درباره‌ی‌ تفاوت‌های مهارت‌های دیجیتال و سواد دیجیتال و آموزش آن‌ها به کودکان و نوجوانان

سواد دیجیتال فقط به معنای مهارت فنی داشتن در این حوزه نیست، بلکه مواردی مانند هنجارهای اجتماعی و عادت‌های فردی را که به‌دنبال پدید آمدن این نوع فناوری و با هدف‌های خاصی ایجاد شده است، دربر می‌گیرد.

«داوگ بلشاو»، پژوهشگر آموزشی

امروزه همه درباره‌ی اهمیّت دانش دیجیتال برای پیشبرد هدف‌های آموزشی در میان زبان‌آموزان سخن می‌گویند، اما متأسفانه تکیه‌ی بیش‌تر کسانی که به این دانش اهمیّت می‌دهند، بر روی مهارت‌های به‌کارگیری از فناوری است تا داشتن سواد آن. در حالی که تمرکز مهارت‌های دیجیتالی برروی چیستی و چگونگی بهره‌مندی از این فناوری‌ها است، سواد دیجیتالی بیش‌تر ناظر بر این است که این نوع فناوری چرا، در چه زمانی، از سوی چه کسی و برای چه کسانی به‌کار گرفته می‌شود؟

برای نمونه، آموزش مهارت‌های به‌کارگیری فناوری دیجیتال به دانش‌آموزان، دربرگیرنده آموزش چگونگی بارگیری تصویرها از اینترنت و قرار دادن آن‌ها در صفحه‌های «پاورپوینت» یا وبگاه‌ها است. ولی سواد دیجیتال، بر راهنمایی دانش‌آموزان در انتخاب تصویرهای مناسب، رعایت حقوق مؤلفین و نویسندگان (کپی رایت) و ذکر منبع یا اجازه گرفتن از صاحب اثر برای نشر آن، تأکید دارد. یا مواردی را به آن‌ها گوشزد می‌کند که در روند بهره‌گیری از فناوری و برای رعایت حقوق همه مخاطبان به‌کار می‌رود، مانند جانشینی متن مناسب برای تصویرها برای بهره‌مندی نابینایان از محتوای صفحه‌ی دیجیتالی آن‌ها.

شاید مهارت دیجیتالی درباره‌ی این که کاربر چه نوع نرم‌افزاری به‌کار می‌برد (مثلاً توییتر) و چگونه از آن بهره‌مند می‌شود، بحث کند (برای نمونه، چگونگی توییت یا ری‌توییت کردن یا به‌کارگیری «TweetDeck»)، ولی سواد دیجیتالی دربرگیرنده پرسش‌های عمیقی در این‌باره است. برای نمونه، چه هنگامی باید توییتر را به‌جای یک نرم‌افزار خصوصی‌تر به‌کار برد؟ چرا شما این نرم‌افزار را برای طرفداری از یک فرد یا تفکر باید به‌کار ببرید؟ کدام نوع کاربران ممکن است هنگام به‌کارگیری از آن، خود را به دردسر بیندازند؟

برای درک بهتر این موضوع، بد نیست در به کارگیری‌هایی که از رسانه‌های اجتماعی در طول «بهار عربی»[۱] انجام شد، بیاندیشید. مردم این کشورها در زمینه‌ی به‌کارگیری از رسانه‌های اجتماعی، بسیار فراتر از چگونه کلیک کردن و یا به‌کارگیری از نرم‌افزار پیش رفتند. آن‌ها این رسانه‌ها را برای رسیدن به هدف‌های مدنی و برقراری ارتباط با هم - در هنگامی که حاکمیت، آن‌ها را از داشتن ارتباط اجتماعی بازداشته بود - به‌کار بردند. در واقع بهره‌مندی از فناوری دیجیتال برای این ملت‌ها، راهی برای تشویق یکدیگر به ماندن در صفوف مقاومت و پشتیبانی از یکدیگر در وضعیت دشوار - از راه‌های خلاقانه و نو - بود. راه‌هایی که فناوری نو، فراروی آن‌ها گذاشته بود.

