نقش عروسکها در آموزش و پرورش كودکان
دیر زمانیست که عروسک در زندگی بشر حضور دارد. از آن هنگام که انسان پیکره خویش را با مواد اولیه مانند گل و چوب ساخت، اولین عروسک شکل گرفت. نقش عروسکهای اولیه یا به عبارتی پیکرهها و مجسمههای کوچک در زندگی انسان با نقش عروسکهایی که امروز ما میشناسیم، بسیار متفاوت بوده است. این پیکرهها جنبه اسرار آمیز و جادویی داشتند و مقدس شمرده میشدند. آنها از نظر معنوی حضوری قوی و مؤثر داشتند. از آنجایی که هر کسی قادر به ساختن چنین پکیره هایی نبوده و از طرفی رازهای طبیعت هنوز کشف نشده بودند و هر پدیدهای از جمله وجود خود انسان و مسئله تولد و مرگش در پرده اسرار نهان بوده است؛ به این دلیل طبیعی است که آنها بر پیکرههای بیجان قائل به روح میشدند و تصور میکردند که این پیکره هادارای قدرتهای مرموزی هستند که بشر فاقد آن است و آنها را مقدس میشمردند و مورد پرستش قرار میدادند.
بسیار بعد از آنکه اولین پیکرهها ساخته شد، فکر ایجاد حرکت که از خصوصیات موجودات زنده است در این پیکرهها به وجود آمد. ابتدا این حرکت درونی بود یعنی حالت مجسمه یا پیکره به نوعی طراحی و ساخته میشد که حرکتی را القا کند مانند راه رفتن یا رقصیدن. در بررسیها و کاوشات باستان شناسی نمونههایی یافت شده است که پیکره به نوعی طراحی و ساخته شده است که جزئی از آن قابل حرکت است؛ مانند دستها، یا سر به حول محور بدن همچنین در نوشتههای قدیمی از بتهایی نام برده شده که قادر به حرف زدن بودهاند که البته مسلم است که کسی به جای آن صحبت میکرده. یک نمونه آشنای آن گوساله مقدس قوم بنی اسرائیل است که طوری طراحی شده که جریان هوا در آن تولید صدایی شبیه به گاو میکرده. اینها نمونههایی از عروسکهای اولیه هستند که تماماً با اعتقادات مذهبی دوران باستان قرینند. اما نباید فراموش کنیم که انسان شبیه خود را بدین علت ساخت که پاسخی برای چرایی وجود خویش بیابد. او میخواست خویشتن را بشناسد و ساختن پیکرههای انسانی به او کمک میکرد تا از بیرون به خود بنگرد و بر وجود خویش تسلط یابد، همانگونه که بر پیکرههای کوچک تسلط داشت.
عروسک بعدها در نمایشات عروسکی همین نقش را دنبال میکرد. انسان در آئینه نمایشات عروسکی؛ زندگی خویش را میدید و نسبتش را با خالق کشف میکرد، چرا که در اینجا، یعنی در خیمه نمایشی عروسکی، او بود که خالق عروسک بود و او بود که زندگی عروسک را شکل میداد. بنابراین مشاهده نسبت انسان با عروسک میتوانست راهی باشد برای پیدا کردن نسبت انسان با خالقش، چنانچه این موضوع به کرات در ادبیات کهن منعکس شده است و بارها و بارها انسان به عروسکهای خمیه شب بازی در دست خداوند تشبیه شده است:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی بحار
بازیچه همی کنیم بر نطع وجود
افتیم به صندوق عدم یک یک باز
این تشبیه عیناً در اسطورههای کهن هندی بازگو شده است و خداوند «سوتره داره» جهان نامیده شد یعنی کسی که سر نخهای موجودات را بدست دارد. همان نامی که در زبان هندی برای کارگران نمایش عروسکی بکار برده میشود. به طور کلی تمام نمونههای نمایش عروسکی که از قرنهای پیش تا به امروز تقریباً بدون تغییر اجرا میشوند جنبه مذهبی دارند. نمایشات ابتدایی با ماسک و عروسک در قبایل سیاه پوست آفریقا و با سرخ پوستان آمریکا، جنبه آئینی مذهبی دارند. در هندوستان بسیاری از نمایشات سنتی عروسکی در معبد و در روزهای مذهبی اجرا میشوند و با عروسک مانند موجود زنده رفتار میکنند مثلاً در یکی از ایالات هندوستان عروسکهای نمایشی را که عمر مفیدشان به سر آمده است با آئینی مخصوص به رود سند میسپارند و معتقدند هر چه بیشتر بر روی آب شناور باشد، عروسک نیکوکارتری بوده است. در این آئین برای عروسک مانند یک انسان واقعی مراسم سوگواری را بجا میآورند و برایش دعا میخوانند.
