نقاشی کودکان چه میگوید؟
کشف ناشناختههای کودک از طریق نقاشی
چندی پیش در نمایشگاه «نقاشي خط» دوستی صحنهای توجهم را جلب کرد. کودک چندسالهاش نگران از تکاپوی چند ماهه مادر برای فراهم کردن نمایشگاه، زانوی غم به بغل گرفته بود و در گوشهای در حال نقاشی کشیدن بود. نقاشی زنی که دارد فریاد میزند و موهای دختری که روی زمین ریخته است. برایم شنیدن شرح نقاشی از کودک خردسال با اعلام موافقت خودش، جذاب به نظر رسید.
بی آنکه نگاهم کند گفت: «ديگر مادرم را دوست ندارم، مي خواهم موهايم را بكنم تا به من نگاه كند.» سوای فانتزی ها و تخیلات کودکان و پرداختن کلامی به پدیدههایی که معمولاتنها در ذهن کودکان اتفاق میافتد، نقاشی آنها آیینه تمام نمای زبان الکنی ا ست که دارند: واکنشی به جهان هستی و شناختی که با توجه به موقعیتهای قابل درکشان از دنیا دارند. آنچه کودک میکشد، ذهنیت او از عوالم، عواطف، توقعات و درگیریهای ذهنی اوست.
خلاقیت در نقاشی کودکان نخستین راه عبور آنها از خودسانسوری ا ست. پرورش خلاقیت همراه با ایجاد اطمینان خاطر برای کودک، موجب بروز حقیقت درونی او میشود. دامن زدن به اضطراب او از طریق کنترل آنچه میکشد یا دخالت در تشخیص اینکه بهتر است چه چیزی را نقاشی کند، مانع از پرورش خلاقیت و اعتماد به نفس در او میشود. هنگامی که کودک رنگها را درک کرده و لمس میکند، از آن هراس ندارد که اگر رنگ روی فرش خانه ریخت بعد از آن باید چه تاوانی را پس بدهد. ترس از تجربه کردن در نقاشی منجر به ترس از مواجهه با واقعیتهای ناشناخته در بزرگسالی میشود. وقتی عواملی مانع از جسارت کودک در تجربه ترکیب رنگها شود، چه بسا سرنوشت او تغییر کند و نتواند حتی علاقهاش به بازی رنگها در هنرهای مختلف را متوجه شود.
در دوره نوجوانی همین محدودیت مانع از توجه و شناخت او نسبت به استعدادهای خاص هنریاش میشود. چه خوب است برای تجربههای ناب کودکان مان جز مداد رنگی که نزد خانوادهها فراگیرتر است از گواش یا آبرنگ نیز استفاده شود. کشف ترکیب رنگها به کودک میآموزد که میتواند طبیعتی بزرگ تر را خلق کند. لذت کشف و فرآیند آن ایجاد «حس كنترل بر امور» را برای کودک در بر دارد.
او میتواند فارغ از ترس و واهمه در فضایی امن همچون حیاط خانه، پارک، مهدکودک یا حتی مدرسه به خلق نقاشی با ابعاد بزرگ تر از کاغذهای دفترش بپردازد. این کار او را یک گام به سوی مدیریت امور و بروز شجاعت در کشف ناشناختهها نزدیک تر میکند. هنگامی که کودک نقاشی میکشد، در درجه اول رضایت شخصی خود را طلب میکند. برای او تفسیر یا تایید بزرگسالان هیچ اهمیتی ندارد.
برای رهایی خود از سوالاتی که از او میپرسند، دست به خیال پردازی یا داستان سراییهای فانتزی و غیرواقعی میزند، حتی در برخی مواقع هنگامی که از سوال های دیگران کلافه میشود، ترجیح میدهد نقاشی خود را پاره کند و خود را از زیر بار نگاههای پرسشگر بزرگسالان برهاند. این بزرگترین ضربهای است که پرسشهای مکرر موجب آن میشود. کودکان در کلاسهای نقاشی، از کنار هم بودن و کارهای گروهی لذت میبرند. مربی خود را دوست دارند و مهم تر از دوست داشتن به او اعتماد دارند.
