گفتگو با زهره تائبی، مدیر کودکستان در آلمان
زهره روحی: تشکر از اینکه دعوت به مصاحبه را پذیرفتید. لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید. و از چه سالی در آلمان زندگی میکنید؟
- خانم زهره تائبی: من زهره تائبی هستم. در سال ۱۳۳۴ در تهران به دنیا آمدم. لیسانسه در رشته جامعه شناسی از دانشگاه تهران هستم. در سال ۱۳۶۸ به همراه همسر و دو فرزندم به آلمان آمدم.
چون همیشه عاشق کار کردن با بچهها بودم، در آلمان در رشته تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان درس خواندم و اکنون مدت ۲۰ سالی هست که با بچهها کارمی کنم. از ۱۱ سال پیش تا به امروز مدیریت یک کودکستان را به عهده دارم. از این که توانستهام شغلی داشته باشم که به آن عشق میورزم، همیشه احساس رضایت مندی داشتهام.
روحی: لطفاً از محیط شغلی خود بگویید، اینکه ظرفیت نگهداری چه تعداد کودک را دارد؟ خصوصی است و یا دولتی است؟ چه امکاناتی برای کودکان دارد؟ اگر خصوصی است آیا از سوی دولت نظارتی بر کار کودکستانها هست؟
- تائبی: شاید برای اینکه توضیحات من راجع به محیط کارم برای خوانندگانِ این مطلب ملموس تر بشود، بد نباشد یک دسته بندی از کودکستانها در آلمان داشته باشم.
در آلمان کودکستانها عموماً یا دولتی هستند یا زیر نظر کلیساها و یا سندیکاهای کارگری اداره میشوند. البته بسیاری از شرکتها هم برای رفاه حال کارمندانشان در کنار اماکن کاری کودکستانهای خودشان را ایجاد میکنند.
حدود ۴۰ سال پیش نهضتی در میان گروهی از خانوادهها ایجاد شد که نظارت دولت یا کلیساها بر شیوه تربیتی کودکانشان را نمیپذیرفتند و میخواستند خودشان بیشترین سهم را در تربیت کودکانشان بر عهده بگیرند. دولت از این طرح استقبال کرد و پذیرفت که از نظر مالی خانوادهها را حمایت کند (حدوداً ۹۶ درصد مخارج مهدها به عهده دولت هست و بقیه آن با خود یاری والدین تأمین میشود.) البته دولت اهداف اصلی و خطوط مهم مورد قبول خود را تعیین کرده ولی شیوه اجرایی آن را به دست والدین میسپارد و نظارت خود را بر این کودکستانها حفظ میکند. این دسته از کودکستانها تحت عنوان «والدین پیشگام » کار میکنند و توانستهاند جایگاه مهمی در دستگاه آموزشی و پرورشی کشور داشته باشند و نمایندگان آنها در تمامی تصمیمگیری های دولتی حضور داشته و سعی در اعمال نظرات خودشان میکنند.
من بعد از پایان تحصیل از ابتدا علاقه مند به کار در این نوع از کودکستانها بودم که جوینده یابنده شد و در تمام مدت اشتغال تا اکنون توانستم به این گرایش شغلی برسم.
یکی از شاخصهای این گونه از کودکستانها تعداد کم کودکان و تعداد مناسب کارکنان است. در کودکستانی که من کار میکنم ۲۰ کودک روزانه از ساعت ۷.۳۰ صبح تا ۴.۳۰ بعد از ظهر یکسره نگهداری میشوند. ما در کودکستان مان ۳ مربی تمام وقت و ۳ مربی نیمه وقت و یک کارآموز تمام وقت داریم. به جز یک مربی, همه ما دارای مدرک تحصیلی مورد قبول دولت هستیم. در تیم کاری ما یک خانم آشپز روزانه برای کودکان و کارمندان غذای گیاهی, از مواد تازه و ارگانیک تهیه میکند. روزانه بعد از اتمام کار یک خانم مهد را نظافت میکند و برای روز بعد آماده میکند.
در کودکستان ما ۲ گروه وجود دارد. اولین گروه برای نگهداری از کودکان ۰-۳ سال و دومین گروه برای کودکان ۳ تا ۶ سال در نظر گرفته شده است. ولی این دو گروه در تمام مدت در صورت تمایل میتوانند وارد گروهای یک دیگر شده و باهم بازی کنند.
