کلاس اولیها از چه میترسند؟
چه کنیم تا کودک از رفتن به مدرسه، نهراسد؟
با شروع سال تحصیلی، فکر آمادگی برای مدرسه رفتن و مهیا کردن وسایل آموزشی اعم از کتاب، قلم و دفتر، ذهن تمام آموزگاران و دانش آموزان و والدین را به خود مشغول کرده است. کسانی که پا به کلاسهای بالاتر میگذارند با ذهنی آماده از فضای مکانی که میخواهند به آن وارد شوند تپش قلب از سر ذوق برای دیدن دوستان دارند و صورتهای گل انداخته از خاطراتی که یک سال تحصیلی باید آن را بسازند...اما کلاس اولیها چه میکنند؟
به نظر، حتی معلمان نیز دلشوره ای شیرین دارند، چه رسد به دانش آموزان و خانوادههایشان... کلاس اولیها همیشه ذوقی آمیخته با تشویش و نگرانی دارند اگر چه ورود به پیش دبستانی، آنها را کمی آماده کرده است اما نظم و تکلیف مدرسه چیز دیگری است. شاید برخی اصلابه پیش دبستانی نرفته باشند.
به راستی چرا انسان از ندانستههایش میترسد؟
همه ما میدانیم که نوزاد انسان ضعیفترین نوزادان در میان جانداران است. به همین دلیل برای ادامه حیات به کمک والدین خود بسیار نیازمند است. نوزاد انسان از بدو تولد برای تامین غذا، گرما و به طور کلی تمامی نیازهای اولیه به محبت و توجه والدین خود وابسته است. این وابستگی، ارتباطی عاطفی را بین او و متعلقاتش به وجود میآورد. ارتباط کودک با والدین به خصوص مادر، نحوه تعامل آنها با یکدیگر سبب به وجود آمدن احساسی به نام “ دلبستگی” در میان آنها میشود. این دلبستگی در دنیای روانشناسی و در این عرصه به دو دسته تقسیم میشود؛
دلبستگی بهنجار و دلبستگی نابهنجار. دلبستگی بهنجار میان کودک و مادر برای رشد سالم کودک بسیار مهم است. به عقیده دانشمندان دلبستگی زمانی به وجود میآید که رابطه گرم، صمیمانه و پایا بین مادر و کودک ایجاد شود. این رابطه برای مادر و کودک رضایت بخش و لذت آور است.
کودکان شیرخوار تا سی و دوهفتگی بعد از تولد، غریبه را تشخیص میدهند و با نزدیک شدن افراد بیگانه، گریه کرده و خود را به مادر می جسبانند. این حالت که اضطراب بیگانه نامیده میشود در حدود سن هشت تا شانزده ماهگی به شکل جدید تر خود را نشان میدهد. در این سن جدایی از موضوع دلبستگی که مادر و یا جانشین اوست موجب اضطراب کودک میشود.
نویسنده: منیره غلامی توکلی
مقاله کامل را از بخش پیوست دریافت کنید.