آموزش تفکر با زبان کودکی
متناسب با عصر کنونی یکی از مهمترین اهدافی که باید دنبال شود، پرورش قدرت تفکر افراد جامعه است چرا که در عصر حاضر آنچه انسان را قادر میسازد تا خود را با پیشرفتهای بشری همگام سازد و به سلاح علم، هنر، اخلاق و معنویت مجهز شود و توانایی حل چالشهای پیشرو را داشته باشد پرورش قدرت فکری اوست.
چکیده
عصری که ما در آن زندگی میکنیم عصر اطلاعات و دانایی است. در این عصر یکی از مهمترین اهدافی که باید دنبال شود؛ پرورش قدرت تفکر افراد جامعه است و برای رسیدن به این مقصود باید از کودکی آغاز کرد و ذهن کودکان را با شیوههای مناسب پرورش داد. در بین شیوههای مختلف آموزش تفکر به کودکان بهترین شیوه، پرورش ذهن از طریق بازی است که در این نوشتار چند نمونه از بازیهایی که در پرورش استعدادهای فکری کودکان موثرند معرفی شده است.
مقدمه
از دورهیی که ما در آن قرار داریم تحت عنوان عصر اطلاعات و دانایی یاد میکنند. با نگاهی به گذشته در میابیم بشر تاکنون دو دوره دیگر را نیز پشت سر گذاشته است ([۱]): دوره اول دوره کشاورزی است. در این دوره نیروی کار یدی است و استفاده بشر از دانش خود بسیار محدود و جزئی و منبع اصلی این عصر کارخانهها بودند. در دورة کنونی که عصر فرا صنعتی است، نیروی کار عمدتاً خبره و افراد ماهر هستند. بنابرین پایه و اساس این عصر, دانش و دانایی است. (الهام حجتی، ۱۳۸۴، ۱۲۲)
متناسب با عصر کنونی یکی از مهمترین اهدافی که باید دنبال شود، پرورش قدرت تفکر افراد جامعه است چرا که در عصر حاضر آنچه انسان را قادر میسازد تا خود را با پیشرفتهای بشری همگام سازد و به سلاح علم، هنر، اخلاق و معنویت مجهز شود و توانایی حل چالشهای پیشرو را داشته باشد پرورش قدرت فکری اوست. با این وجود در غالب موارد, سبکهای آموزش در دوران کودکی بگونهای است که بخوبی تواناییهای ذهنی را پرورش نمیدهد و کودکان را واجد تفکر نقاد و خلاّق نمیکند و به همین دلیل, آنان در این دوران, از مهارتهای زندگی که براساس قدرت تمییز شکل میگیرند، برخوردار نیستند (امی و قراملکی، ۱۳۸۴). این امر از آنرو است که مربیان و والدین از شیوههای سنتی برای آموزش کودکان بهره بردهاند. در این شیوه آموزشی، حفظ کردن مطالب اهمیت دارد؛ حال آنکه حفظ کردن مطالب و انباشتن ذهن از مجموعههای وسیعی از اطلاعات، گونهای مهارت فکری کمارزش و سطحی را به کودکان ارائه میدهد.
برخی از پیش فرضهای روشهای سنتی آموزش بشرح زیر است:
- علم و معرفت تقریباً معادل اطلاعات است. نتیجه آنکه، اگر کسی اطلاعات حاضر و آماده را از معلم دریافت کرد و آنها را بخاطر سپرد، صاحب علم و معرفت خواهد شد.
- کودکان نیازی به تأمل در مورد مطالب آموزشی ندارند؛ چرا که قبلاً بزرگان تأمل و تفکرات لازم در مورد این مطالب را به عمل آوردهاند.
- کودکان نه تنها نیازی به تحقیق و تأمل در امور جهان ندارند، بلکه آنها اساساً نمیتوانند و نباید خودشان برای خودشان فکر کنند.
- کودکان نه تنها علاقهای به پرداختن به مسائل انتزاعی ندارند، بلکه اصولاً قادر نیستند با مفاهیم انتزاعی و قالبهای استدلالی سروکار داشته باشند.
