تحلیل شیوه های آموزش زبان به کودکان
هدیه شریفی
خلاصه:در این مقاله،به تحلیل توصیفی و تاریخی آموزش زبان و رویکردهای فراگیری محور و یادگیری محور،در دو رشته زبانشناسی و روانشناسی پرداخته شده و با بررسی بنیان های نظری هر رویکرد،وجوه افتراق و اشتراک آنها با هم سنجیده شده است.(نمودار شماره ۱)
در زبان فارسی،آموزش (teaching) در دو معنای فراگیری (Language a cquisition) و یادگیری (Learning language) به کار رفته است.به همین دلیل است که واژه آموزش زبان در زبان فارسی،هم به جای فراگیری زبان و هم یادگیری یا یاددادن زبان می نشیند.
روش هایی نیز که برای آموزش زبان به کار می روند،یا بر فرآیند فراگیری،یعنی قابلیت یادگیری زبان و یا بر جنبه های یاددهی،یادگیری زبان،تکیه دارند.برنامه ریزی آموزش زبان براساس فراگیری یا یادگیری،دیدگاه اصلی برنامه را مشخص میکند. برآیند دیدگاه و یک بنیاد نظری،رویکرد۲ (approach) نام دارد.رویکردها شیوه های تهیه،تولید،توزیع و ارائه مفاهیم مورد نظر در یک برنامه را مشخص می کنند.
هرگاه چند نفر براساس رویکردی مشترک،برنامه ای برای هدفی مشخص تهیه کنند،از الگوهای یکسان پیروی میکنند.در واقع،الگو (Paradigm) مبنای مورد توافق و زبان مشترک میان آن هاست.الگو،یک گروه را به طراحی کل طرح،نقشه باورها،ارزش ها و فنون و یافتن پاسخ های عینی،به عنوان مدل هایی برای حل سایر مسائل می رساند.
گفته شد که در آموزش زبان،دو دیدگاه اصلی حاکم است:
۱.دیدگاه فراگیریمحور
۲.دیدگاه یادگیریمحور
از لحاظ تاریخ مطالعهء زبان،این دو دیدگاه،در پژوهش های مربوط به چگونگی فراگیری زبان اول و یادگیری زبان دوم،ریشه دارد.تحقیق در زبان اول بیش از ۱۵۰ سال قدمت ندارد،اما دقت بر شیوه های یادگیری زبان دوم،از سابقه ای طولانی برخوردار است.نفوذ اسلام در دیگر سرزمین ها،تسلط یونانیان بر دیگر اقوام،لشکرگشایی ایران به هند،جنگهای صلیبی،شروع رنسانس،حضور حکومت استعماری و استثماری در مستعمره ها،گذر از دوران کشاورزی به دوره صنعتی و ظهور تکنولوژی،همه و همه لزوم آموزش زبان دوم را آشکار ساخت.به واسطه قدمت این نیاز است که می توان گفت،مطالعه زبان،خور در اصول حاکم بر چگونگی آموزش زبان دوم،ریشه دارد و به نگاهی سنتی تبدیل شده است.این دیدگاه،سال هاست که قوانین خود را بر فراگیری زبان اول حاکم ساخته است.به عبارتی،هنوز نگاه ما به رشد و تکوین (فراگیری)زبان اول،تحت تأثیر دیدگاه آموزش زبان دوم است.
امروزه در بسیاری از روش هایی که از سوی برنامه ریزان آموزش زبان رسمی ارائه می شود،شیوه های یادگیری زبان دوم حاکم است و این افراد،گاه فراموش می کنند که آن زبان رسمی،همان زبان اول فرد فرد جامعه است؛نه زبانی که از سوی دیگر اقوام و فرهنگ ها بر آن جامعه وارد و مسلط شده است. همچنین،در برخی موارد از یاد می بریم که زبان رسمی،جوامع بشری امروز، به واسطه قدرت و پراکندگی آن است که از سوی افراد جامعه،رسمیت پذیرفته شده است و همچون معیاری برای یگانگی فرهنگی و تاریخی جامعه به کار می رود.
رسمیت امروزی یک زبان،در زاد بوم اهل آن زبان ریشه دارد و پدیده ای نیست که به واسطه حکومت حاکمان وقت،به افراد جامعه دیکته شود.در جوامع امروزی،دیگر نمی توان برای برانگیختن حساسیت اهل زبان، نسبت به کاربرد صحیح و دقیق زبان خود و زنده نگه داشتن آن،از روش های برج عاج نشینی دولت های حالم بهره جست.چرا که دیگر،زمان تسلط بی قید و شرط یک زبان(زبان حکومتی) بردیگر زبان ها و لهجه ها گذشته است و دولت حاکم،نیازی به گسترش و لشکرکشی زبانی خود،بر اقوام زیر سلطه ندارد.
مقاله کامل را از بخش پیوست دریافت کنید.