کوچکانه فلسفیدن | فلسفه برای کودکان
«فلسفه برای کودکان» حکایت از گرایش و به تبع آن برنامهای دارد که کودکان را مستعد فلسفهورزی میداند و بر این نظر است که میتوان و باید با برنامهای دقیق کودکان را با مفاهیم و موضوعات فلسفی آشنا کرد. معمولاً «متیو لیپمن» را پایهگذار برنامه فلسفه برای کودکان میدانند. او در کتاب «تفکر در تعلیم و تربیت» خود مبانی این برنامه را تشریح کرده است. در ایران نیز چند سالی است که رشته فلسفه برای کودکان و لزوم تدوین برنامهای در این راستا، توسط پژوهشگران دنبال میشود. مطلبی که از پی میآید مربوط به ادامه سلسلهنشستهای تخصصیای است که گروه فلسفه برای کودکان و نوجوانان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار میکند. نشست اخیر که به «بررسی رویکردهای تأثیر فلسفه بر کودکان در فرهنگ» اختصاص داشت در 30 دیماه با حضور دکتر قاسم پورحسن، دکتر سعید ناجی، دکتر فرزین بانکی، دکتر یحیی قائدی و دکتر مهرنوش هدایتی برپا شد.
در ابتدای این نشست دکتر بانکی، عضو گروه فلسفه برای کودکان (فبک) پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی سخنانی گفت: مسئله اندیشیدن در همه کشورها یکی است، اما محیطهای اندیشیدن با هم تفاوت دارد. وضعیت اجتماعی کودکان فاصله زیادی با اندیشهشان ندارد. در پرداختن به فلسفه کودکان باید به ذهنیت آنها نزدیک شویم و ذهن خود را از افکار بزرگ خالی کنیم، چرا که با این کار موضع خود را به کودکان نزدیک میکنیم.
این موضوع که آیا میتوان با کودکان فلسفید، شاید بهنظر بعضی موضوعی متکبرانه بیاید، اما فلسفه برای کودکان از مسائل مهمی است که باید به آن پرداخته شود. روسو معتقد بود که باید کودکان را در محوطهای محافظتشده پرورش داد و تا سنین خاصی از اجتماع دور باشند و بعد از آن وارد اجتماع شوند. جان لاک برخلاف روسو فکر میکرد که اگر با بچهها عاقلانه برخورد کنیم در ادامه به جر و بحث میرسیم. در موضع سوم باید کودکان را جدی گرفت که این موضوع از همه موضعها آسانتر اما اجرای آن سختتر است.
جدی گرفتن کودکان یعنی گوشسپردن به تمامی حرفهای آنها و اینکه بگذاریم کودکان آنچه میخواهند به ما بگویند. انسانها همواره با کودکان طوری صحبت میکنند که موجب خفهکردن ندای آنها در نطفه میشوند و با این کار مانع از شنیدن همه حرفهای آنها میشویم. در گفتوگو باید به شریک گفتوگو احترام گذاشت و اگر نتوانیم موضع او را درک کنیم، یعنی اینکه نتوانستهایم در مورد نظر او به تأیید برسیم. گفتوگو یا مکالمه فلسفه یا هر گفتوگوی دیگر باید با رعایت ادب و احترام باشد و در فلسفه برای کودکان باید این کار را از طریق گفتوگو انجام دهیم.
الزامات تعریف فلسفه برای کودکان
در ادامه این نشست قاسم پورحسن، مدیر گروه فلسفه برای کودکان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان سه مسئله معنای فلسفه برای کودکان، پیشینه فلسفه و نسبت فلسفه برای کودکان گفت: فلسفه مضاف به معنای علمی به مسئله توجه کرده و ما فلسفه برای کودکان را باید از این فلسفه جدا کنیم. منطق مکالمه یا گفتوگو یعنی همان هماوردی و برقراری میزان مساوی وقت گفتوگو برای دو طرف است و در فلسفه برای کودکان نباید حق را تنها برای خود دانست.
فلسفه برای کودکان تنها برای کودکان نبوده، چرا که ما نیز باید در این فلسفه با کودکان همراهی کنیم و به گفتوگو با آنها بپردازیم تا اینکه در منطق مکالمه یک منطق جدید بهوجود آید که این نکته اول است. نکته دوم، هدایت به سوی فکرورزی است. در فلسفه برای کودکان تنها تعلیم و تربیت مهم نیست، چرا که میخواهیم تعلیم و تربیت را از بیان کودکان بهدقت اعلام و آن را روشنسازی کنیم. نکته سوم برای فلسفه برای کودکان اهمیتدادن به خلاقیت است که در این مسئله باید به کودکان خلاقیت داشتن را آموزش دهیم.