- شاگردان در جریان آنچه یاد میگیرند، نقش مؤثری ندارند (ناجی ۱۳۸۳).
به مرور زمان پیشفرضهای شیوههای سنتی زیر سئوال رفت و تغییر در آنها ضروری قلمداد گردید و دیویی و لیپمن از جمله افرادی بودند که در این پیش فرضها تردید کردند و سعی در ارائه رویکردی جدید نمودند. دیویی معتقد بود چیزهایی مثل دانش و ایدهها مثل آجر نیستند که بتوان آنها را تقسیم کرد و از شخصی به شخصی دیگر منتقل کرد (دیویی ۱۹۱۶). به نظر او در آموزش باید از شیوههای عملی استفاده کرد و باید به امور حسی و عینی تأکید کرد تا کودک درگیر فرایند آموزش شود نه اینکه صرفاً با یکسری مفاهیم نظری و کلی گویی، مفاهیم مورد نظر را انتقال دهد.
لیپمن نیز همانند دیویی از منتقدان روشهای سنتی بود. او معتقد بود چنانچه ذهن کودکان را درگیر مباحث فلسفی کرده و کنجکاوی طبیعی آنان را با فلسفه مرتبط کنیم میتوانیم از آنان متفکرینی بسازیم که بیش از پیش نقاد, انعطافپذیر و مؤثر باشند (صفایی، مقدم ۱۳۷۷). بر همین اساس او برنامهای تحت عنوان آموزش فلسفه به کودکان ارائه داد که یکی از اهداف اصلی این برنامه، بهبود شرایط آموزش تفکر در سیستمهای آموزشی است (لیپمن، ۱۹۹۱). لیپمن بر این باور بود که هدف از این برنامه کمک به کودکان است تا یاد بگیرند که چگونه فکر کنند. همچنین اهداف این برنامه کمک به بهبود توانایی استدلال، توسعه خلاقیت، گسترش ارزشهای اخلاقی، افزایش خودآگاهی و بالا بردن تفکر انتقادی است. (مرعشی، ۲۰۰۷)
با توجه به آنچه آمد و برخلاف شیوههای سنتی آموزش، باید ویژگیهای یادگیرنده در عصر اطلاعات تغییر کند و یادگیرنده بتواند فعالانه در امر آموزش و تولید دانش مشارکت کند. همچنین یادگیرنده باید توانایی تجزیه و تحلیل و کاربرد مطالب آموخته شده را دارا باشد و این مستلزم پرورش استعدادهای فکری افراد جامعه در این عصر است.
بازی و پرورش تفکر
اغلب روانشناسان و کارشناسان تربیتی معتقدند اگر بخواهیم استعدادهای فکری و توانایی ذهنی افراد را به بهترین وجه پرورش دهیم باید از کودکی آغاز کنیم و از شیوههای آموزشی مناسب بهره ببریم. برای پرورش تفکر در کودکان هرچند میتوان از روشهای گوناگونی مدد گرفت اما در بین سبکهای آموزشی, یکی از بهترین و لذتبخشترین سبکها که به پرورش تفکر کمک شایانی میکند استفاده از بازی است. تحقیقاتی که بر روی مغز انجام گرفته موید این ادعا است که بازی کردن بر رشد کودکان تأثیر گذار است (مک کین، ماستارد و شانکار ۲۰۰۷).
بازی کردن در کنار پرورش قدرت تفکر در کودکان منجر به ایجاد لذت و رشد خلاقیت میشود. همچنین بازی، کودکان را قادر میسازد تا جهان را بهتر درک کنند، فهم اجتماعی و فرهنگیشان را گسترش دهند، افکار و احساساتشان را بیان کنند، یاد بگیرند که دیدگاهها ونظرات افراد دیگر را هم در نظر گیرند، برخود کنترل بیشتری داشته باشند، مهارتهای زبانی و گفتاری خود را بهبود بخشند و با تمرین نقشهای اجتماعی در خلال بازی، مسئولیتهای خود را در جامعه یاد گیرند (پلگرینی و اسمیت ۱۹۹۳). بعلاوه جهانی که ما در آن زندگی میکنیم بسرعت در حال تغییر است و سرعت این تغییرات به حدی است که ما نمیدانیم فرزندانمان در بزرگسالی با چه مسائلی روبرو خواهند شد ولی میدانیم برای اینکه بتوانند با این مسائل روبرو شوند باید فکرِ پرورش یافته و خلاق داشته باشند و بازیهای مناسب میتواند به این امر کمک شایانی کند.