وقتی مربی از تمامی همسالانشان درباره آنچه کشیدهاند سوال میکند، این را نوعی بازی مییابند و تصور میکنند باید همچون دوستانشان برای آنکه چرخه این بازی ادامه پیدا کند، به پرسشها پاسخ دهند. تشویق مربی و دوستان را میپذیرند و از آن لذت میبرند. اما قرار دادن کودک در موقعیتی مشابه در خانه و با نظارت اقوام و دوستان باعث شرم کودک در پاسخ دادن به سوال ها میشود.
گاهی کودک در پایین نقاشیاش چیزهایی مینویسد. او سواد ندارد اما میداند که میتواند به شیوه کتابهای قصه، جدا از نقاشی، چیزهایی را که «نوشته» نام دارد در گوشه نقاشیاش بنویسد. گاهی دوستان او که سواد خواندن و نوشتن دارند او را مسخره میکنند و تاکید دارند که این خطوط بی معنی در هیچ الفبایی مفهومی نخواهند داشت. فرزندان بزرگ تر که حوصلهشان از نقاشی کشیدنهای پیاپی کودکان سر میرود نیز این واکنش را به کرات نشان میدهند.
خراب شدن دنیای ساخته شده بر اساس رنگها، تنها با یک جمله از قبیل چنین عکس العمل هایی به یکباره فرو میریزد. و سیاهی و یاس جایگزین آن میشود. معمولاکودکان در نقاشی خود جایگاهی برای خویش متصورند و خود در نقاشی حضور دارند. نزدیکترین فرد به آنها در نقاشی همان کسی است که کودک نزد او آرامش، امنیت و دوست داشتن را تجربه میکند.
ممکن است کودک فردی را که در نزدیکترین فاصله تصویر میکند، بزرگ تر از ابعاد خانه و چیزهای دیگر در نقاشی بکشد. این اصلاعجیب نیست. حتی ممکن است دیگر آدمهای نقاشی شده اعضا و اجزای کاملی نداشته باشند اما آدمی که در کنار اوست و امنیتش را تضمین میکند، با جزییات کامل کشیده شود. از اینکه پدر خانواده در عکس خارج از خانه قرار دارد، کودک را مورد غضب قرار ندهید. این حقیقت بیرونی زندگی اوست. به جای خشونت علیه کودک به راه حلی برای حضور همه اعضای خانواده در خانه بپردازید. کودکانی که در نقاشیهای خود به کشیدن عناصر طبیعی طبیعت همچون خورشید، درخت، دریا و گیاهان و سایر موجودات زنده اهمیت میدهند، نشاط و زندگی بدون دغدغهای را تجربه میکنند.
وجود طبیعت در آثار کودکان، همسو شدن آنها با جهان طبیعی و دوستداری و توجه آنها به پدیدههای طبیعی را نشان میدهد. کودکان منزوی و خشمگین به طور معمول نمیتوانند با طبیعت نیز همچون سایر پدیدهها ارتباط بگیرند. فرهنگ و طرز زندگی کودک در خانواده در ارتباطی که او با طبیعت برقرار میکند، نقش بسزایی دارد. خانوادهای که دوستدار حقوق حیوانات است، آشتی با حیواناتی از جمله سگ، مرغ، خروس و... را به بچهها میآموزد و معمولااین موجودات در نقاشی کودک حضور دارند.
اگر کودک حیوانی درنده را در نقاشی خود به عنوان عنصر اصلی نقاشی کند، نشانگر ترس و اضطراب پنهان او از وقایعی در زندگی ا ست. کودکان با نقاشیهای خود زندگی میکنند و این تصاویر تنها برای آنها سرگرمی یا تفریح قلمداد نمیشود. خانوادهای که اجازه میدهد فرزندشان بخشی از خانه را با نقاشیهایش تزیین کند به هویت او احساس استقلال میدهد.
نویسنده: بهاره مهرجویی