زندگی ایده آل سازنده ذهن برتر کودکان

متخصصان، عوامل محیطی را از عوامل ژنتیکی در فصل اول زندگی موثرتر می‌دانند. تجربه فرصتی است در زندگی که باعث رشد ذهن و برتری فکر نسبت به دیگر افکار می‌شود اما این پدیده تنها مختص بزرگسالان نیست و در دوران کودکی بخصوص چند سال اول زندگی فکر و ذهن کودکان را هم پرورش می‌دهد. روانشناسان معتقدند، برخورد کودکان با انواع رنگ‌ها و اشیای موجود در محیط اطراف باعث تسریع رشد مغزی و افزایش ضریب هوشی خواهد شد و گفت و شنود و ارتباط صمیمی بین والدین و کودک ذهن آن‌ها را فعال می‌کند و خلاقیت را در آن‌ها پرورش می‌دهد.

رشد ذهنی کودکان با اتاقی رنگارنگ

رشد شناختی یا ذهنی کودکان پدیده ای است که از لحظه تولد همراه با رشد جسمانی آن‌ها شکل می‌گیرد. کنترل محیط اطراف، ساخت و پرداز نمادها و تکلم به کودک اجازه می‌دهد تا ذهن و فکرش گسترش پیدا کند. بهره هوشی و خلاقیت جنبه دیگری از رشد ذهنی کودکان است که والدین همواره برای افزایش و ارتقای آن تلاش می‌کنند. بر این اساس با توجه به این که توانایی‌های ژنتیک و تعداد سلول‌های مغزی انسان‌ها هنگام تولد یکسان است، آنچه که نقش تعیین کننده ای در افزایش هوش دارد و باعث پرورش خلاقیت می‌شود، تجارب محیطی است.

مصطفی تبریزی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، هوش را مساحت مستطیلی تعبیر می‌کند که عرض آن ژنتیک و طول آن عوامل محیطی است. بنابراین با توجه به سهم بیشتر عوامل محیطی، هر اندازه کودکان در معرض تعامل حسی چشم و گوش با محیط اطراف قرار گیرند از بهره هوشی بالاتری در آینده برخوردار خواهند بود. برای مثال، تماس کودک با رنگ‌های مختلف و یا مزین کردن اتاق او با چند رنگ، ادراک کودک را افزایش می‌دهد.

فراهم سازی امکان جست وخیز، دویدن، بازی با الاکلنگ یا سرسره با تقویت ساخت و پردازش ذهن باعث تسریع رشد مغزی کودکان می‌شود. در این هنگام، خارج کردن اشیای آسیب رسان، تیز و خطرناک از دسترس کودکان، فرصت بازی کودک با اسباب بازی‌هایش را فراهم می‌کند و به تجربه او می‌افزاید. دکتر تبریزی، میزان اطلاعات والدین درخصوص مسائل روانشناختی کودک را با پرورش ذهنی فرزندشان مرتبط می‌داند و می‌گوید: والدین باید بدانند که تنها گفتار کوتاه با فرزند یا مراجعه به کتاب در مورد پرورش ذهن آن‌ها کفایت نمی‌کند بلکه حتی چند جلسه مشاوره با روانشناس و گفت وگو اطلاعات زیادی راجع به شناخت مسائل تربیتی کودکان و افزایش بهره هوشی آن‌ها به والدین می‌دهد.

 بهره هوشی متغیری است که علی رغم وجود ضریب هوشی نرمال تنها با سختکوشی افزایش پیدا می‌کند. برخلاف این موضوع، ایده آل گرایی مطلق از موانعی است که از رشد ذهن و خلاقیت جلوگیری می‌کند. به عنوان مثال در خانواده‌هایی که والدین تنها نمره ۲۰ را در ذهن فرزندشان پرورش می‌دهند، ناخودآگاه و به مرور زمان ضریب هوشی کودکشان را کاهش می‌دهند.رامین کریمی، دکترای روانشناسی، خانه و مدرسه را دو سیستم مهم و مؤثر بر افزایش توانایی‌های ذهنی کودکان می‌داند و معتقد است در صورتی که والدین باور کنند کودکشان قادر به انجام برخی کارها است توانایی آن‌ها را در چند حوزه گسترش می‌دهند.