بررسی تاریخ پیدایش و تکامل عروسک به ما کمک میکند تا به نقش عمیق و مؤثر آن در دهن تاریخی بشر پی ببریم و راهی بیابیم برای کشف منطقی اینکه چرا عروسک نزد کودکان خردسال تا این حد مهم و مؤثر است.
یک کودک خردسال همانگونه به یک عروسک مینگرد که انسان اولیه به آن مینگریست. کودک میتواند باور کند که عروسک زنده است و روح دارد. از آنجایی که عروسک کوچک و قابل تسلط است بنابراین به او کمک میکند که بهتر خودش را بشناسد. عروسک در دسترس کودک است، کودک میتواند آن را لمس کند، زیر و رو کند، بچشد و حتی اجزای آن را جدا کند. بنابراین رابطه کودک با عروسک، فراتر از یک بازی و سرگرمی صرف است. کودک برای شناخت خویش و رابطهاش با دنیا به عروسک نیاز دارد. کودکی که تازه متولد شده با دنیایی روبروست که برایش کاملاً ناشناخته است. او به طور ناخودآگاه برای ادامه حیات، با ولعی کم نظیر به کسب اطلاعات و شناخت پیرامون خویش مشغول میشود.
این کنجکاوی کودک و اصرارش برای گرفتن و لمس اشیاء از سر تفنن و بازیگوشی نیست بلکه به منظور شناخت است و برایش حیاتی است حال ما میتوانیم از کنجکاوی کودک و علاقه او به یادگیری و توجه خاصش به عروسک برای آموزش جهت دار بهره بگیریم. امروز به تجربه ثابت شده است که آموزشی غیر مستقیم توسط نمایش عروسکی تأثیر بیشتر و پایدارتری بر ذهن کودکان دارد و علت آن این است که عروسک تمرکز کودک را به شدت به خود جلب میکند و کودک با تمام وجود به پیامهای عروسک گوش میدهد و با دقت رابطه بین عروسکها را دنبال میکند و بالاخره قصه نمایش اثری عمیق وپایداری بر روی ذهن او میگذارد.
هر نمایش عروسکی را میتوان یک نمایش آموزشی به حساب آورد، چرا که به هر حال تأثیر خود را بر کودکان میگذارد منتها محتوای آموزش ممکن است سست و بی ارزش و یا نادرست باشد به همین دلیل است که متن یک نمایش برای کودکان باید به دقت انتخاب شود؛ چرا که به همان اندازه که میتواند آموزنده و مفید باشد، میتواند مخرب و بدآموز باشد. به غیر از نمایشات عروسکی که با عروسکهای نمایشی و دکور و نمایشنامه اجرا میشود؛ در محیط خانواده نیز میتوان از نمایشات کوتاه خود ساخته و فی البداهه در جهت آموزش و تربیت کودک بهره جست. کودکان البته بدون دخالت ما، اغلب با عروسکهایشان بازی میکنند و با کمی دقت میتوانیم ببینیم که آنها کارها و مسئولیتهایی که بعدها در بزرگی باید به عهده بگیرند را با عروسکهایشان تمرین میکنند، همچنین رفتاری را که والدین با آنها دارند، عیناً با عروسکهایشان تکرار میکنند؛ از ناز ونوازش گرفته تا تنبیه بدنی و حتی کلمات و اصطلاحات والدین را در ارتباط با عروسکشان بکار میبرند.
راه حلهای سادهای وجود دارد. آشنا کردن کودک خردسال با دنیای عروسکها میتواند از سه – چهار ماهگی آغاز شود. حرکت دادن عروسکها، پیش چشمان کنجکاو کودک شیرخوار همراه با آواهای آهنگین و ریتمیک، توجه و نظر او را جلب میکند. و حس بینایی و شنوایی را تقویت میکند و موجب رشد هوش کودک میشود.
چند ماه بعد کودک میتواند تصور کند که عروسکها میتوانند زنده باشند و با او ارتباط برقرار کنند. در این مرحله میتوانیم از جانب عروسکها با صدای مبدل با او صحبت کنیم و یا شعر و آواز بخوانیم. کم کم بعضی از اشیاء دیگر نیز میتوانند عروسک باشند. مثلاً یک گیره موی سر که باز و بسته میشود و یا یک دستمال ساده که روی دستمان میاندازیم و آن را به کمک دست حرکت میدهیم و ...
