اختلال پردازش حسی (SPD) - بخش سوم
درمان با روش مشاوره و کاردرمانی
کاردرمانی در اختلال پردازش حسی به معنای آگاه سازی افراد نسبت به حواس مختلف خود است. برای مثال در یک محیط کنترل شده، یکی از حسهای بیمار را به چالش میکشند تا نسبت به آن تمرکز کند و شدت یا ضعف پاسخدهی نسبت به آن محرک را در خود بسنجد. برای مثال در یک محیط در بسته و فاقد هیچگونه بوی خاصی، یک رایحه در فضا پخش میشود و بیمار نسبت به آن رایحهی خاص واکنش نشان میدهد. ممکن است فرد نسبت به این بو، واکنش خیلی شدیدی مانند سرفه یا عطسه یا گرفتن بینی داشته باشد و یا حس خوشایندی نسبت به این بوی خوب به او دست دهد و یا اینکه هیچ واکنشی ندهد. در اینجا با بررسی میزان واکنش طبیعی نسبت به این محرک، بیمار را آگاه میکنیم که نسبت به محرک بو، واکنش بیش از حد، ضعیف یا طبیعی دارد. در مورد حواس دیگر هم به همین روش عمل میکنیم. یک حس را در فرد تحریک میکنیم و واکنش او را میسنجیم. باید در نظر داشته باشیم که این کار باید برای فرد جنبهی سرگرمی داشته باشد و او را آزار ندهد. اگر در ابتدا از محرکهای شدید یا پیچیده (مانند پخش همزمان چند صدا) استفاده کنیم، ممکن است بیمار حاضر به ادامهی درمان نباشد. هدف این است که با گذشت زمان پاسخهای صحیح به محرکهایی که به او آموخته شده، در ذهن او تثبیت شود و در خانه، مدرسه و زندگی روزمره هم او توانایی کنترل حواس خود را داشته باشد. برای این کار ابتدا بیمار باید بداند شرایطاش طبیعی نیست و سپس با کمک مشاور تلاش کند تا بهبود یابد.
ادامهی درمان شامل یک «رژیم حسی» است. در این روش، فرد با سبکی ملایم و سرگرم کننده، به تدریج با محدودهای از حواس، سازگاری پیدا میکند. سپس کمکم یاد میگیرد که در چه محدودهای از شدت یک حس، میتواند بدون مشکل به آن پاسخ بدهد. مثلا چه صداهایی و با چه فرکانسی بهترین پردازش را در ذهن او دارند و واکنش کم یا بیش از اندازهای به آن نمیدهد. اگر صدای موسیقی راک ذهن فرد را آشفته میکند و به ا اوسترس میدهد، تلاش میشود که این نوع موسیقی از رژیم شنیداری او حذف شود. یا اگر نوع خاصی از پارچه حس لامسهی او را بیشتر از حالت عادی تحریک میکند، کمکم میآموزد که دیگر لباسی با این نوع پارچه نخرد یا در فضاهایی قرار نگیرد که بوهای آزاردهنده برای او (با توجه به حساسیت بالایش حتی نسبت به بوهای طبیعی) وجود دارد. از سویی اگر بیمار اختلال پردازش حسی از نوع ضعف در واکنش داشته باشد، باید به تدریج و با حوصله میزان درست واکنشها را نسبت به محرکهای مختلف به او بیاموزیم. برای مثال اگر حس لامسهی او نسبت به وزن وسایلی که برمیدارد قوی نباشد و دستور مغز او برای انقباض متناسب با وزن آن وسایل اشکال داشته باشد، وقتی وسیلهای را برمیدارد بلافاصله از دستش میافتد. ممکن است دیگران او را ضعیف پنداشته و به اشتباه او را راهنمایی کنند تا ورزش کند و عضلاتش را تقویت نماید. در حالی که بهتر است از دیگر حواس او برای پوشش این ضعف حسی استفاده کنیم. برای مثال با تمرین به او یاد دهیم وسیلهای که حجم بیشتری دارد ممکن است سنگینتر باشد. یعنی حس بینایی را به کمک حس لامسه به او یاد دهیم. یا اگر حساسیت شنوایی فرد نسبت به همهی صداهای پیرامون مانند صدای آموزگار صدای ههمهمهی گنگ راهرو یکسان باشد و نتواند صدای اصلی را از صدای زمینه تفکیک دهد، ابتدا صداهای مختلف را جداگانه برای او پخش میکنیم و کمکم یک صدا و سپس دو صد، سه صدا و. . . را به صدای اصلی میافزاییم تا ذهن او با تفکیک صداها آشنا شود.