هر صبح برای کودکان توسط یکی از مربیها و در صورت تمایل, همکاری خود بچهها صبحانه تهیه و چیده میشود. از ساعت ۷.۳ تا ۹ بچهها به مهد میایند و در آرامش از والدین خداحافظی میکنند. در ساعت ۹ همه مربیها و کودکان در یک اتاق دورهم جمع میشوند و به مدت ۱۵ تا ۲۰ دقیقه آهنگهای کودکان خوانده میشود و یک بازی دسته جمعی کوتاه انجام میشود.
ما برنامه طرح شده برای آن روز را با بچهها مطرح میکنیم و نظر آنها را میپرسیم. در صورت تمایل آنها, بعد از خوردن صبحانه دسته جمعی به اجرای آن میپردازیم. مهمترین افراد مهد ما همان کودکانمان هستند و هیچ کاری بدون مشورت و خواست و علاقه آنها انجام نمیشود. تصمیم گیرنده اصلی بچهها هستند و آنها مجبور به انجام هیچ کاری نمیشوند اعم از خوردن و آشامیدن و خوابیدن یا شرکت در بازیها یا فعالیتهای کودکانه دیگر.
روحی: در آلمان از چه سنی کودکان به کودکستان میروند و چند سال در کودکستان میمانند؟
- تائبی: هر کودک ساکن در آلمان از سن ۳ سالگی حق نگهداشته شدن در کودکستان را دارد. این بدین معنی ست که در هر یک از شهرهای آلمان اگر پدر و مادری نتوانند از امکان نگهداری کودکشان در کودکستان استفاده کنند، میتوانند از دولت شکایات کرده و خواستار پرداخت خسارات بشوند.
در چند سال گذشته دولت تلاش میکند که این حق را برای کودکان بین ۰ تا ۳ سال هم قائل بشود. در ایالتی که من در آن زندگی میکنم، دولت موظف است تا ۲ سال دیگر این امکان را برای این گروه سنی هم به وجود بیاورد.
روحی: کودکان چه برنامههایی دارند؟ آیا برنامه ریزی از سوی مربیان صورت میگیرد؟ ممکن است کمی در این باره توضیح بدهید؟
- تائبی: هر کودکستانی برای خودش با همفکری و همکاری مربیها، هیات مدیره و والدین یک راهکار (Konzept) کتبی مینویسد و بر اساس آن، خطوط کلی کار خود را تعیین میکند. مهد ما در عین حال که به مسائل تربیتی بسیاری توجه دارد، مثلاً استقلال کودکان، هم فکری با کودکان، یادگیری و تمایل به تصمیم گیری مستقل و قبول مسولیت در تصمیم گیری توسط کودکان، تغذیه سالم، امکان استفاده از بازی در فضای آزاد احترام گذاشتن به کودکان و جدی گرفتن آنها، دارای ۴ محور اساسی در کار تربیتی خود است:
۱- فراهم آوردن امکانات تحرکی و ورزشی
۲ - موسیقی
۳-خلاقیت و زیبایی شناسی
۴ -احترام به محیط زیست، و تلاش برای حفظ آن
باید توجه داشته باشید که همه این تلاشها با توجه به سن و امکانات رشدی کودکان انجام میشود و برای رسیدن به این اهداف همواره یک شرط اصلی وجود دارد. میل و علاقه و مفرح بودن برای کودکان. یعنی هر آموزشی در کودکستان به صورت غیر مستقیم در قالب بازی و مطابق با شرایط سنی آنها اجرا میشود. با توجه به این محور بسیار اصلی در کار ما، در مهد ما این فعالیتها به صورت هفتگی برای کودکان وجود دارد:
موسیقی
نقاشی
کاردستی
بازیهای تحرکی
آموزش پیش دبستانی
روز جنگل (هر هفته بچههای بین ۳ تا ۶ سال ساعات پیش از ظهر را با تعدادی از مربیها در جنگل به سر میبرند، در آنجا با بچهها صبحانه میخوریم، آواز میخوانیم، بازی میکنیم و پروژههایی که به خصوص برای اجرای آنها جنگل بهترین امکانات را به ما میدهد انجام میدهیم. مثلاً آشنایی با حیوانات، درختها، خاک، و المنتهایی دیگری که طبیعت بدون هیچ انتظار و چشم داشتی در اختیار ما میگزارد. در ضمن همیشه بچهها مقداری مواد طبیعی در جنگل پیدا کرده و برای ساختن و درست کردن چیزهای که خودشان در نظر دارند با خود به مهد میآورند).