با این کار دانشآموزان تنها با حفظکردن مطالب در تعلیم و تربیت هیچگاه از مدرسه فراری نخواهند بود و در مدرسه دچار یک نوع رفتارهای تکراری و بدون خلاقیت نمیشوند. جمعیبودن فعالیت، خردمندی و معقولیت، قدرت تشخیص و باور، ارتباط صحیح با دیگران و انسگرفتن با دلیلآوری نیز از دیگر ارکان فلسفه برای کودکان است که در این مسئله ما میتوانیم این موضوع را بهخوبی برای کودکان مطرح کنیم. در کشور ما هیچ نسبتی برای فلسفه با کودکان نداریم، چرا که آموزش این موضوع در مدرسه هیچگاه انجام نشده و تاکنون برای آن اقدامی نکردهایم.
وی با اشاره به شروع فعالیت این گروه از 2سال پیش افزود: در طول این فعالیت به نکات مثبتی رسیدهایم و قصد داریم فلسفه برای کودکان را در گروه فبک ادامه دهیم، چراکه لزوم پرداختن به این موضوع در نهاد آموزشی کشور و بهخصوص آموزش و پرورش احساس میشود. ابتدا باید به بررسی چیستی فلسفه برای کودکان بپردازیم و پس از آن به پیشینه فلسفه برای کودکان، و سپس نسبت ما با فلسفه برای کودکان بررسی شود. فلسفه برای کودکان، به معنای فلسفه گفتن برای کودکان نیست. اگر بخواهیم تعریف دقیقتری برای فلسفه برای کودکان ارائه دهیم باید به 8عنصر مهم توجه کنیم؛ عنصر اول منطق مکالمه است.
عنصر دوم هدایت به سمت فکرورزی است و سومین عنصر را میتوان خلاقیت دانست. برنامه فلسفه برای کودک، تعلیم و تربیت و اخلاق نیست و آن را نمیتوان تفکر دانست، چرا که ما در تمام این موارد دارای پارادایمهایی هستیم و میخواهیم آنها را در این برنامه اعمال کنیم. البته میتوانیم آنها را از طریق منطق گفتوگو در معرض ربط بگذاریم، اما اینکه آنها را از پیش مسلم بدانیم و به دانشجو بدهیم همان مفهوم فلسفه با کودک است. بنده به تمایز میان «فلسفه با کودک» و «فلسفه برای کودک» قائل هستم. بنابراین برنامه فلسفه برای کودکان هدایت به سوی فکرورزی بهصورت دقیق و روشن است.
نظام آموزش و پرورش کنونی خلاقیت از کودک را سلب میکند. آموزش و پرورش از کودک میخواهد که مطالب را حفظ کند. نکته چهارم جمعیبودن فعالیتهاست که در نظام آموزش و پرورش وجود ندارد؛ حتی در فلسفه هم فعالیت جمعی وجود ندارد. فعالیت جمعی به معنای احترام به کلام دیگری است. پریدن میان حرف دیگری یکی از نشانههای نداشتن روحیه فعالیتهای جمعی است. خردمندی و معقولیت، قدرت تشخیص و داوری، ارتباط صحیح با دیگری و انسگرفتن با دلیلآوردن از دیگر عناصری است که باید آنها را در این برنامه اعمال کرد. بهرغم تمام کارهایی که صورت گرفته ما هنوز نسبتی با فلسفه برای کودکان نداریم. اگر بتوانیم کاری انجام دهیم که نظام آموزش و پرورش این امر را مورد بررسی قرار دهد گام مهم و بزرگی برداشتهایم.
نگرشهای متفاوت
سعید ناجی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با ارائه گزارشی از فعالیت گروه فلسفه برای کودکان این پژوهشگاه در ادامه این نشست گفت: نظریه فلسفه برای کودکان را «لیپمن» ارائه داده است. او در این نظریه میخواهد کودکان را طوری تربیت کند و پرورش دهد که برای خودشان فکر کرده و حتیالامکان خود برای خود تصمیم بگیرند.
ناجی با اشاره به تفسیرهایی از شهید مطهری در رابطه با تفکر و تعقل گفت: باید در همه کارها با عقل و فکر پیش رفت و موضوع فلسفه برای کودکان خود نیاز یک جامعه بوده و با تفکر و تعقل به این نتیجه رسیدهایم. این امر میتواند به کودکان کمک کند در آینده دچار بحران هویت نشده و خود بتوانند فکر، داوری و استدلال کنند. استقبالهایی که از سوی برخی فلاسفه از این موضوع شده به واقع امیدوارکننده است، اما تردیدها و بیتوجهیها نوعی نگرانی بهوجود آورده است. برخی افرادی که با این برنامه برای نخستین بار آشنا میشوند این پرسش را مطرح میکنند که چرا تاکنون دیگر فلاسفه و اندیشمندان به آن توجه نکردهاند. اصولا این برنامه در ایران با بیتوجهی روبهرو شده است.
