وقتی بزرگ ترها مشغول بازی خودشان هستند
نگاه آسیب شناسانه به بازی و خلاقیت کودکان امروز
«دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتی میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه شوید» این اظهارات بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در جلسه شورای انقلاب فرهنگی است که در آن خطاب به مسوولان نسبت به انفعال در برابر تهاجم فرهنگی که در حوزه کودک، بازی و اسباب بازی در کشور در حال رخ دادن است، هشدار جدی داده بودند.
هشداری که این روزها در تهران به واقعیت بدل شده است واقعیتی تلخ از کودکانی که تنها انگشتانشان بازی روی کیبوردها و دستههای بازی ایکس باکس، پلی استیشن و تاچ موبایل را بازی میکند و مثل گذشته هیچ خبری از سرو صداهای بازیهایشان نیست. خانههای ۶۵ متری، اعصاب فرسوده همسایهها، بی حوصلگی شدید والدین از فشارهای اقتصادی و اجتماعی و در نهایت سیستم آموزشی و فرهنگی مملکت همه و همه کودک را در قفس شهرنشینی تبدیل به کبوتری کرده است که عنصر خیالش را به در و دیوار میکوبد اما تنها چیزی که نصیبش شده آن چیزی است که امروز در خانههای پایتخت موج می زند: کودکانی که تنها عشق و مراد زندگیشان تلویزیون است و سهمشان از خلاقیت کودکانه آنقدر کم شده که کارشناسان امر را به نگرانی واداشته است.
خیلی راحت با بازی سنتی خداحافظی کردیم
محمدعلی شامانی، عضو هیات علمی دانشگاه و مشاور عالی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، معتقد است مشکل جامعه آن است که زود شیک و متجدد شده است و در این باره میگوید: امروز ما به آدمهایی بدل شدهایم که مثل میوه یی کال چیدهاند و گذاشتهاند پشت شیشه برسیم و نمیدانیم که فرصت و تجربه رویش را از دست دادهایم. شامانی با بیان اینکه از داشتههای دیروزمان عار شده است، اظهار میکند: ما همه چیز یادمان رفته است، یادمان رفته که «کهن خرقه پیر آراستن به از جامه عاریت خواستن است و همین فراموشیها سبب شده حرفهای پائولو کوئیلو را بهتر از حرفهای مولانا میشناسیم و باورش داریم چرا که خیلی زود شیک شدهایم و بچههای دست به کیبورد و هکر تحویل جامعه میدهیم و به خود میبالیم غافل از آنکه بچهها را باید برای زندگی آماده کنیم و هکر نمیخواهیم بلکه آدم میخواهیم.
وی میافزاید: برای آدمیت، بچهها باید آب بپاشند شما را خیس کنند خودشان را خیس کنند. قل خوردن سنگها را ببینند و کوزه درست کنند و در آن آب بریزند. لباسهایشان پر از گل و خاک بشود و از افتادن و زخمی شدن بی هراس شوند. باید یاد بگیرند، میتوانند بسازند میتوانند خودشان خالق یک ظرف باشند.
این استاد دانشگاه تاکید دارد: کودکان امروز نیاز به هویت محله یی و سرزمینی دارند و به جای آنکه نقاشیهای کودکان پس از یک مسابقه رول شود و به سطل بازیافت برود باید جایی بر دیوار این شهر ثبت بشود تا ۱۰۰ سال دیگر استاد ایرانی دانشگاه آکسفورد پا به تهران گذاشت بیاید در آن خیابان و بگوید: من اینجا هستم از سالها پیش اینجا بودهام. وی با ابراز تأسف از اینکه شهرداری تهران برای تولد هر کودک به ارسال یک کارت تبریک و حساب بانکی قناعت کرده، میگوید: کارهایمان باید هویت داشته باشد چرا به جای این کارها به یاد تولد هر کودک تهرانی یک نهال نمیکارید و نام آن کودک را بر درخت پلاک نمیکنید؟ چرا یک چاله نمیگذارید که وقتی پنج سالش شد و توانست بیاید و خودش یک درخت بکارد و باور کنید با این کار او همیشه به این شهر احساس تعلق میکند. شامانی باور دارد که این شهر نسبتی با بچهها ندارد و برای اثبات حرفش از شهری میگوید که یک کودک نمیتواند در پارکش دراز بکشد و کتاب بخواند. او از شهری میگوید که نه مبلمان شهریاش نه فضای ساخت و سازش و نه قوانینش هیچ کدام با کودکان نیستند و اگر شهری هست شهری بدون بازی است.
او در این باره میگوید: واقعیت آن است که خیلی زود با بازی سنتی خداحافظی کردیم و در تولید سرگرمی هم فقط به بیزینس، بیزینس است اندیشیدیم و این گونه شد که فاجعه به بار آوردیم. این استاد دانشگاه میگوید: هنوز هم دنبال چیزهای خارق العاده میگردیم و نمیدانیم هفت سنگ و خاک بازی و لذت آب پاشیدن خلاقیت را میسازد اما مادران کم حوصله نه لباس پرک شده را تحمل میکنند و نه برای غر زدن همسایه جا دارند آنها فقط به بازی ای فکر میکنند که شبیه بازی نیست بلکه تنها پاسخی برای نیازهای آنهاست: بازی بدون کثیفی، بدون سر و صدا و بدون لذت...
