مهارت «نه گفتن» در نوجوانان؛ علتها و درمان آن (قسمت اول)
در آشپزخانه مشغول درست کردن غذا هستم که فرزند نوجوانم از من میخواهد به او کمک کنم و میگوید: «یکی از دوستانم از من خواسته که آخر هفته به مهمانی او بروم. ولی من دوست ندارم با افرادی که در آن مهمانی هستند روبرو شوم و احساس میکنم محیط آن مهمانی برای من مناسب نیست. دنبال یک بهانه میگردم بدون این که دوستم ناراحت شود، به آن مهمانی نروم.»
من از او میخواهم که در جواب دعوت دوستش فقط بگوید: «از این که مرا دعوت کردهای سپاسگزارم اما من نمیتوانم به آن مهمانی بیایم. معذرت میخواهم.» همین!
از این جملهی من عصبی میشود و میگوید: مادر! من نمیتوانم این را به دوستم بگویم. چون قبول نمیکند. و از طرفی نمیخواهم دوستی ما به هم بخورد.
در سایت آموزک بخوانید: دوستی و دوستیابی در کودکان و راههای آموزش آن (بخش نخست)
از کار دست میکشم و کنارش مینشینم. متنی را که برای دوستش نوشته است و قصد ارسالش را دارد به من نشان میدهد. سه پاراگراف نوشته است که هیچ کدام از جملات آن حقیقت ندارد. فقط یک داستان سرایی طولانی است برای آن که بتواند نیامدن خود را توجیه کند. جملاتی پر از دروغ که دلیل آن ناتوانی فرزند من در «نه گفتن» است. همه ما بارها و بارها با چنین اتفاقاتی روبرو شدهایم. چرا فرزندان ما توانایی «نه گفتن» را به دیگران- خصوصا همسالانشان- ندارند؟ نوجوانی دورهی بسیار حساسی در زندگی همهی ما است. نوجوانان دوست دارند که مورد پسند همگان باشند و سعی میکنند هیچ کس را از خود ناامید نکنند. بنابراین رد خواستههای دیگران برایشان بسیار سخت است. و بیشتر اوقات در جایی که باید صراحتا در جواب خواستههای دیگران « نه» بگویند، با پذیرفتن خواستههای آنها خود را دچار زحمت و دردسرهای زیادی میکنند. اغلب والدین بر این اعتقاد هستند که اگر نوجوانشان فقط در رویارویی با خواستههای بسیار خطرناک مثل درخواست رابطهی جنسی یا مصرف مواد مخدر، نه بگویند کافی است. اما باید دانست که اگر نوجوان مهارت «نه گفتن» را درمورد خواستههای کوچک دیگران نیاموزد، در مقابل خواستههای بزرگ آنها نیز ناتوان خواهد بود.
علتهای ناتوانی نوجوانان در « نه گفتن»
همهی نوجوانان با بحران ناتوانی در « نه گفتن» روبرو میشوند. ولی برخی از آنها بیشتر از سایرین این ناتوانی را بروز میدهند. پژوهشگران علتهای زمینهای جسمی و روانی زیادی را برای افرادی که ناتوانی شدید در «نه گفتن» دارند، ذکر کردهاند. برخی از عوامل تشدید این حالت عبارتند از: :
- اختلال اضطراب اجتماعی: افرادی که در کودکی دچار اختلال اضطراب اجتماعی بوده اند، در نوجوانی و بزرگسالی در «نه گفتن» به خواستههای دیگران ناتوانی بیشتری نسبت به سایرین نشان میدهند. اختلال اضطراب اجتماعی یک بیماری مزمن روانی است. که از کودکی شروع میشود و در صورت عدم درمان میتواند تا بزرگسالی و حتی تا آخر عمر همراه بیمار باشد. . در این اختلال، فرد از رویارویی با افرادی همچون غریبهها و همسالان دچار ترس شدید میشود. به گونهای که عملکرد صحیح خود مانند حرف زدن واضح را از دست میدهد. این افراد در تعامل عادی با دیگران دچار اختلال هستند. از اختلال اضطرابی در ادبیات عامه «کمرویی» هم تعبیر میشود. این اختلال که ناشی از وجود مشکل در هستهای از مغز به نام هستهی «آمیگدال» است، باعث میشود فرد از محرکهایی که باعث استرس افراد عادی نمیشود، بیش از اندازه بترسد. مثلا از نگاه کردن مستقیم به چشمان افراد یا هم صحبتی با آنها. طبیعی است که وقتی کسی از این افراد درخواستی داشته باشد، آنها به دلیل ترس زیاد از طرف مقابل یا عواقب همراهی نکردن با او دارند، توان «نه گفتن» را ندارند و در نتیجه خواستهی او را قبول میکنند که این خواسته ممکن است قرض دادن نوشت افزار باشد و یا درخواست همراهی برای مصرف مواد مخدر و. . . .