نمونهای از اتاقهای مخصوص تقویت و طبیعی سازی پردازش حس بینایی با استفاده از رنگهای مختلف
انجام این کارها باید مستمر و ادامهدار باشد. برای این کار والدین باید شیوهی درمان را بیاموزند تا بتوانند فرزند خود را در خانه همراهی نمایند. چون اگر فقط این شیوهی درمان در ساعتهای محدود مراجعه به پزشک یا مشاور انجام شود و بعد از آن ادامه نیابد، تأثیر کافی بر بیمار نخواهد داشت. بنابراین این تمرینها باید همیشه و همه جا با کمک والدین انجام شود. برای مثال کودکی که به درد و جراحت پاسخ ضعیفی میدهد یا نسبت به صدماتی که میبیند بی تفاوت است، والدین باید با او دربارهی خطرهای جراحتها در قسمتهای مختلف بدن حرف بزنند و به کودک بیاموزند که اگر ضربه خورد، حتما آنها را در جریان بگذارد. به او بیاموزند که جیغ زدن در هنگام آسیب دیدن، چه درد را حس کند یا خیر، برای بقا و سلامتیاش مهم است. در مراحل بعدی والدین باید تلاش کنند که او را به نوازش عادت دهند و کم کم نوازش را برای او به یک امر مثبت و خوب تبدیل کنند. این کودکان ممکن است حس خوب ناشی از نوازش را درک نکنند. چون تفسیر اطلاعات حس لامسهی آنها مختل است. بنابراین باید با تمرین، به کودک احساسات طبیعی انسانی را آموخت و با روش پاداش درمانی، نسبت به احساسات درستی چون نیاز به نوازش شدن، حس خوشایندی در او ایجاد کرد. اگر کودکی در تفسیر اطلاعات شنوایی مشکل دارد، باید به او آموخت که در هنگام راه رفتن به صداهای مختلفی که به گوشش میرسد توجه کند و سعی کند آنها را از هم تفکیک کند. برای این کار موسیقی درمانی میتواند کمک زیادی به او نماید. برای مثال به بیمار میگوییم یک سمفونی را گوش کند و هر بار یک ساز را انتخاب کند و به صدای آن ساز تا انتهای سمفونی، نسبت به صدای سازهای دیگر، توجه بیشتری نماید. یک بار فقط به صدای ویولونها متمرکز شود و صدای آنها را تا انتها دنبال کند و بار دیگر نسبت به صدای پیانو دقیق شود و این کار را با صدای سازهای دیگر انجام دهد.
این مواردی که گفته شد مثالهایی از کاردرمانی برای بهبود افراد مبتلا به اختلال پردازش حسی بود. در کنار اینها، برخی از شیوههای درمانی نیز به فرایند کاردرمانی ما کمک میکنند. مانند:
درمان بیماریهای جسمی برای رفع اختلال احتمالی وردیهای حسی (مثل اصلاح بینایی فرد با عینک)
بینایی درمانی، برای بهبود مهارتهای حرکتی چشمهای افرادی به کار میرود که تفسیر اطلاعات از صفحهی کتاب در مغزشان مختل است. تقویت مهارت حرکت چشم بر روی صفحه باعث میشود که فرد جملهها را با تفکیک بهتری بخواند. در نتیجه تفسیر این جملهها راحتتر میشود.
روان درمانی، برای افرادی که به دلیل ابتلا به SPD، دچار اختلالهای خلقی نظیر افسردگی و اختلالهای اضطرابی شدهاند.
گفتاردرمانی، برای افرادی که به دلیل ابتلا به اختلال در پردازش حس شنوایی، در گفتار خود دچار مشکل شدهاند.
هدف همهی این روشهای درمانی، ارتقای مهارتهای زندگی روزمره، از جمله موارد زیر است:
- لمس کردن و پاسخ درست دادن به لمس و نوازش شدن.