خلاقیت را از بچههایمان دزدیدهایم
مسعود آبیار، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه، کودکان امروز را آیندگانی میداند که تخیلشان رشد نیافته است: آدمهایی که نمیتوانند بوی کاهگل را تجسم کنند، آدمهایی که فاقد تجربه هستند تا خیالشان را پرواز دهند و آدمهایی که همه چیز را باید برایشان معنا کرد وگرنه نمیدانند چیست. آبیار کودکان امروز را کودکانی میداند که حواس را به طور واقعی تجربه نمیکنند برای اینکه ما میترسیم از اینکه لباسشان خاکی شود حال آنکه کودک باید با آب، آتش و خاک بازی کند اما در عوض ما خلاقیت کودکان را میکشیم غافل از آنکه اگر این کودک فاقد تجربه باشد در آینده قدرت ترکیب کردن و تجزیه را ندارد.
وی میافزاید: ذهن کودک برای ایجاد خلاقیت نیازمند دادههای اولیه است تا چیزی نو و بدیع بسازد اما ما همانهایی هستیم که این فرصت را از بچههایمان دزدیدهایم و امکان دیدن و تجربه کردن یا امکان افتادن و دوباره بلند شدن را از آنها گرفتهایم و تا اینها نباشد خلاقیت و بازی معنا پیدا نمیکند. او تاکید دارد: از بچههایی که تنها یک یا دو انگشتشان بازی میکند و هیچ گونه تجارب حسی ندارند انتظار خلاقیت و جامعه خلاق داشتن، بیهوده است.
این متخصص بر این باور است که مشکل خلاقیت ریشههای اساسی تری دارد چرا که در عصر پهلوی ناگهان جامعه را سوار یک منجنیق کردند به عصر بنز سواری پرتاب کردند که نتیجه آن زندگی شهرنشینی بدون پشت سر گذاشتن سلسله مراتب رشد اجتماعی است یعنی زیرساختی برای آپارتمان نشینی، مجتمع سازی و شهرسازی نداشتهایم و نتیجه اقدامات تاکنون در حد آرایش کردن یک پیرزن بوده است یعنی اول شهر را گسترش دادیم بعد یاد نبود فضای بازی کودکان افتادیم، اول خیابان و کوچه ساختیم بعد یادمان افتاد که این همه خانه، کودکانی دارد که نمیتوانند در کوچه بازی کنند و پارک و امکانات میخواهند. آبیار خاطرنشان میکند: در ژاپن به عنوان پیشرفتهترین کشور دنیا بچهها حق آوردن اسباب بازی الکترونیکی را در مدرسه ندارند و تنها میتوانند چند چوب خیزران با خودشان بیاورند چرا که آنها میخواهند مرغ تخیل نسل آیندهشان از یک تکه چوب خیزران اسب و هواپیما بسازد و خلاقیتش رشد کند.
وی با ابراز تأسف از تفکرات موجود تربیتی در ایران به ویژه در زمینه بازی و اسباب بازی اظهار میکند: والدین تصور میکنند اگر بچهها را در اسباب بازی اشباع کنند بچهها وضعشان خوب میشود اما با کمال تأسف این طور نیست چرا که بچه باید فرصت فکر کردن داشته باشد و این پدرو مادرها هستند که باید در بازیها به کودک ناکامی و شکست را یاد بدهند: اگر قرار است بچه هرچه دلش خواست به دست بیاورد دیگر ظرفیتی برای شکسته شدن در جامعه پیش رویش را ندارد.
خلاقیت بدون بازی رشد نمیکند
دکتر حسین فرجو، رییس شورای نظارت بر اسباب بازی، مستند وجود تفکرات اشتباه در حوزه بازی و سرگرمی کودک را شیوع بیمارگونه بازیهای آموزشی میداند و میگوید: در بسیاری از این بازیها عنصر لذت نه تنها دیده نشده بلکه حذف شده است. وی خطاب به والدین به طرح آ ین پرسش میپردازد که آیا می دانید خواندن برای یک کودک در سنین پایین خطر هم دارد چرا که این کودک میتواند هر چیزی را که بر در و دیوار این شهر است یا هر نوشته یی را بخواند و اینکه کودک در معرض یادگیری با کارتهای آسان آموز قرار بگیرد به هیچ عنوان بازی تلقی نمیشود. فرجو آفت کنونی نظام آموزشی را تکیه بر محفوظات کودکان میداند و آن را عاملی برای از بین رفتن خلاقیت در کودکان میشمارد.
وی در این باره میگوید: بچهها تبدیل به ضبط صوت شدهاند یعنی آنقدر همه ذهن کودک را از محفوظات اشباع کردهایم که دیگر جایی برای خلاقیت نمیماند غافل از اینکه این محفوظات فقط نمره آور است، میآیند و آخر سال هم پاک میشوند. رییس شورای نظارت بر اسباب بازی میگوید: اگر به بازی کودکان اهمیت دهیم به زندگی و آینده کودک بها دادهایم زیرا زندگی آنها در بازی شکل واقعی به خود میگیرد اما در عوض شاهد توجه همه خانواده و حتی سیستم آموزشی به تحصیلات آکادمیک هستیم بی خبر از آنکه مسائلی همانند مطالعه مستقیم روی یک موضوع از عوامل بازدارنده خلاقیت است و احتمال دستیابی به اختراع در میان کسانی که دارای تحصیلات آکادمیک علمی هستند، نسبت به دیگر افراد کمتر است.
وی مشکلترین کار در تعلیم و تربیت را این مساله میداند که به نوآموز یاد دهیم چگونه هوشمندانه شکست بخورد و مردود شود و پیگیرانه به کار ادامه دهد تا پس از شکستهای متوالی، بالاخره توفیق حاصل کند. این در حالی است که باید به نوآموز یاد داد که همه چیز در کتاب نیست و نباید از آن به عنوان آخرین مرجع استفاده کند.
نویسنده: شهرزاد باباعلی پور