کمک گرفتن از کودکان در کارهای بی خطر منزل مانند چیدن یا جمع آوری وسایل سفره توانمندی آنان را پرورش می‌دهد در صورتی که درگیر نکردن ذهن کودکان و پاسخ نادرست به سؤالات آنان مانع رشد عاطفی و پرورش خلاقیت در کودکان می‌شود. دکتر کریمی بیان کاربردها را در زندگی، گام دوم رشد ذهنی کودکان می‌داند و می‌گوید: والدین باید راجع به مسائل مختلف با کودک خود به صحبت بنشینند.

به عنوان مثال بیرون بردن کودک، رفتن کنار باغچه و ریختن یک لیوان آب در گوشه ای از خاک باعث می‌شود کودک شاهد بیرون آمدن کرم‌ها از خاک باشد و به این ترتیب با برخی پدیده‌ها آشنا شود. پاسخ صحیح به پرسش کودک، به دانش او می‌افزاید و مغز کودک را تحریک می‌کند.گام سوم در افزایش توانایی‌های کودکان ترکیبی از دو مرحله قبل یعنی پرورش مهارت است. هر خانواده ای با قرار دادن کودکش در محیط‌های گوناگون، امکان پرورش خلاقیت در او را به صورت رایگان فراهم می‌کند به شرط آنکه سلیقه والدین بر کودکان اعمال نشود و والدین تنها ناظر اعمال فرزندانشان باشند.

رعایت و حفظ خط قرمزهای خانواده، نقش مهمی در تربیت فرزندان دارد. به عنوان مثال، بازی با توپ در خانه کوچک، موضوعی است که باید به کودکان فهمانده شود تا درک بیشتری پیدا کنند. دکتر کریمی، نقاشی را یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های فکری می‌داند که باعث پرورش خلاقیت کودکان می‌شود. وی معتقد است: کشیدن تصاویر گوناگون هر چند بی محتوا و رنگ آمیزی، ساختار مغز را تحریک کرده و به تکامل آن کمک می‌کند. نکته مهم در این رابطه آن است که والدین نباید در نحوه نقاشی کشیدن کودکانشان دخالت کنند و کلیشه پردازی را کنار بگذارند. اختیار دادن به کودک در مورد نوع نقاشی و نحوه رنگ آمیزی تا جایی که حتی درخت را صورتی رنگ کند، باعث شکوفایی خلاقیت در ذهن و فکر او می‌شود.

ارتباط صمیمیت و هوش

نوازش، روابط صمیمی و محبت یکی از تجربه‌های روانشناختی کودک است که باعث افزایش هوش می‌شود. گفت و شنودهای خانوادگی و جمع شدن بر سر یک سفره که بهترین زمان بیان ایده‌ها، گزارش کار روزانه و مهم تر از آن، تحسین و تشویق است کمک زیادی به بکارگیری ذهن و پرورش آن می‌کند.

این در حالی است که خانواده‌هایی با محافل گرم و صمیمی کمتر، نه تنها به رشد ذهنی فرزندانشان کمکی نمی‌کنند، بلکه تأثیر منفی بر توانایی فکری آن‌ها می‌گذارند. دکتر تبریزی در این باره می‌افزاید: به طور طبیعی گیرنده‌های حسی مانند چشم پس از دریافت محرک‌های محیطی، آن را به نخاع و مغز انتقال می‌دهد تا از سیستم لیمبیک که بخش انتهایی مغز و مرکز هیجانات است، عبور دهد.

