پرسیدن مهم تر از پاسخ دادن است
کتاب پرسیدن... در حقیقت کتابِ پرسشهاست؛ پرسشهایی که کمکم اصل و اساس دانستههایمان را زیر سوال میبرند و جای آنرا با ندانستنهایی عمیق عوض میکنند. مثلا یکی از پرسشهای آنها دربارهی زمان است. گذشته، گذشته است و آینده هنوز نیامده است. به این تعبیر، این حال است که میتوان آنرا واقعی نامید. اما آیا حال واقعا واقعیست؟! اگر حال واقعی باشد، کدام حال واقعیست؟ حالی که من دارم این معرفیِ کتاب را مینویسم و آیندهی شماست یا حالی که شما دارید این نوشته را میخوانید و گذشتهی من است؟! کدامیک؟
نویسندگان پرسیدن... سعی دارند مخاطب را به معصومیتی کودکانه برسانند؛ معصومیتی مملو از شادی بهخاطر ندانستن. آنها خواندن این کتاب را به یک بازیِ کودکانه شبیه میکنند. بازیای که در آن کودکی اسباببازیهایش را روی هم میچیند و بعد آنها را خراب میکند و بعد دوباره همه را روی هم میچیند. کتاب پرسیدن... هم به همین روش عمل میکند.