شاید شما با هشت عنصری  که «داوگ بلشاو» در زمینه‌ی سواد دیجیتال تعریف کرده‌است، آشنا باشید. در این‌جا تنها به چهار عنصر از این عنصرها - یعنی سواد مدنی، انتقادی، خلاقانه و ارتباطی - اشاره کرده‌ام. چهار عنصر باقی‌مانده، عنصرهای فرهنگی، شناختی، سازندگی و داشتن یا نداشتن اعتماد به‌نفس است که این عنصر آخر، بسیار بحث برانگیز بوده و ایجاد این ویژگی از سواد دیجیتال در میان افراد، بسیار زمانبر است. (برای آگاهی بیش‌تر درباره‌ی این عناصر بنیادی، این لینک را بازنگری کنید)

یادگیری در جهان واقعی

آموزش سواد دیجیتالی به معنای آموزش دادن مهارت‌های دیجیتالی در خلاء نیست، بلکه این آموزش در زمینه‌ای عملی و درست انجام می‌پذیرد، چنان که برای دانش‌آموز معنای عینی بیابد. یعنی این آموزش نه به‌شکل فشرده، بلکه تدریجی باید باشد. این روش باعث می‌شود دانش‌آموزان در روند آموزش، دید روشن‌تر و دقیق‌تری نسبت به سواد دیجیتالی پیدا کنند.

من به‌جای این که به دانش‌آموزانم چگونگی به‌کارگیری از هشتگ یا توییت و یا ری‌توییت کردن را بیاموزم، تکلیف‌های هدفداری را به آن‌ها می‌دهم که به یادگیری‌شان بسیار کمک می‌کند. (توییتر نقش مهمی را در آموزش من دارد، ولی عنصرهای  پایه‌ای سواد دیجیتال در بسیاری از دیگر شبکه‌های اجتماعی فضای مجازی، می‌توانند به‌کار روند.)

پس از این که دانش‌آموزان مهارت به‌کارگیری از چندین سیستم عامل را آموختند، به آن‌ها این آزادی را می‌دهم که سیستم عاملی را انتخاب کنند که از دید خودشان نیازهای آن‌ها را بهتر برآورده می‌کند. ولی از آن‌ها می‌خواهم که از من نیز در این‌باره نظرخواهی کنند. برای نمونه با پرسیدن پرسش‌هایی از من در این‌باره راهنمایی بخواهند. پرسش‌هایی مانند: چه هنگامی جست‌وجو در «گوگل» سودمندتر از جست‌وجو در توییتر است؟ چه عاملی باعث می‌شود دانش‌آموزان یک موضوع خاص را در توییتر هشتگ کنند، یا به یک فرد ویژه در این شبکه‌ی اجتماعی بپردازند؟ هنگامی که آن‌ها برای کسان دیگری - در کشور یا منطقه‌ی جغرافیایی دوردست - توییت می‌کنند، چه جوانبی را باید رعایت کنند؟ برای برقراری ارتباط بهتر با دیگر کاربران، چه صفحه‌هایی را باید دنبال یا حذف و چه چیزهایی را باید اصلاح کنند؟

زیان‌های فضای مجازی

هنگامی که دانش‌آموزان را به بهره‌مندی از فناوری تشویق می‌کنیم، آیا آن‌ها را از آسیب‌های به اشتراک‌گذاری اطلاعات شخصی‌شان در فضای برخط، آگاه می‌کنیم؟ و آیا به آن‌ها محدوده‌ی بی‌خطر اشتراک‌گذاری اطلاعات را نشان می‌دهیم؟ آیا دانش‌آموزان می‌دانند که تنظیم‌های اطلاعات شخصی آن‌ها در «فیس بوک»، بدون اجازه‌ی کاربر، همواره تغییر می‌کند و اگر امروز یک تصویر را در صفحه‌ی شخصی خود پست کنند، شاید همین تصویر در آینده برای استخدام آن‌ها در شغل‌های دولتی مشکل‌ساز شود؟ آیا دانش‌آموزان اهمیّت داشتن «گذرواژه» برای محافظت از اطلاعات شخصی‌شان در رایانه‌های شخصی و همچنین داشتن چند گذرواژه‌ی گوناگون را در سیستم عامل خود می‌دانند؟