پروژهها و برنامههای هفتگی توسط مربیها برنامه ریزی میشود، و در جلساتی که هر ماه با والدین برگزار میشود با آنها مطرح و مشاوره میشود و در صورت لزوم از آنها در خواست همکاری میشود. والدین هم نظرات ایدهها پیشنهادات و انتقادات خود را مطرح میکنند و تلاش میشود که در فضایی دوستانه و سازنده همکاری بین مربیها و والدین صورت پذیرد. همین جا باید بگویم که این کار ساده نیست.
شاید روی کاغذ آسان به نظر بیاید ولی در عمل مستلزم مهارت و سیاست به خصوص از جانب مدیر کودکستان است، برای اینکه مرزها مخدوش نشود و هر دو طرف در کارشان آزادیهای لازم را بتوانند حفظ کنند. باید بگویم که در کار من این قسمت بیشترین انرژی فکری و عصبی را به خودش اختصاص میدهد چون یکی از کارهای مدیر ارتباط بین مربیها و هیات مدیره و والدین کودکستان است. لازم است بگویم که هیأت مدیره، خود سالی یکبار بوسیله والدین از میان خودشان انتخاب میشود.
پروژهها بر اساس علایق و نیازهای فکری بچهها طرح ریزی میشود. در اوقاتی که بچهها با یکدیگر بازی میکنند، مربیها به محتوای بازیهای آنها دقت میکنند, بعد در جلسات هفتگی مربیان, راجع به محورها یا مسائلی که ذهن بچهها را به خود مشغول میکند و بچهها درست همین سوژهها را در بازی هاشان منعکس میکنند صحبت میشود و با همفکری همدیگر پروژه برنامه ریزی میشود.
ضمناً به این موضوع که بچهها باید در هر سنی به خصوص زیر ۳ سال هر روز و بدون توجه به سرما گرما باران برف، ساعتی را در فضای آزاد بگذرانند توجه ویژه میشود.
بر خلاف متداول بودن نگهداری بچهها در ایران در زمستانها، در اتاقهای بسیار گرم، سعی میشود از این کار کاملاً پرهیز بشود. و اتاق بازی بچهها حتماً چند بار در روز از طریق باز شدن کامل پنجرهها به هوای تازه دسترسی پیدا میکند.
روحی: آیا در کودکستان شما از کودکان مهاجر هم نگهداری میشود؟ بیشتر از چه ملیتهایی هستند؟
تائبی: با آنکه ما بسیار علاقه مند هستیم که کودکان مهاجر را در کنار کودکان آلمانی داشته باشیم ولی والدین مهاجر به ندرت به مهدهای «والدین پیشگام» مراجعه میکنند. بسیاری از آنها اصلاً این دسته از کودکستانها را نمیشناسند یا تفاوت سیستم کاری آنها را با مهدهای متداول نمیشناسند یا به آن اهمیت کافی نمیدهند. باید توجه داشت که وقتی از مهاجرین در آلمان صحبت میکنیم با در نظر گرفتن کمیت، در مرحله اول و با فاصله زیاد با بقیه، ترکها هستند که از کشور ترکیه بعد از اتمام جنگ جهانی و به منظور اشتغال به آلمان دعوت شده و بعد ساکن شدهاند.
این خانوادهها مختصات خودشان را دارند، به عنوان نمونه، برخی از این مختصات، تعداد زیاد فرزندان، سطح تحصیلات پایین و عدم تطابق و همگرایی با جامعه میزبان و عدم احاطه به زبان آلمانی است.
در مهدهای«والدین پیشگام» همانطور که در ابتدای مصاحبه گفتم، مشارکت والدین چه از نظر مالی و چه از نظر همکاری در پیشبرد مهد نقش اساسی دارد. (مثلاً در بسیاری از موارد والدین باید کارهای اداری، ارتباط با ارگانهای دولتی و اداره مالیات و اداره جوانان و حتا آشپزی، نظافت، تعمیرات، باغبانی و از این دست کارها را به عهده بگیرند)
عواملی که در بالا ذکر کردم این امکان را برای مهاجران و نیز برای آلمانیهایی که به اهمیت تعلیم و تربیت در مقطع پیش دبستانی واقف نیستند یا توان مالی لازم را ندارند کمتر فراهم میکند.
روحی: آیا «مهدهای والدین پیشگام» با شوراهای شهری هم در ارتباط هستند؟ و یا اصلاً در آلمان چنین ارتباطاتی بین شوراها با نهادهای آموزشی و پرورشی وجود دارد؟ (در صورت مثبت بودن پاسخ ممنون میشوم توضیحی در اینباره بدهید.
