نقش امنیت عاطفی در رشد کودکان
نبود آرامش و امنیت عاطفی و روانی بین اعضای خانواده به خصوص بین والدین با فرزندان از عمدهترین مشکلات خانوادههاست. خانواده محور اساسی در تربیت فرزندان است. خانواده در ایجاد بنای قدرت در فرد نقش پررنگی دارد به گونهای که اگر قدرتهای موجود در افراد توسط خانواده به نحو شایستهای، پرورش نیابد فرزندان در آینده دچار اختلالات رفتاری میشوند.
کسب مبانی قدرت در خانواده موجب میشود افراد به سادگی در مقابل آسیبهای بیرونی از خود محافظت کنند اما اگر این مبانی به فرزندان آموزش داده نشود در سنین بالاتر که از خانواده جدا میشوند با عدم امنیت در جامعه مواجه خواهند شد. اگر کودکان آرامشی را که لازمه یک خانواده سالم است در محیط خانه کسب نکنند مبانی قدرت در وجود آنها متزلزل میشود.
افراداحساس ضعف و ناتوانی میکنند که اعتماد به نفس پایینی دارند برهمین اساس قدرت برخورد با مسائل و آسیبهای اجتماعی در این افراد تضعیف میشود. خانوادهها باید احساس امنیت روانی را در سنین پایین در فرزندان خود ایجاد کنند و به مسئله «فرزندپروری» توجه بیشتری داشته باشند. مادران و پدران برای موفقیت در ایجاد امنیت در فرزندان خود باید آموزشهای لازم را کسب کنند به طوری که خود احساس امنیت بیرونی و اجتماعی کافی را داشته باشند.
خانوادههایی که اطلاعات کاملی در زمینه تربیت فرزند ندارند نمیتوانند در امر «فرزندپروری» موفق عمل کنند؛ همچنین استفاده از تجربیات افراد ناآگاه خطرناک است زیرا پیشنهادهای نادرست ممکن است خانوادهها را در این مسیر دچار آسیب کند.
نقش مؤثر خانواده در ایجاد امنیت روانی در فرزندان نقش بسزایی دارد. این امنیت با عشق و عاطفه خانواده نسبت به فرزندان ایجاد میشود؛ به طور طبیعی انسانها خواستار محبت هستند در واقع مورد علاقه واقع شدن یک نیاز برای فرد محسوب میشود؛ فرزند نیاز به محیطی سرشار از عشق و علاقه در بین اعضای خانواده خود دارد. فرزندان باید عشق و عاطفه را در خانواده تجربه کنند.
کسانی که عشق واقعی را در خانواده تجربه میکنند از شادیهای حقیقی بهره مند میشوند که این امر مانع از گرایش آنها به سوی نیازهای کاذب میشود. برای اینکه بتوانیم خانوادهای سالم داشته باشیم باید به مبانی انسانی که به مرور زمان به هیچ وجه تغییر نمیکند، بازگردیم.
روانپزشکان روش محروم کردن را روشی مورد تأیید در تنبیه کودکان میدانند. به عبارتی میتوان کودک را از یک سری امتیازات مثل تماشای برنامههای تلویزیونی، رفتن به منزل دوستان یاخرید وسایل خوشحال کننده و... محروم کرد.
در هرخانه یک سری اصول کلی حاکم است که باید از افراط و تفریط از آنها پرهیز شود. در تربیت کودک بعضی از خانوادهها آزادی کامل و مطلق را به نفع کودک میدانند ولی برخی دیگر سیستم استبدادی و قوانین زیاد و خشک بر کودک تحمیل میکنند که هر دو روش اشتباه است.
بهتر است در خانواده یک سری اصول کلی و خط قرمزهایی براساس هنجاریهای آن خانواده وجود داشته باشد. همچنین والدین باید بر روی اصولی که میخواهند فرزندشان تربیت شود توافق و ثبات داشته باشند و بین پدر و مادر دو ساز ناهمگون زده نشود.
