنید این است که به کودکتان بفهمانید که سوال خیلی خوب و بجایی پرسیده است. در پاسخ دادن به او یادتان باشد که کارتان را کنار بگذارید و همه توجه و حواستان را به فرزندتان بدهید. حتماً رودررو با او حرف بزنید و موقع حرف زدن قدتان را هم قد او کنید.
بعد باید از فهم درست سوال مطمئن شوید. باید ببینید که فرزندتان واقعاً از آن سوال چه منظوری داشته است. خیلی وقت ها منظور واقعی بچه ها آن چیزی نیست که به زبانشان می آید.
باید بدانید که کی زبانتان را نگه دارید. اکثر والدین در پاسخ به سوالات مهم فرزندانشان خیلی پرگویی می کنند. کاری که ما باید بکنیم این است که کمی اطلاعات به آنها بدهیم و بعد توضیحاتمان را قطع کنیم. با این روش فرزندتان خیلی بیشتر یاد می گیرد، تااینکه یکدفعه با بمبارانی از اطلاعات مواجه شود. جذب اطلاعات جدید برای بچه ها زمان می برد.
چند نمونه از موقعیت های متداول
بی ادبی در جمع. شما و فرزندتان به اتفاق هم در یک فروشگاه هستید. شما مشغول نگاه کردن به لباسها هستید که ناگهان کودکتان با صدای بلند می گوید، «مامان، اون آقاهه رو نگاه کن. چرا دماغش اینقدر گندس؟» حرفی که فرزندتان به زبان آورده شاید درست باشد اما احتمالاً از اینکه آن را با صدای بلند به زبان آورده ناراحت شده اید. در چنین موقعیتی چه باید بکنید؟
متداولترین پاسخ والدین در چنین موقعیتهایی چنین است: «س س س این حرفو نزن. درست نیست درمورد مردم حرف بد بزنی. شاید ناراحت بشه.»
والدین معمولاً دربرابر چنین سوالاتی پاسخ می دهند که «اینقدر احمق نباش بچه جون.» اما این به هیچ وجه جواب درستی نیست. فرزند شما سوال خیلی مهمی از شما پرسیده است و برای آن باید یک پاسخ خوب داشته باشید
اما روش پاسخگویی بهتر در چنین موقعیت هایی می تواند اینطور باشد: اول اینکه همیشه به یاد داشته باشید که بچه ها با به زبان آوردن چنین عباراتی فکر نمی کنند که کار بدی کرده اند. هروقت که کسی یا چیزی به نظرشان غیرعادی جلوه می کند، زود متوجه آن می شوند و معمولاً درمورد آن نظر می دهند. بچه ها موجودات بسیار کنجکاوی هستند. به همین ترتیب است که یاد می گیرند. نباید اجازه بدهید که احساس خجالت خط کش شما برای جواب دادن به فرزندتان باشد.
توصیه ما این است که در چنین شرایطی قدتان را تا قد فرزندتان پایین آورده، با بهترین و ملایمترین صدایتان چیزی مثل این را به فرزندتان بگویید: «آره منم متوجه شدم که دماغ اون آقا کمی فرق میکنه. دماغ آدمها اندازه و شکل های مختلفی داره.» حالا وقتی از مغازه رفتیم بیرون درمورد اون حرف می زنیم. و حتماً بعد از بیرون رفتن از فروشگاه بحثتان را در آن مورد ادامه دهید. می توانید مثلاً بگویید نمی دانید که آن مرد از بینی خودش خوشش می آید یا نه. باید کاری کنید فرزندتان متوجه شود که وقتی درمورد بینی یک نفر حرف میزند ممکن است منجر به ناراحتی آن فرد شود. باید کاری کنید فرزندتان بفهمد که نباید احساسات دیگران را جریحه دارد کند و درمورد چیزهایی از این قبیل باید در یک جای خلوت و خصوصی از شما سوال کند.
سوالات بچه ها در مورد اینکه بچه چطوری به دنیا میاد؟ یک نمونه خوب آن این است: خواهر شما باردار است و همه اطرافیان از به دنیا آمدن بچه او حرف می زنند. در راه برگشت به خانه فرزندتان از شما سوال می کند که: «بابا، چطور آن نوزاد وارد شکم عمه شده؟»
پاسخی که معمولاً از طرف والدین به بچه داده می شود این است: بعد از کلی دعا کردن و از خدا خواستن و همدیگر را دوست داشتن و کنار هم بودن. این نوع جواب دادن باعث می شود وی تصور کند که بچه ها باعث می شوند که بزرگترها مسخره رفتار کنند.
یک پاسخ بهتر این می تواند باشد: «چه سوال خوبی پرسیدی! سوالت اینه که بچه چطوری تو شکم عمه رفته یااینکه کجای شکم اونه؟» اگر منظور او مورد دوم بود، با اطلاعاتی مختصر و قابل هضم به او پاسخ دهید. به او بگویید که فقط غذا، مایعات و داروها هستند که وارد شکم می شوند. برای او توضیح دهید که نوزاد در یک جای خیلی خاص از بدن زنها می ماند که رحم نام دارد و با بزرگتر شدن بچه، رحم هم بزرگتر می شود و به همین خاطراست که شکم مادر روز به روز بزرگتر می شود. بعد باید صبر کنید و ببینید که کودکتان چه واکنشی می دهد و چه سوال دیگری می پرسد. این اطلاعات برای او کافی خواهد بود.
ترس کودکان از بلایای طبیعی مثل آتش سوزی، سیل، زلزله و از این قبیل. فرزند شما تصاویری در تلویزیون مشاهده می کند که مثلاً یک جنگل آتش گرفته است یا یک گردباد یا سیل شهری را نابود کرده است. ممکن است از شما بپرسد: «این آتیش تو خونه ماهم میاد؟» یا «این سیل تا اینجایی که ما زندگی می کنیم هم می رسه؟»
والدین معمولاً دربرابر چنین سوالاتی پاسخ می دهند که «اینقدر احمق نباش بچه جون.» اما این به هیچ وجه جواب درستی نیست. فرزند شما سوال خیلی مهمی از شما پرسیده است و برای آن باید یک پاسخ خوب داشته باشید.
یک پاسخ خوب و درست به این سوال این می تواند باشد: اول اینکه باید درست به سوال فرزندتان گوش کنید. باید ببینید منظور او از این سوال چیست. آیا نگران این است که جای شما امن نباشد؟ هیچوقت نباید ترسها و نگرانیهای فرزندتان را دست کم بگیرید. و هیچوقت هم نباید ترسهای خودتان را با آنها درمیان بگذارید. به فرزندتان بگویید که مهمترین کار مادر و پدر این است که او را یک جای امن نگه دارند. به او بفهمانید که هرکاری می کنید تا او در امان باشد. وسایل و تجهیزات ایمنی خانه را به او نشان دهید و برای او توضیح دهید که درمواقع خطر چه می کنید. حتی میتوانید به همراه او چندبار برنامه خودتان را در مواقع خطر تمرین کنید. وقتی فرزندتان می گوید که می ترسد، باید به او اطمینان دهید که بعنوان مادر و پدر از او محافظت می کنید و نمی گذارید که هیچ آسیبی به او برسد.