به این ترتیب کودک قادر میشود که هر شیئی را عروسک ببیند و با آن ارتباط برقرار کند. از هنگامی که کودک شروع به گفتن کلمات ابتدایی میکند (حدود یک سالگی) میتوان از طریق اشیاء با او سخن گفت، یک قاشق را به دست میگیریم و ضمن حرکت آن با صدای مبدل سخن می گوئیم، دستمال را حرکت میدهیم و از جانب او صحبت میکنیم. نباید از این که ممکن است کودکان خیالاتی و متوهم شود بترسیم چرا که کودک این نمایشات را به عنوان بازی میپذیرد و کاملاً آگاه است که این ما هستیم که به جای اشیاء حرف میزنیم؛ منتها کودک دلش میخواهد صادقانه در این بازی شرکت کند و در زمان بازی میخواهد باور کند که همان شیء است که با او حرف می زند نه مادر یا پدرش.
این نمایشات ساده علاوه بر این که کودک را شاد و سرگرم میکند میتواند به عنوان یک روش آموزشی و تربیتی مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً اگر میخواهیم که کودک یک ساله (یا بزرگتر) به کتاب ما دست نزند به کودک می گوئیم که کتاب ناراحت میشود اگر به او دست بزنند و آنرا پاره یا پرت کنند و بعد از کتاب میپرسیم: «کتاب تو را دوست داری پارهات کنند یا پرتت کنند» و با صدای مبدل از جانب کتاب می گوئیم: «نه من ناراحت میشوم گریه میکنم». و بعد به کودک می گوئیم: «حالا برای اینکه کتاب ناراحت نشود و با هم دوست باشید کتاب را ببوس و شب بخیر بگو تا کتاب برود استراحت کند» و با رضایت کودک کتاب در قفسه و دور از دسترس او قرار میگیرد. در یک نمونه دیگر برای مثال: برای اینکه کودک به اجاق گاز، بخاری و یا کبریت دست نزند با صدای مبدل از جانب آنها می گوییم: «هر کس به من دست بزند دستشو میسوزانم. به من دست نزن میسوزی».
اینها نمونههای کاربردی و عملی برای زندگی روزمره هستند؛ به شرط آنکه کودک را با دنیای عروسکی آشنا کرده باشیم. البته اگر کودک شما با این دنیای نمایشی آشنا نیست، پس از چند مورد قواعد بازی را فراخواهد گرفت؛ و میپذیرد که هر شی ای میتواند عروسک باشد. به این ترتیب هر کجا که باشیم و در هر شرایطی میتوانیم یک نمایش آموزنده ترتیب دهیم.
داشتن یک عروسک دستکشی ساده که در بازار میتوان آن را خرید یا با مواد ساده آن را ساخت؛ در موارد خاص کمک بیشتری میکند؛ خصوصاً اگر کودک خانواده به آن علاقه داشته باشد و فقط در موارد خاص حضور پیدا کند. این عروسک باید دور از دسترس و دید کودک قرار گیرد تا در موقع نیاز برای کودک تازگی داشته باشد و نظرش را جلب کند. به طور مثال اگر کودک روی دنده لجبازی بیافتد و یا گریه و خشم و عصبانیتش، با هیچ تمهیدی ساکت نشود حضور این عروسک میتواند بسیار کار ساز باشد و توجه او را از موضوع منحرف کند و یا به عنوان یک میانجی صلح و آشتی را دوباره برقرار کند.
باید توجه داشت که این عروسک خاص همیشه در بحران ظاهر نشود بلکه در مواقع خاصی مانند جشنها و اعیاد و یا برای تشویق کودک و دادن جایزه به او نیز ظاهر شود تا کودک به آن علاقه پیدا کند و مانند یک دوست مهربان حرف او را گوش کند.
ویژگی برتر عروسکهای نمایشی نسبت به عروسکهای معمولی و یا اشیایی دیگر در این است که بهتر حرکت میکنند و باور پذیرتر هستند؛ اما همانطور که گفته شد وجود آنها برای ترتیب دادن نمایش فی البداهه خانگی ضروری نیست، بلکه تنها در موارد خاص، ما را زودتر به نتیجه دلخواهمان میرساند. این عروسکها را میتوان از تکههای دورریز پارچه یا جوراب کهنه و مقداری نخ و کاموا ساخت.