خرید کتاب کلیدهای مقابله با اضطراب در کودکان و نوجوانان
- اختلالات یادگیری: دلیل اصلی این که فردی در موقعیتی که باید «نه» بگوید، این کار را انجام نمیدهد این است که او میخواهد مورد تایید دیگران باشد و دیگران او را دوست بدارند. فردی که به هر علتی نتوانسته است در زمینهی اصلی زندگی خود- درمورد کودکان و نوجوانان، تحصیل- موفقیت مورد قبولی را کسب کند و به این دلیل مورد سرزنش والدین، معلمان و همسالان قرار میگیرد، طبیعی است که برای پیدا کردن مقبولیت در بین افراد از راههای دیگر نظیر همراهی بی چون و چرا با آنها استفاده کند. کودکی که دچار اختلال یادگیری نظیر ADHD، محاسبه پریشی، خوانش پریشی، اختلالات پردازشی و غیره است، به تدریج به دلیل نتایج ضعیف درسی و عملکردی، از گروه دوستان و همسالان فاصله میگیرد. در این میان اگر بواسطهی انجام کاری برای یک دوست یا همراهی با او بتواند در گروه دوستی جایگاهی پیدا کند، حتما آن کار را انجام میدهد. بنابراین این افراد «بله گفتن» به هر درخواستی را به عنوان یک راهبرد برای پذیرفته شدن بین دیگران میدانند. به همین دلیل دیده شده است که افراد دچار اختلال یادگیری، هرچند روحیهی قانون گریزی ندارند ولی در اتفاقاتی مثل فرار دست جمعی از مدرسه و یا آزار معلمها به شدت با رهبران این گروهها که اغلب افرادی ضد اجتماعی هستند، همراهی میکنند. این اتفاقات معمولا باعث تعجب والدین این نوجوانان و معلمهای آنها میشود. چرا که افرادی که دچار اختلال یادگیری هستند، معمولا افراد سرکشی نیستند. و فقط برای پر کردن خلا پذیرفته شدن توسط دیگران، از آنها در کارهای اشتباهشان پیروی میکنند. یک قانون کلی در این زمینه وجود دارد که میگوید: افراد ناموفق همواره نقش سیاهی لشکر را برای افراد پیشرو (چه برای اهداف سازنده و چه برای اهداف مخرب) بازی میکنند.
- افسردگی: افسردگی احساس غم پایدار و کاهش تمایل به انجام کارهایی است که به صورت معمول از آن لذت میبریم، ونیزکاهش انگیزه انجام امور روزمره که حداقل به مدت دو هفته ادامه داشته باشد. همچنین فرد افسرده ممکن است برخی از احساسات مثل: غم، اضطراب، پوچی، ناامیدی، بی حمایتی، بی ارزشی، احساس گناه، خواب و یا بیاشتها بودن، احساس خستگی و ضعف در تمرکز را تجربه کند.
افسردگی به میزانی شایع است که از آن با عنوان «سرماخوردگی روانپزشکی» یاد میکنند. کودک یا نوجوانی که دچار افسردگی است، احساس خوشایندی نسبت به خود ندارد. این احساس ناخوشایند که ترکیبی از احساس بی ارزشی و گناه است باعث میشود فرد همواره خود را سرزنش کند. این احساس بیارزش بودن باعث میشود که دیگران و خواستههای آنها را بر خود ترجیح دهد. بنابراین نسبت به درخواستهای دیگران مقاومتی از خود نشان نمیدهد.
خرید کتاب با موضوع غلبه بر افسردگی در کودکان
این افراد معمولا اعتماد بهنفس پایینی دارند و نظر دیگران درمورد خودشان بسیار مهمتر از خواستههای خودشان است. افراد افسرده به راحتی به درخواستهای کوچک مثل آمدن به یک مهمانی و یا درخواستهای مهم مثل درخواست رابطهی جنسی و یا مصرف مواد مخدر و الکل جواب مثبت میدهند. چون زندگی خود را بیارزشتر از آن میبینند که توسط این عوامل تهدید شود. در واقع افراد افسرده حتی در سنین خیلی پایین زندگی خود را تمام شده میبینند و از اینکه آسیب تازهای به پیکرهی زندگیشان وارد شود، باکی ندارند. بنابراین آنها توانایی کمتری نسبت به «نه گفتن» دارند.