- حرکت فرد و عاملی که سبب حرکت او میشود. برای مثال ماندن در یک موقعیت یا گریختن از آن مهارتی است که فرد دارای اختلال پردازش حسی باید بیاموزد. برخی از این افراد نسبت به شرایط خطرزا پاسخ درستی نمیدهند و خود را از آن شرایط دور نمیکنند. از سویی دیگر برخی از این افراد که حساسیت زیاد و غیر طبیعی دارند از اینکه در کلاس و روبهروی آموزگار بنشینند احساس بدی دارند و سعی میکنند این مکان بیخطر را ترک کنند. در هر دوی این موقعیتها باید فرد را نسبت به خطرناک یا بیخطر بودن شرایطش آگاه ساخت.
- هماهنگی دوطرف بدن (با بهبود حس عمقی و تعادل)
- مهارتهای حرکتی چشم (مانند مهارت در خواندن و تعقیب توپ یا وسیلهای که به سوی شما میآید و ممکن است خطرآفرین باشد)
روش کاردرمانی بر مبنای نظریهی «انعطاف عصبی» طرحریزی شده است. طرفداران این نظریه معنقدند که ساختار مغز میتواند با تجربه و تمرین تغییر کند. برای برخی از افراد این کار میتواند سالها طول بکشد. اما برخی افراد به زمان کمتری برای بهبود نیاز دارند.
برخی از کودکانی که با گذراندن موفقیت آمیز روند درمان، توانستهاند نشانهها بیماری خود را مدیریت کنند با افزایش سن و رسیدن به چالشهای جدید در زندگی به درمان اضافی نیاز داشتند. رفتن به دانشگاه و ورود به شرایط استرسزای جدید میتواند سبب شروع نشانههای جدید اختلال پردازش حسی شود. بنابراین باید درمان این افراد مستمر و همیشگی زیر نظر روانپزشک و مشاور کاردرمانی باشد.
درمان SPD با دارو
برای درمان SPD، مصرف دارو توصیه نمیشود.
درمان SPD با تغییر شیوه زندگی
همانطور که گفته شد، درمان اختلال پردازش حسی یک درمان دراز مدت و همیشگی است و فرد همواره باید کارهایی را که به بهبود او کمک میکنند انجام دهد و از کارهایی که روند درمان او را کند یا متوقف میکنند دوری کند. بنابراین باید یک سبک زندگی مبتنی بر درمان خود را برای خود برنامهریزی کند و همواره به این برنامه پایبند باشد. برای آغاز درمان همانطور که اشاره شد باید نیازهای حسی اصلی بیمار شناسایی شود. به این کار «ساماندهی حسی» میگویند. در ساماندهی حسی، نیازهای حسی افراد اولویتبندی میشود. حسی که بیشتر از همه دچار اختلال است در اولویت اول و سایر حسهای مختل به ترتیب شدت و اهمیت در ردیفهای دوم و سوم و. . . قرار میگیرند. سپس برای بهبود پردازش هر حس برنامهریزی جداگانهای صورت میگیرد. گاهی اوقات حواس با هم تداخل دارند و ما باید در برنامهی خود کارهایی را بگنجانیم که هر دو یا چند حس مربوط به هم را پوشش بدهد. کودکی که اختلال تعادل دارد، میتواند در پردازش حس تعادل مشکل داشته باشد و یا در پردازش حس عمقی (داشتن حس نسبت به عضلات و مفاصل و جایگاه خود در فضا). گاهی نیز فرد در پردازش هر دوی این حسها مشکل دارد و سبب عدم تعادل شدید در او میشود. برای همین باید در برنامهی کاردرمانی هر دوی این حواس را در نظر بگیریم و به همزمان تلاش کنیم تا تقویت شوند. میتوانیم در درمان این اختلال از کودک بخواهیم که روی یک خط صاف در حالی که به جلو نگاه میکند حرکت کند. با این کار پردازش حس تعادل تقویت میشود. از سویی در فاصلهای یک روزه، از فرد میخواهیم که حرکتهای سریع مفاصل و عضلات مانند رکاب زدن را انجام دهد تا حس عمقی وی تقویت شود و درک ذهن او از موقعیت مفاصل و عضلاتش و همچنین جایگاهش در فضا بهبود یابد. برای بهبود مهارت حفظ تعادل در کودک پرش بر روی ترامپولین بسیار مفید است.
نمونهی یک ترامپولین