با توجه به این که خوشایند بودن پیام دریافت شده برای سیستم لیمبیک باعث تسریع درک آن توسط مغز می‌شود، محیط گرم و صمیمی خانواده یا کلاس درس انگیزه کودک را برای یادگیری افزایش می‌دهد. براین اساس، مسلماً توانایی ذهنی کودکی که در محیط با فقر نوازش، نگاه از روبه رو و محبت مواجه باشد، کندتر خواهد بود و ممکن است در موارد شدید او را مبتلابه بیماری و کاهش قدرت یادگیری کند. آزمایشات گوناگون نشان داده است محبت به کودکان باعث می‌شود ۱۰۴ عنصر شیمیایی در بدن ترشح شود و علاوه بر جسم، فکر انسان را فعال کند. این مسئله در چند سال اول پس از تولد اهمیت بیشتری دارد به طوری که نوازش در دوران شیرخوارگی مهم تر از سه الی چهار سالگی و در دوران مهدکودک موثرتر از سنین دبستان به شمار می‌رود.

پرورش خلاقیت در مدارس

به دلیل آن که بمباران اطلاعاتی، کسب مهارت‌های زندگی، تفکر و رشد خلاقیت در مدرسه شکل می‌گیرد، مهدکودک و سیستم آموزشی نقش موثری در پرورش ذهنی کودکان دارد. در این رابطه، ارتباط معلم و شاگرد از این مقوله جدا نیست به طوری که اگر معلم از اعضای کلاس محسوب شود و نه پیر خردمند یا سخنرانی که تنها صحبت می‌کند، ارتباط دوطرفه و گفت و شنود دوستانه بین آن‌ها، توانایی یادگیری کودکان را افزایش می‌دهد.

به گفته دکتر تبریزی، در صورتی که همکاری و روابط مربی با دانش آموز محدود باشد و ذهن شاگردان برای حل مسائل پیچیده به کار گرفته نشود، فضایی برای افت و خیز و در نهایت شکوفایی خلاقیت فراهم نخواهد شد. سیدسجاد موسوی، عضو هیات علمی دانشگاه ارتش معتقد است: بسیاری از انسان‌ها به اندازه هوش خود پیشرفت نکرده‌اند؛ به همین دلیل لازم است از کاهش بهره هوشی در خانواده یا سیستم آموزشی پیشگیری کرد. سرنوشت انسان و خانواده تحت تأثیر یکدیگر است.
بارها اتفاق افتاده است هوش بسیاری از کودکان در جامعه آن طور که باید نمایان نشود و یا به کرات دیده شده است مادری نسبت به هوش فرزند خود شک داشته است.

بازیگوشی، نداشتن تمرکز، اضطراب، ترس و نگرانی و بیش فعالی عوامل تهدید کننده ای هستند که میزان یادگیری کودکان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بنابراین فراهم سازی محیط امن و بدون تنش و پیشگیری از ایجاد ترس و وحشت میان روابط خانوادگی، توانایی مغز را در حل مسائل و دریافت پیام‌ها افزایش می‌دهد. به گفته دکتر موسوی، مهارت خاص مربیان در آموزش و دادن اطلاعات، ایجاد محیط آرام و صمیمی و تقسیم توجه نیز مسئله ای مهم است که نباید به سادگی از آن گذشت.

از آنجا که علائم برخی اختلالات روانی مانند اضطراب در کودکان با بزرگسالان متفاوت است، مهارت مربیان برای شناخت این اختلال و ارجاع کودک به پزشک از بسیاری از مشکلات یادگیری مانند دیکته نویسی و حل مسائل ریاضی پیشگیری می‌کند. تأخیر در رشد ذهنی، مسئله دیگری است که برخی والدین با آن مواجه هستند. این دسته از کودکان که کمی دیرتر به رشد ذهنی لازم می‌رسند، علی رغم هوش نرمال خود، دچار کمی اختلال در یادگیری هستند.

مهارت در آموزش و به کارگیری ملاحظاتی از جانب معلم و والدین، کمک زیادی به افزایش یادگیری و تسریع رشد مغزی کودکان می‌کند در حالی که اجبار نوعی سرخوردگی، نپذیرفتن برنامه، ناامیدی و تجربه تلخ را به جای می‌گذارد که مانعی بزرگ برای شکوفایی ذهن و پرورش خلاقیت است.

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on چ., 12/03/2014 - 11:22