همچنین والدین در موقعیتهای مختلف ثبات داشته باشند. به عبارتی دیگر اگر والدین در یک موردی قانونی بگذارند، نباید بطور دائم برای آن استثناء قائل شوند.
روان شناسان روشهای تربیت کودک را به دو دسته تنبیه و تشویق تقسیم میکنند. تنبیه از نظر لغوی به معنی بیدارکردن، آگاهی دادن و آنچه که در ذهن مساوی با ضرب و شتم برخوردهای تند است، میباشد. هدف از تنبیه اصلاح، آگاهی دادن و هدایت است. هیچ وقت تنبیه به معنای خشم خود را فرونشاندن، تحقیر کردن و اذیت و آزار طرف مقابل نیست و هرجا والدین احساس میکنند خود را تخلیه کرده و خشم خود را فرو مینشانند، این عمل به معنای تنبیه نیست.
تنبیه الزاماً فیزیکی نیست. در تربیت کودک اغراق نیست اگر بگوییم تنبیه فیزیکی جایی ندارد و چنانچه بعضی از والدین بخواهند جایی برای تنبیه قائل شوند آن را به عنوان آخرین گام بکار ببرند.
تنبیه فیزیکی نباید باعث درد و آسیب به کودک شود و هدف از این تنبیه آن است که پدر و مادر با این روش ناراحتی خود را از رفتار کودک نشان داده و توجه وی را به بدی و زشتی رفتارش جلب کنند که نهایتاً میتواند در حد یک پشت دستی زدن یا آرام پشت باسن کودک زدن باشد. تنبیه کلامی شکل دیگری از بروز تنبیه است.
زمانی که کودک رفتاری برخلاف هنجارهای موجود در خانه انجام دهد، پدر و مادر در حد کلامی با گفتن «از آن رفتار شما ناراحت شدم»، «از برخورد شما عصبانی هستم» یا «کار شما کار خوبی نیست» و در کنار آن اخمی کنند، ترش رویی کنند یا موقتاً ارتباط عاطفی صمیمانه را کمرنگ کنند و لازم است در زمان انجام کارهای گفته شده، رفتار کودک مورد سرزنش قرار گیرد نه شخصیت وی. حتی الامکان نباید از تنبیه فیزیکی استفاده کرد در واقع باید موارد این نوع تنبیه زیاد نباشد؛ چرا که اگر رفتار کودک را دائماً سرزنش کرده یا به وی تذکر دهیم، اثر تنبیه کمرنگ میشود.
به والدین توصیه میشود از سرزنش شخصیت کودک و نسبت دادن صفات زشت به وی پرهیز کنند. وی را توهین و مسخره نکنند، با کنایه و طعنه با کودک حرف نزنند. همچنین جلوی دیگران بیش از حد از او انتقاد نکنند. تنبیه باید کاملامتناسب با رفتار کودک باشد؛ به طوری که نباید برای رفتاری که خیلی بد نیست تنبیه بدی در نظر بگیریم. همچنین علت تنبیه مشخص باشد و علت آن برای کودک توضیح داده شود. همچنین بین تنبیه و رفتارکودک فاصله زمانی زیادی نباشد. آسیب جسمی، افزایش خشونت، پرخاشگری و لجاجت، افت تحصیلی و تا حدودی بهره هوشی، احتمال مشکلات روانپزشکی مانند افسردگی، رفتارهای ضداجتماعی و وابستگی به مواد از عوارض تنبیه زیاد کودک است.
همچنین افت اعتماد به نفس، ایجاد شخصیتهای منفعل و وابسته و عدم پرورش روحیه قاطعیت در کودک از دیگر عوارض تنبیه فیزیکی یا کلامی زیاد میباشد. در بعضی از موارد، رفتار منفی کودک را به روی خود نیاورید که این روش در اوایل شروع آن رفتار کاربرد دارد. یادآوری میشود در برخی مواقع بهتر است از روش تشویق استفاده کرد که میتواند به شکلهای کلامی، رفتاری و خریدن هدیه و جایزه اعمال شود.