اصول دستور زبان و سرکشیهای رفتار زبانی
نویسنده: بهروز عزبدفتری
در این مقاله، سخن را ابتدا با نقل مطلبی از زبان شکلوفسکی، ادیب روس، درباره تکرار آرایههای لفظی و معنایی در کلام آغاز میکنیم؛ سپس بحث واقعیت روانشناختی قواعد زبان در الگوی تحلیلی زبانشناس و در رفتار زبانی گوینده/نویسنده را مطرح میکنیم؛ و در آخر، ضمن ارائه تعاریفی چند از کارکردهای اصلی زبان، به شرح بیان شش نقش آن: نقش هیجانی زبان، نقش آوایی زبان، نقش کارگزاری زبان، نقش بایگانی زبان، نقش ابزاری زبان، و نیز نقش ایدئولوژیک زبان میپردازیم.
مقدمه در یکی از مقالههای مندرج در کتاب ماه ادبیات و فلسفه (۵۵-۵۰:۷۰ با عنوان«روند خودکاری زبان و گونههای برجستهسازیآن در نقد فرمالیستی»1نوشته جواد اسحاقیان، نویسنده مطلبی را از زبان شکلوفسکی ادیب و منتقد روسی، نقل میکند که به لحاظ اهمیت مفهومی آن در خور تأمل دوباره است. در جایی از این مقاله میخوانیم: «آرایههای لفظی و معنوی در اثر کاربردهای مکرر، تقلیدی و عادتهای زبانی، سنن و مواریث ادبی طراوت و بکارت خود را از دست میدهد و به تباهی، ابتذال و انحطاط میگراید.»(ص ۵۰) این سخن فی نفسه درست است و نه تنها در مورد تکرار کارکردهای زبانی با صورت و محتوای مکرر صادق است، بلکه در دیگر پدیدههای زندگی که به تکرار مألوف وقوع مییابند نیز صدق میکند. به باور نگارنده، موضوع به قدری روشن و معلوم همگان است که بیم آن میرود ذکر مثالی موجب ملال خاطر گردد، وگرنه کیست که نپذیرد مکانهای زیبا چون میدان عالی قاپوی اصفهان، میدان ترافالگار لندن، خیابان شانزلیزه پاریس.. چون دکتر بهروز عزبدفتری* هر روز محل تردد و منظر چشم کسی باشد جاذبههای اولیه خود را از دست میدهند و شخص بیننده از تماشای آنها نه در شگفت میشود، و نه لذت نخستین را همیشه با خود دارد. همین طور است دیگر تجملات زندگی که چون به تکرار تجربه شوند نه مایهٔ تحسین و نه سبب التذاذ خاطر میگردند. واقعیت آن است که انسان همواره از یکنواختی و تکرار خسته و دلزده میشود و به جست و جوی تنوع میپردازد، به ویژه اگر او را سرشتی ناآرام و ناسازگار باشد. یادم هست در سالهای پیش زمانی از قول یک نویسنده روسی خواندم وقتی آدمی زندگی یکنواخت دارد حتی غم نیز برایش خوشایند است.
پس از این مقدمه و پیش از پرداختن به بحث کارکردهای زبانی اشاره به یک مطلب زبانشناختی که با موضوع این گفتار مرتبط است خالی از استفاده نخواهد بود. میدانیم اعتبار یک نظریه به قابلیتعملکرد آن منوط است، و شأن عمل به قدرت نظریهای که پشتوانه آن محسوب میشود. به سخن دیگر، آن روش کاری مفید و مؤثر است که از نظریه معتبر و بسنده برخوردار باشد. این حکم در زبانشناسی به دلیل پیچیده بودن ماهیت زبان، و در زمینه آموزش زبان به دلیل تأثیر عوامل عدیده فطری و اجتماعی در فرآیند یادگیری زبان همواره به چالش طلبیده شده و دلیل این مدعا وجود مکاتب گوناگون زبانشناسی و روشهای فراوان آموزش زبان است که در پرتو گمانپردازیهای پژوهشگران خلق و ارائه شده است. در نگاهی دقیق، پرسش اصلی این است که کدام یک از این دو: توصیف تحلیلی زبانشناسی و یا رفتار زبانی گویشور دارای واقعیت روانشناختی است؟زبانشناس، زبان را بر حسب نظام صوری/انتزاعی مورد بررسی قرار میدهد و اصول آن را تعیین میکند. این دیدگاه، علمی، شفاف و صریح بوده، هیچ گونه ابهام و نقص را در توصیف بر نمیتابد؛ اما رفتار زبانی غالبا مبهم، ناقص و دوپهلو است و باید هم چنین باشد؛ زیرا گوینده و مخاطب او به هنگام تعامل زبانی از منابع بالقوه غیر زبان شناختی معنا در بیان و در ادراک زبانی بهره میجویند. در هیچ جامعه زبانی رفتار زبانی گویشور با قواعد خدشهناپذیر دستور زبان قابل تبیین نیست. بحث تفصیلی این موضوع به ظنّ قوی برون از حوصله همه کسانی است که با مباحث زبانشناختی الفتی ندارند، و از این رو با ذکر این نکته که بین الگوی توصیف زبانشناس و الگوی رفتار زبانی گوینده تفاوت اساسی وجود دارد. ختم مقال میکنم و در جهت تأیید این باور خود، که ملهم از نظریه ویدوسن2(1986) است، شواهد زیر را عرضه میکنیم:
الف) برخلاف توصیف زبانشناس، در رفتار زبانی گویشور فارسی زبان، گل سخن میگوید، آسمان، آسمانی میکند، ماه همدل میشود، خیال معشوق در شاهنشین چشم عاشق مینشیند، دلداده همچون پیراهن، جمعیت خاطر مییابد:
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
حافظ
گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان با همان نخوت که دارد آسمانی میکند
شهریار
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای مه تو همدرد من مسکینی
شهریار
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تست جای دعاست شاه من، بیتو مباد جای تو
حافظ
چو پیراهن شوم آسوده خاطر گرش همچون قبا گیرم در آغوش
حافظ
ب ) در نظام توصیفی زبانشناس، واژه نمیتواند موهم دو معنا باشد، اما در رفتار زبانی، جذبه مفاهیم استعاری در ایهام آنهاست و اگر بخواهیم با توسل به قواعد دستور زبان هر یک از مفاهیم استعاری را در جمله جداگانه بیان کنیم نقش استعاری از میان بر میخیزد، زیرا مفهوم استعاری به شرط وجود همزمان معنای ظاهری و معنای باطنی جمله در ذهن گوینده و یا مخاطب حادث میشود:
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم ز آنچه آستین کوته و دست دراز کرد
حافظ
«آستین کوته»و«دست دراز»کنایه از«زاهد متشرع»و«تعدی» است.
برو از خانه گردون به در و نان مطلب کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را
حافظ) سیه کاسه به کنایه یعنی آدم بخیل و سفله
سبزست در و دشت بیا تا نگذاریم دست از سرِ آبی که جهان جمله سرابست
حافظ سر آب به کنایه«می»است.
ج) در نظام توصیفی زبانشناس، برخی از جملهها ممکن است دارای ابهام معنایی باشند، اما در رفتار زبانی، گوینده به مدد دانش غیر زبانشناختی و با توجه به بافت کاربردی که میتواند هم (موقعیتی) lanoitautis (باشد و هم زبانشناختی) citsiugnil (با) ابهامی مواجه نمیشود.
مقاله کامل را از بخش پیوست دریافت کنید.