کودکانی که دائم باج می گیرند
باجگیران کوچک شوق داشتن اسباب بازیهای گران قیمت را بصورت وسوسه انگیزی از طریق رسانهها در بچهها ایجاد میکنند بهطوریکه بچه با دهان باز به آنها نگاه کرده و شیفته و فریفته آنها می شود بهطوریکه بعد از پنج دقیقه شروع به بهانه گیری کرده و سرانجام پدر بیچاره را مجبور به خرید میکنند.
اسباب بازی
پس از اینکه کودک اسباب بازی ایده آل خود را بدست آورد، تازه پدر و مادر هردو احساس میکنند که تحت فشار مالی قرار گرفتهاند و حتی خودشان را مقصر و گناهکار میدانند که چرا خود را اسیر خودخواهی فرزندشان نمودند. ممکن است عدهای برایشان این سوال پیش آید که چرا ما باید به فرزندمان پاسخ منفی بدهیم و چرا نبایستی بگذاریم که وی از هدایای والدینش لذت ببرد؟ در پاسخ باید اذعان نمود که نباید منکر این شد که لزومی ندارد کودک به همه آرزوهایش برسد ولی در عین حال بچههای بسیاری هستند که بر اثر خواهشهای نفسانی و سرکش بیش از اندازه، موجب ضرر و زیان خود و خانوادهشان میشوند.
میگویند خوشبختی و سعادت، اخلاق نیک را بیشتر از بدبختی و مصیبت برای انسان به ارمغان میآورد. اما باید دانست که روحیه قدرشناسی و سپاسگزاری از آن کسی است که با محرومیت آشنا باشد. درکودکی که استحقاق بدست آوردن برخی چیزها را ندارد اما چون میداند بلافاصله با مطرح کردن نیازش بدون زحمت به آن دست مییابد، آن صفت سپاسگزاری و قدر دانی که هر کودکی به هنگام برآورده شدن نیازش باید داشته باشد را نخواهد داشت. در واقع پدر و مادر با مهیا کردن و در اختیار گذاشتن همه آن چیزی را که کودک میخواهد، او را فریب دادهاند.
انسان هنگامی از غذا لذت میبرد که واقعا به آن نیاز داشته باشد و اگر چنین احتیاجی نباشد لذتی هم وجود نخواهد داشت. برای فردی که از تشنگی میمیرد، یک لیوان آب از طلا هم با ارزشتر است. پس در اینجا بررسی و مقایسه ما در مورد بچه ها واضح و روشن گردید.
اگر به فرزندمان اجازه ندهیم هرگز چیزی از ما بخواهد، او با گرفتن آن شیء هیچگاه خوشحال نشده و لذتی هم نمی برد. اگر قبل از اینکه بتواند راه برود برایش سه چرخه بخریم و همچنین اینکه بتواند سوار آن شود یک دوچرخه برایش تهیه کنیم و قبل از فراگرفتن فن رانندگی برایش ماشین بخریم و قبل از اینکه قدر و ارزش پول را بداند یک انگشتر الماس به او بدهیم، او این هدایا را با اندک لذتی قبول می کند و با تصاحب آنها کمتر قدردانی می نماید. این چنین بچه ایی هرگز شانس آن را نخواهد داشت تا آرزوی چیزی را کرده و شب ها خواب آن را ببیند و در هنگام روز نقشه بدست آوردن آن را بکشد. بنابراین اجازه دهید فرزندتان طعم این محرومیت موقت را بچشد، زیرا هم یک تجربه است و هم هزینه کمتری برایتان دارد. وقتی پدر یا مادر برای تایید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که گفته (وعده داده نشده اش ) اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست
حال دو نمونه از مواردی که ممکن است رابطه والد و فرزندی را به رابطه دادو ستدی تبدیل کند اشاره می کنیم:
رشوهها
استدلال (اگر- آن وقت) نوعی از برخورد هم هست که در آن، بطور آشکار به کودک گفته میشود که اگر کاری را انجام بدهد یا ندهد، آن وقت به او پاداش خواهند داد. «اگر با برادر کوچکت خوب باشی، آن وقت تو را به سینما خواهم برد.» یا «اگر بسترت را خیس نکنی، آن وقت من هم در عید یک دوچرخه برایت خواهم خرید.»
این طرز برخورد ممکن است کودک را گاهی برای رسیدن به اهداف فوری و کوتاه مدت تحریک کند. اما به ندرت اتفاق می افتد که این نوع برخورد کودک را به سوی تلاشهای پیگیر و طولانی مدت سوق دهد. گفتار ما به او میفهماند که ما به توانایی او برای تغییر یافتن و بهتر شدن شک داریم. « اگر تو دیگر بسترت را خیس نکنی»، یعنی اینکه ما گمان نمیکنیم که تو بتوانی بسترت را خیس نکنی.
وعدهها
به کودکان نه باید وعده داد و نه از آنها وعده گرفت. به این دلیل که روابط ما با فرزندانمان بایستی بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر یا مادر برای تایید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که گفته (وعده داده نشدهاش) اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعدهها باعث می شوند که توقعات غیر واقعی در کودکان بوجود بیاید.
وقتی به کودک وعده داده می شود که او را به باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب میآورد و فکر می کند که براساس این تعهد در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیدا خواهد کرد و نه او مریض خواهد شد. و از آنجا که زندگی سرشار از حوادث غیر منتظره است، کودکان احساس خواهند کرد که به آنها خیانت شده و متقاعد خواهند شد که به والدین نمیتوان اعتماد کرد.
نباید از کودکان وعده گرفت که در آینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعدهای نا خواسته میدهد، در واقع چکی بانکی میکشد که در آن بانک اصلا حساب ندارد.