در سایت آموزک بخوانید: افسردگی در نوجوانان، نشانههای آن و درماناش
- اختلال دوقطبی: اختلال دو قطبی نوعی بیماری روانی است که در آن فرد میان شیدایی و افسردگی در نوسان است. در فاصلهی میان این دورهها بیمار، دورههای سالم را هم دارد. این حالتها، مرحلهی شادی و شعف، مرحلهی شیفتگی و شیدایی و مرحلهی افسردگی نامیده میشوند. میزان همزمانی این حالتها و درصد هرکدام از آنها در آن واحد، انواع اختلال دوقطبی را شکل میدهد که در این مقاله جای بحث دربارهی آنها نیست. دربارهی ارتباط اختلال دوقطبی و ناتوانی فرد در «نه گفتن»، پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که علاوه بر اینکه مرحلهی افسردگی این اختلال میتواند بنابرآنچه که در مورد بالا ذکر شد، باعث تشدید ناتوانی فرد در «نه گفتن»شود، مرحلهی شیدایی آن نیز به نوعی این اختلال را تشدید میکند. فردی که در مرحلهی شیدایی یا اصطلاحا مانیا قرار دارد، به شدت تمایل به بیتوجهی و انجام کارهای خطرناک دارد. در مرحلهی مانیا اعتمادبهنفس فرد به شدت افزایش مییابد. به طوری که حتی از پیشنهادهای خطرناک، بدون بررسی و آینده نگری استقبال میکند. در این مرحله فرد به صورت کاذب در خود قدرتی را حس میکند که فکر میکند هیچ اتفاقی نمیتواند به او آسیب برساند . بنابراین قدرت خطرپذیریش بالا میرود و مثلا اولین پیشنهاد برای مصرف مواد مخدر، دست به همراهی با دوستان در این کار میزند. ولی بعد از عبور از این مرحله، متوجه اشتباهش میشود. اما متاسفانه دیر شده است.
در سایت آموزک بخوانید: اختلال دوقطبی در کودکان و نوجوانان: نشانهها، تشخیص و درمان
عواملی که ذکر شد، در واقع عواملی هستند ک ناتوانی فرد در «نه گفتن» را تشدید میکنند. پژوهشها نشان میدهد که بیشتر از 80 درصد نوجوانانی که دچار ناتوانی در «نه گفتن» هستند از ابتلا به موارد بالا رنج میبرند. این عوامل باعث میشود که برخی افراد بیشتر از سایرین این ناتوانی را از خود بروز دهند. بنابراین میتوان با از بین بردن این زمینهها در کودکان و نوجوانان، میزان مقاومت آنها را در برابر درخواستهای ناخوشایند دیگران افزایش داد. از طرف دیگر فردی که دچار اختلالات فوق است، ناتوانی در «نه گفتن» را در سنین کمتر بروز میدهد. پس این اختلالات هم بر شدت و هم بر سرعت بروز ناتوانی در «نه گفتن» اثر میگذارد.
در سایت آموزک بخوانید: نشانه های افسردگی در نوجوانان
بسیاری از نوجوانانی که توانایی کمی در «نه گفتن» دارند، دچار این اختلالات عصبی-روانی هستند. دانستن این موضوع به ما کمک میکند که با پیگیری و درمان به موقع این اختلالات زمینه ای، از ابتلای آنها به ناتوانی در «نه گفتن» که یک اختلال ثانویه است، جلوگیری کرد.
در کل «نه گفتن» برای همهی نوجوانان به دلیل دورهی حساس نوجوانی و نیاز به پذیرفته شدن از طرف دیگران، دشوار است. مهارت «نه گفتن»، یک مهارت آموختنی است. هیچ فردی به طور ذاتی این مهارت را ندارد. اگر ما در اطراف خود نوجوانانی میبینیم که با وجود عدم آموزش صحیح مهارت «نه گفتن»، تواناییشان در این مهارت به میزان قابل قبولی است، درواقع این فرد دچار یک اختلال دیگر به نام «لجبازی» از نوع خفیف شدهاند. میان توانایی «نه گفتن» به صورت آگاهانه و «لجبازی» بی منطق، مرز بسیار باریکی است. توانایی «نه گفتن»، یک مهارت است که والدین باید به مرور زمان به فرزندان خود بیاموزند. در حالی که «لجبازی» یک اختلال است که باید درمان شود. در مقالهای دیگر دربارهی لجبازی کودکان و نوجوانان توضیح مفصلتری داده خواهد شد.