بازی انواع مختلفی دارد که برخی از آنها به شرح ذیل است:
- بازیهای فیزیکی: شامل آن دسته از بازیها است که کودک در آنها از عضلاتش استفاده میکند و تمام بدنش را در این بازیها درگیر میکند و از حرکات بدنیش لذت میبرد؛ مثل شنا و دوچرخهسواری.
- بازیهای خلاق: که از تخیل خود کودک نشأت میگیرد. این نوع بازیها به کودک اجازه میدهند تا ایدههای جدید را امتحان کند و از تخیلش در ساخت چیزهای تازه بهره گیرد (هاگس ۲۰۰۲). در اینگونه بازیها کودک قوانین بازی را خود خلق میکند و در طول مدت بازی از تخیلش کمک میگیرد؛ مانند ساخت چیزهایی با خاک رس یا خمیر بازی.
- بازیهای زبانی: بچهها دوست دارند با الگوهای زبانی و صداها بازی کنند وقتی افراد کارکردها و قالبهای زبانی را برای سرگرم شدن دستکاری میکنندبازی های زبانی رخ میدهد (دیوید ۱۹۹۶). بازیهای زبانی شامل بازیهای بچهها با کلمات و صداها میشوند؛ جوکها و داستانهای خندهدار و تغییر دادن تن صدا نمونهای از بازیهای زبانیاند.
- بازیهای وانمودی: در این بازیها بچهها وانمود میکنند که موضوعات، کارها و موقعیتی که در بازی دارند واقعی است. مثلاً وقتی کودک به عروسکش غذا میدهد و قاشق را به دهان عروسکش نزدیک میکند در این شرایط کودک وضعیتی ایجاد میکند که گویا آن شرایط بمعنای واقعی کلمه اتفاق افتاده و عروسکش موجودی زنده است که حقیقتاً در حال میل غذاست و یا زمانی که کودک خود را جای پلیس، مادر، دکتر یا فروشنده میگذارد و وانمود میکند نقش آنها را داراست یکی دیگر از بازیهای وانمودی را به نمایش میگذارد.
- بازیهای با قاعده: در این شیوه بچهها از یک سری قوانین پیروی میکنند تا به هدف مشترکشان برسند؛ مثل بازیهای کامپیوتری.
- بازیهای نظارتی: وقتی است که کودک به بازی دیگران نگاه میکند ولی خودش درگیر بازی نیست (سانتراک ۲۰۰۷)؛ مثل گفتگو کردن و نظر دادن در مورد بازی بدون اینکه خودش بازی کند.
بازیهای فوق, بخشی از بازیهاست که بدانها اشاره شد. اما آنچه در این نوشتار مورد نظر است آن دسته از بازیهاست که منجر به پرورش قدرت تفکر و خلاقیت ذهنی کودکان میگردد که در ادامه به چند نمونه از آنها اشاره خواهد شد.
بازی بساز بساز
این بازی را میتوان بصورت فردی و یا گروهی انجام داد. شیوه بازی بدین صورت است:
مربی در بین بچهها میرود و میگوید «بساز بساز»
بچهها همچنانکه دور مربی و یا در محوطه در حال حرکت هستند پاسخ میدهند: «چی بسازم؟»
معلم میگوید: «یک رشته ورزشی بساز»
بچهها سعی میکنند حالت یک رشته ورزشی جدید را گرفته و آن را انجام دهند. مربی میتواند در خلال بازی بین آنها رفته و از هرکدام در مورد رشته ورزشیای که ساختهاند سئوالاتی بپرسد و بهترین و ابتکاریترین حرکت ورزشی را انتخاب و سازنده آن را تشویق نماید.