تائبی: اداره هر شهری در آلمان به عهده شهرداری (kommone) یا همان شورای شهر است و اداره جوانان که مهمترین رابط و ناظر و مسول اداره مهدها است، یکی از ارگانهای این شورا است. اما این اداره هم تحت نظارت اداره جوانان ایالت (Bund) کار میکند. بنابرین شورا شهر رابطه مستقیم با مهد کودکها ندارد. بودجه مهدها هم از طریق اداره جوانان تعیین میشود. در بسیاری موارد شوراهای شهر با توجه به موقعیت ملی و اجتماعی شهر امتیازات ویژه ای به سازمانهای تحت نظر خود میدهند. مثلاً شورای شهر بوخوم سالهاست که علاوه بر بودجهٔ تعیین شده از طرف ایالت، خود کمک مستقل و داوطلبانه به مهدها میکند.
روحی: ارتباط شما با جامعهٔ ایرانیِ مقیم آلمان در چه حدی است، آیا در شهری که زندگی میکنید یا شهرهای نزدیک انجمنهای ایرانی وجود دارند، آیا شما با آنها ارتباط دارید؟ در صورت مثبت بودن پاسخ ممکن است کمی درباره فعالیت این گونه انجمنها بفرمایید.
- تائبی: در شهر بوخوم و شهرهای نزدیک به آن انجمنهای متعدد ایرانی وجود دارد. من مدت پانزده سال برای کودکان ایرانی در شهر بوخوم کتابخانه و کلاس آموزش زبان فارسی دایر کرده بودم و بسیاری از جوانان ایرانی بوخوم با همت خود و کمک من خواندن و نوشتن به فارسی را آموختهاند. برای من بسیار جالب است که گاهی در مراکز خرید یا عبور از خیابان به جوانانی برمیخورم که با محبت خاص ایرانی و نگاه گرم خودشان با من به سلام و احوالپرسی میپردازند و من را همچنان «خاله زهره» خطاب میکنند. در سالهای اخیر به علت حجم و مسولیت کاری متاسفانه قادر به برگزاری کلاسهای فارسی نیستم.
اما در شهر ما یک انجمن فرهنگی اجتماعی ایرانیها هست که من هم با توجه به علاقه و وقت خودم گاهی در برنامههای آنها به عنوان شرکت کننده حاضر میشوم. و یک انتشاراتی و کتابفروشی نیز وجود دارد که در آن علاوه بر برگزاری برنامههای هنری و فرهنگی، کلاسهای آموزش موسیقی برای کودکان و نو جوانان و آموزش زبان فارسی به طور منظم دایراست.
روحی: آیا برنامههای تلویزیون ایران را هم میبینید؟ (اگر پاسختان مثبت است ممکن است بفرمایید چه برنامههایی را میبینید)
تائبی: نخیر. ما ماهواره نداریم و راستش من و خانوادهام علاقه ای هم به داشتن آن نداریم. و نیازش را هم احساس نمیکنیم. در خانه ما گاهی چندین روز تلویزیون روشن نمیشود و شنیدن موسیقی و استفاده از اینترنت نیاز ما را به داشتن اطلاعات و ارتباطات و سرگرمی کاملاً برآورده میکند.
روحی: به ایران هم سفر میکنید؟ مطالعه کتاب به زبان فارسی هم دارید؟
- تائبی: من معمولاً سالی یک بار برای دیدن مادر و بقیه اعضای خانوادهام به ایران سفر میکنم و از این نظر بسیار خوشحال هستم. تحمل دوری از ایران و دیدن خانواده و دوستانم برای من بسیار سخت است. هر چند که کار بیرون از خانه و رسیدگی به کارهای اداری و رسیدن به کارهای متداول روزانه گاهی فرصت زیادی برای دلتنگی ها نمیگذارد و به این خاطر هم که شده خوشحالم که شاغل هستم. به خصوص که همانطور که در اول صحبت هم گفتم، کارم و محیط آن و همکارانم را خیلی دوست دارم و محل کارم خانه دوم من است.
با وجود مسولیت سنگین کاری، فشار عصبی و جسمی، سر و صدای زیاد بچهها من به کارم بسیار علاقه مندم و هر صبح با میل سر کارم حاضر میشوم. و هر بعد از ظهر خسته ولی راضی به خانه برمیگردم. البته اضافه کنم که بعد از رسیدن به خانه احتیاج به ساعتی سکوت و تنهایی و آرامش دارم تا بتوانم بعد از آن به کارهای عادی زندگی برسم.