ما در زمینههای بسیاری سرمایهگذاری میکنیم، اما در مسئله تعلیم و تربیت سرمایهگذاری بنیادین صورت نمیگیرد که البته این امر در دیگر کشورهای جهان نیز مشاهده میشود. حتی لیپمن و شارپ نیز از آموزش و پرورش کشورشان راضی نیستند. آنها اظهار میکنند اگر کسی از یک سیاره دیگر این نظام آموزشی را بررسی کند متوجه نخواهد شد که این روند چگونه پیش میرود. براساس اظهارات لیپمن آموزش و پرورش بهکرات به ایجاد تغییرات جزئی روی آورده و این تغییرات مؤثر واقع نمیشود. این تغییرات جزئی ادامه مییابد، اما در نهایت هیچ اثربخشیای نخواهد داشت و باید یک فکر بنیادین داشت و در رابطه با این تفکر از اندیشمندان و فیلسوفان انتظار میرود که قدمی در این زمینه بردارند.
وی با اشاره به نگرشهای متفاوت درباره فلسفه برای کودکان اظهارکرد: برخی میگویند چرا باید فلسفه را به کودکان آموخت؛ ما خود فلسفه را درک نکردیم و شما چگونه میخواهید فلسفه را به کودکان آموزش دهید؟ یا اینکه عدهای اذعان میکنند که خود، فلسفه را درک کردهاند اما نمیتوانند آن را به کودکان یاد داد. این نگرشها ناشی از بدفهمی نسبت به برنامه فلسفه برای کودکان است؛ برنامهای که به هیچ عنوان نمیخواهد مکاتب فلسفی را به کودکان بیاموزد. کودکان از این برنامه استقبال میکنند چرا که روشهای انتخاب شده در این برنامه مشوق کودکان است و آنها میتوانند در جلسه، نظرات خود را بیان کرده و بدانند که افکار و عقاید آنها مورد احترام قرار گرفته و خود نیز به دیگران احترام میگذارند.
سن متناسب آموختن فلسفه برای کودکان
در ادامه این نشست، مهرنوش هدایتی، مدرس دانشگاه آزاد و عضو گروه فبک با بررسی مشکلات فراروی فلسفه برای کودکان گفت: لیپمن در نظریه خود با تکیه بر شوق و اشتیاق به کودکان، موضوع فلسفه برای کودکان را مطرح کرده؛ پس اعتقاد به آزاردهنده بودن فلسفه برای کودکان درست نیست. این نظریه که فلسفه برای کودکان میتواند آزاردهنده یا خطرناک باشد درست نیست.
لیپمن در مقاله خود به این موضوع کاملا پرداخته و خطرناکنبودن و آزاردهندهنبودن این مسئله را بیان کرده است. ما موضوع فلسفه برای کودکان را در مناطق آموزش و پرورش انجام دادیم و با این کار به این نتیجه رسیدیم که عزت نفس در کودکان با بیان این موضوع بسیار بالاتر رفته و به نتایج بسیار خوبی در این زمینه رسیدیم. در موضوع فلسفه برای کودکان بچهها مجهز به لذتبردن از تمام آموزشها میشوند و برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی قوی خواهند شد و از بعدی دیگر موجب میشود که خود و دیگران را دوست داشته باشند و نظریات آنها را شنیده و خود در مورد آنها نظر بدهند.
هدایتی در ادامه سخنانش به اندیشههای لیپمن اشاره و تصریح کرد: لیپمن بهعنوان پایهگذار برنامه فلسفه برای کودکان معتقد بود که اگر قرار است ما جامعهای مبتنی بر دمکراسی داشته باشیم، این امر را میتوان از دوران کودکی به پیش برد. افرادی به این برنامه اعتراض داشته و این برنامه را محدودکننده و آزاردهنده میدانند اما لیپمن پیشاپیش به این مسئله پاسخ داده است. زمانی که مدرسه قرار بود از شکل مکتبخانه خارج شود و به شکل کنونی تغییر کند بسیاری از علمای آن دوران اظهار داشتند که اگر علم را در این سطح وسیع به دست کودکان بسپاریم ممکن است در آینده خطرساز باشد. ما چنین مانعی را نزدیک به یکصد سال پیش پشت سر گذاشتیم.
عزت نفس، یعنی بررسی خود و قضاوت درباره خود.کودک دبستانی هنگامی که وارد مدرسه میشود با محیط پرچالش، دیدگاههای مختلف و معلمی روبهرو است که وی را قبول ندارد و کودک نمیتواند خود را با آنها تطبیق دهد و این امر در نهایت به عزت نفس کودک منتهی میشود، اما در برنامه فلسفه برای کودکان گردنشستن، خودابرازی کودک و اینکه احساس میکند ایده وی مورد احترام قرار گرفته و مورد تمسخر واقع نمیشود میتواند به افزایش عزت نفس کودک منتهی شود.
سیدحسین امامی