مربی میتواند در بازی «بساز بساز» از بچهها چیزهای متنوعی بخواهد که بسازند مثلاً از بچهها بخواهد یک شغل جدید، یک کار در خدمت مردم، یک شیوه تشکر از والدین و ... بسازند. این بازی باعث میشود بچهها از ذهن خود استفاده کنند و با استفاده از ابتکارات و خلاقیتشان, حرکت جدید و نویی را خلق کنند. همچنین سبب میشود که به محیط خود توجه بیشتری نمایند و به حرکات دیگران توجه و دقت کنند.
بازی آیینه
در این بازی هر حرکتی که مربی انجام دهد بچهها باید عکس آن را انجام دهند. این بازی را میتوان بصورت فردی و گروهی انجام داد، در صورتی که بازی بصورت گروهی باشد, بصورت رقابتی انجام میشود و هر دانشآموزی که حرکتی را اشتباه انجام دهد از دور بازی خارج میشود تا بالاخره یک نفر باقی مانده و برنده مسابقه گردد. برای مثال:
مربی روبروی دانشآموز میایستد, دست راست بالا (همزمان مربی دست راست خود را بالا میبرد) متربی: دست چپ را بالا میبرد.
مربی: پای چپ جلو
متربی: پای راست را جلو میآورد.
بازی نقاشی زشت
شیوه بازی به این صورت است که مربی ابتدا از بچهها میخواهد تا موضوعی را برای نقاشی انتخاب کنند. مثلاً موضوع نقاشی به تصویر کشیدن یک پرنده است. سپس بچهها را به سه یا چهار گروه مساوی تقسیم میکند و از اعضای هر گروه میخواهد تا پشت سر هم قرار بگیرند. سپس مربی به هر یک از اعضای گروه وظیفه نقاشی کردن بخشی از موضوع را محول میکند، مثلاً یک نفر مسؤل کشیدن سر پرنده، دیگری مسئول کشیدن یکی از بالها میشود و به همین ترتیب، سپس از آنها میخواهد تا میتوانند قسمت تعیین شده را زشت بکشند و بدین منظور با دیگر اعضای گروهشان مشورت کنند و از ایدههای آنها سود برند. در این بازی هرکسی تنها مجاز به کشیدن قسمت تعیین شده خود است و کشیدن نقاشی اضافی موجب کسب نمره منفی برای گروه میشود.
اعضای هر گروه باید سریع برگردند تا نفر بعدی خود را به تخته برساند و قسمت بعدی را تکمیل کند گروهی که زودتر نقاشی را تکمیل کند برنده بازی است. ممکن است گروهی نقاشیای را سریع تمام کند اما در نقاشیاش عناصر خلاقیت و ابتکار بچشم نخورد در این صورت گروهی که این ویژگیها در آنها بیشتر دیده شود برنده خواهد بود. در هنگام تکمیل نقاشی, اعضای هرگروه باید ایدههای خود را به هم منتقل کنند، آنچه در این بازی مورد نظر است بروز ایدههای جدید برای خلق اثری متفاوت از دیگران است که خود مستلزم به کارگیری قدرت تفکر بصورت فردی یا گروهی است.
بازی دلایل
مربی روی برگه یا روی تخته جملهای مینویسد، مثل «من مادرم را دوست دارم زیرا ...» سپس از هر یک از بچهها میخواهد به نوبت دلایل خود را بگویند و یا آنها را بنویسند. در پایان جملات, دلایل گفته شده توسط کودک خوانده میشود. بعضی از دلایل بچهها جدی و برخی شوخی و جنبه طنز گونه خواهند داشت، اما همه دلایل جالب خواهد بود.
بازی ذرهبین
مربی بچهها را به دو گروه تقسیم میکند و از هر گروه یک نفر را انتخاب مینماید و از آنها میخواهد تا برای مدت 30 ثانیه یکدیگر را تماشا کنند. سپس از یکی از آن دو میخواهد تا به بیرون از جایی که بچهها هستند برود و از دیگری میخواهد تا تغییری در خود بوجود بیاورد مثلاً خودکاری سرجیبش بگذارد یا در موهایش تغییری ایجاد کند. بعد از فردی که بیرون رفته میخواهد تا به داخل بیاید و حدس بزند چه تغییری در دوستش ایجاد شده است. اگر حدسش درست بود به گروهش یک امتیاز تعلق میگیرد وگرنه گروه مقابل امتیاز دریافت میکند. این کار چند بار انجام میگیرد تا گروه برنده مشخص شود.