روحی: لطفاً بفرمایید، آیا اخبار ایران را هم دنبال میکنید؟ اگر پاسخ مثبت است، آیا آنهم به وسیله اینترنت انجام میشود؟
تائبی: بله. اخبار مربوط به ایران را روزانه از طریق اینترنت دنبال میکنم. بعد از برگشت از سر کار به خانه و انجام دادن کارهای روزانه، اولین کاری که در اوقات فراغتم میکنم، دیدن سایتهایی است که اخبار ایران را منتشر میکنند.
روحی: به نظر شما موقعیت مهاجران در کشور آلمان و نیز در شهری که شما زندگی میکنید (بوخوم) چگونه است؟ بیشتر مایل ام بدانم آیا با مشکلاتی که خاص مهاجر بودنشان باشد مواجه هستند و اگر هستند از نظر این مشکلات چه هستند؟
تائبی: جواب دادن به این سؤال مستلزم تحقیق و بررسی دقیق است. وقتی از مهاجر صحبت میکنیم، باید بدانیم که همه آنها دارای شرایط و ویژگیهای خاص خود هستند. مثلاً زادگاهشان، علت حضورشان در آلمان. میزان تحصیلاتشان، فرهنگشان، اعتقادات دینیشان، چگونگی گذاران زندگیشان (مثلاً شاغل بودن یا حمایت مالی شدن از دولت) و درجه همگرایی (Integration) با فرهنگ جامعه میزبان.
از این نظر میتونم بگم که ما ایرانیها شرایط به نسبت بهتری در مقیاس با مهاجران دیگرداریم. دید عمومی آلمانها نسبت به ایرانیها بسیار متفاوت هست، تا مثلاً به ترکها و عربها. یکی از دلایل مهم این نوع نگرش به ایرانیها، درجه تحصیلات آنهاست. به عنوان مثال در دانشگاه بوخوم بیشترین دانشجویان غیر آلمانی، ایرانیها هستند که با در نظر گرفتن این که تعداد ایرانیها نسبت به خارجیهای دیگر بسیار کم است، نشان دهنده علاقه ایرانیها به کسب مدارک علمی است.
تقریباً در تمام شهرهای کوچک و بزرگ آلمان دکترهای ایرانی زیادی دیده میشود. ایرانیها به یادگیری زبان و آشنایی با فرهنگ کشور میزبان و باز بودن برای پذیرش ارزشهای مثبت جامعه اهمیت ویژه میدهند.
ولی به مصداق جمله «این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست»، مسلماً یکی از مهمترین مسائل ایرانیها در اینجا مسائل و گاهی حتا بیماریهای روحی ناشی از دوری از زادگاهشان هست. تفاوتهای اخلاقی، فرهنگی، شرایط آب و هوایی، مسائل ناشی از زندگی در جامعه صنعتی مثل تنهایی انسانها است.
روحی: هنگام انتخابات در کشور آلمان (حال هر انتخاباتی که باشد)، آیا شما هم شرکت میکنید؟ اگر پاسختان مثبت است لطفاً هم دلیل مشارکتتان را بفرمایید و هم اینکه از چه سالی آغاز به این کار کردهاید؟ و بالاخره اینکه اگر مقدور باشد، ممنون میشوم بفرمایید، آیا مطالباتی هم در جهت بهبود شرایط «مهاجران» دارید؟
تائبی: از زمانی که از نظر حقوقی امکان شرکت در انتخابات را پیدا کردم، همیشه به این مساله اهمیت زیادی دادهام.چون دوست دارم که در سرنوشت سیاسی کشوری که در آن ساکن هستم تأثیر گذار باشم و سهمی در آن داشته باشم. مسلماً، یکی از این مطالبات فراهم آوردن شرایطی است که امکان integration مهاجران را در جامعه آلمان به وجود بیاورد. اتخاذ سیاستی که برای مهاجران حس در اقلیت بودن را از بین ببرد و آنها بتوانند کشور میزبان را از نظر حسی میهن دوم خودشان بشناسند.
مثلاً از این طریق که توسط وسایل ارتباط جمعی امکان آشنایی آلمانیها را با زندگی مهاجران در آلمان و در کشور زادگاهشان مهیا سازد و این فرهنگ را گسترش بدهد که از تفاوتها و چند رنگ بودن انسانها میشود بسیار استفاده مناسب کرد و این که انسانها را آن گونه که هستند بپذیریم نه آن گونه که ما میخواهیم باشند.
روحی: خسته نباشید. خانم تائبی عزیز از اینکه اجازه این مصاحبه را به من دادید، بار دیگر از شما تشکر میکنم. لطفاً اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
تائبی: من هم از علاقه و توجه این سایت به مسائل ایرانیهای مقیم خارج تشکر میکنم و متقابلاً خسته نباشید می گویم.