نتیجهگیری
بازی یکی از عوامل مهم و ضروری در پرورش تفکر کودکان و رشد اجتماعی آنهاست. هرچند بازی کردن از دوران طفولیت آغاز میشود اما در برخی از افراد تا بزرگسالی ادامه مییابد چرا که بازی برای کودکان و بزرگسالان سرگرم کننده، چالش برانگیز و لذتبخش است. در کنار این ویژگیها از بازی میتوان بعنوان یک روش آموزش تفکر نیز بهره برد. مربیان و والدین میتوانند از فرصتهای آموزش و یادگیری که بازیها فراهم میکنند در جهت پرورش ذهن کودکان بهره برند و این مستلزم آشنایی آنها با برخی از بازیها مثل آیینه، ذرهبین و ... است. همچنین والدین و مربیان با کمک به کودکان برای شرکت در انواع مختلفی از این بازیها علاوه بر پروش قدرت تفکر و بارور نمودن استعدادهای ذهنی کودکان، میتوانند این فرصت را بیابند که یکبار دیگر دنیا را از دریچه چشم کودکان ببینند.
می توانید مقاله استفاده از بازی در آموزش کودکان را نیز مطالعه نمایید.
[۱]. پیشبینی میشود که دوره بعدی عصر مجازی باشد، این عصر در حقیقت شکل توسعه یافته عصر اطلاعات و دانش است.
منابع:
۱. امی، زهرا، و احد فرامرز قراملکی، ۱۳۸۴. مقایسه سبکهای لیپمن و برنی فیر در فلسفه برای کودکان: فصلنامه پژوهشی اندیشه نوین دین، ۲: ۷-۲۳.
۲. حجتی، الهام. ۱۳۸۴. مهارتهای مورد نیاز معلمان در عصر دانایی، در مجموعه مقالات همایش معلم در عصر دانایی، به کوشش فاطمه محمدزاده و غلامرضا جنتیان، ۱۱۳-۱۳۴. اصفهان: سرود اندیشه.
۳. صفایی مقدم، مسعود، ۱۳۷۷. برنامه آموزش فلسفه به کودکان. فصلنامه علمی ـ پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا (س) ۲۷-۲۶ (۸): ۱۶۱-۱۸۴.
۴. ناجی، سعید ۱۳۸۳. فلسفه برای کودکان و نوجوانان. مجله حوزه و دانشگاه ۴۰: ۹۵-۱۱۸.
۵. Crystal, David. ۱۹۹۶. Language Play and Linguistic Intervention. Child Language Teaching and Therapy ۱۲٫۳۲۸-۳۴۴.
۶.Dewey, J. (۱۹۱۶) Democracy and Education. An introduction to the philosophy of education (۱۹۶۶ edn).), New York: Free Press.
۷. Hughes, B. (۲۰۰۲) A Playworker’s Taxonomy of Play Tyles, ۲nd edition, London: PlayLink.
۸. Lipman, M. (۱۹۹۱). Thinking in Education, New York: Cambrige University press.
۹. Marashi, Seyed Mansour. ۲۰۰۷ Teaching Philosophy to AChildren: A New Esperience In Iran. ANALYTIC Teaching ۲۷(۱): ۱۲-۱۵.
۱۰. McCain, M., Mustra, F., & shanker, S. (۲۰۰۷). Early Years study ۲: Putting science into action. Toronto, ON: Council for Early Child Development.
۱۱. Pellegrini, A. &Smith, P. (۱۹۹۳). School Recess. Review of Educational Research, ۶۳, ۵۱۱-۶۷.
۱۲. Santrock, J.W. (۲۰۰۷). Parten’s classic of play. In A topical approach to life-span development (۳rd ed., p.۵۷۳). New York, New York: McGraw Hill.
اعظم رضانژاد، دبیر آموزش و پرورش و کارشناس ارشد هنرهای تجسمی و نرجس مختاریان، دبیر آموزش و پرورش منطقه ۷ تهران