ما همچنین خطرهای گذاشتن متن در وبلاگ یا توییتر را باید به آنان گوشزد کنیم، زیرا انجام دادن خودسرانه و بدون تجربه، شاهراه مهمی را برای سوء استفاده‌ی کسان دیگر فراهم می‌کند. ما دانش‌آموزان را بدون پشتوانه‌ی مشورتی و راهنمایی نباید وارد فضاهای همگانی کنیم که در آن فضاها درباره‌ی موضوع‌های حساسیت‌زا بحث و گفت‌وگو می‌شود. باید به آن‌ها بگوییم که در این حوزه‌ها چه رویکردی باید داشته باشند و در صورت در نظر نگرفتن جوانب احتیاط، ممکن است چه خطرهایی آن‌ها را تهدید کند. همچنین آن‌ها باید بدانند در این فضاها چگونه از هم می‌توانند پشتیبانی کنند. سپس با پذیرفتن این اصول کلّی، برپایه ویژگی‌های هریک از آنان، راهنمایی‌های مخصوص به خودشان را باید ارائه بدهیم؛ زیرا علاقه‌مندی‌ها و تمایلات هر کس در زندگی شخصی و همچنین فضای مجازی متفاوت است، و هریک از دانش‌آموزان برپایه موضوع‌های دلخواه‌اش باید راهنمایی شود.

اگر راستش را بخواهید، من از قرار دادن دانش‌آموزانم در موقعیّت‌های پُرخطر خودداری می‌کنم؛ ولی این به‌معنای پرهیز از آموزش درست و واقعی سواد دیجیتالی نیست. باید به‌یاد داشت بدون فراهم کردن زمینه‌ی آزمون و خطا برای آموزش‌گیرنده، آموزش زخ نمی‌دهد. دانش‌آموزان باید وارد فضای مجازی شوند و هنگام کار با آن، مراقبشان باشیم. مثلاً با آن‌ها در این‌باره گفت‌وگو کنیم که چرا یک تصویر واقعی از خودشان را - به‌جای یک تصویر انتزاعی – باید به‌عنوان «آواتار» خود بگذارند. در واقع با این نمونه‌ها می‌خواهیم با آن‌ها درباره‌ی مخاطب‌های‌شان - کسانی که آن‌ها را همیشه یا اتفاقی در وبگاه یا توییترشان دنبال می‌کنند – گفت‌وگو کنیم. در ادامه درباره‌ی این موضوع به دانش‌آموزان می‌توانیم بگویم که چه نیازی است در فضای مجازی به صورت همگانی و سرگشاده درباره‌ی یک موضوع مطلب بنویسیم؟ هدف از این کار چیست و چه کسانی از نوشته‌های ما بهره می‌برند؟

تا آن‌جا که می‌توانم، فضای درست و سلامتی را برای دانش‌آموزانم فراهم می‌آورم. هنگامی که آن‌ها در وبلاگ یا توییتر خود مطلبی را به اشتراک می‌گذارند، به‌خودی خود مخاطبانی فراتر از کلاس درس من دارند. از آن‌ها می‌خواهم که با دیگر دانش‌آموزان و مربیان (چه ملّی و چه جهانی) در ارتباط باشند و درباره‌ی مسائل مربوط به زبان‌آموزی و درس، مطلب بنویسند و بحث و گفت‌وگو کنند. برای نمونه، آن‌ها پرسش‌هایی را که ذهن‌شان را درگیر کرده است، توییت می‌کنند و کارهای درسی را که در کلاس انجام داده‌اند، به اشتراک می‌گذارند تا بازخورد کارهای‌شان را ببینند و به نقاط ضعف و قوّت آن پی ببرند. در روند این تبادل‌ها، رویدادهای دیگری نیز رخ می‌دهد، مثلاً با کسانی که فرهنگ و زبان دیگری دارند، درباره‌ی نابرابری‌های مربوط به استفاده از زبان گفت‌وگو می‌شود. (اگرچه دانش‌آموزان من انگلیسی‌زبان نیستند، به زبان انگلیسی مسلط هستند.) یا درباره‌ی زیرساخت‌های کشورهای گوناگون حرف به میان می‌آید. (مثلاً این که در مصر، سرعت اینترنت پایین است.)

به‌کارگیری از توان تعقّل

دانش‌آموزان باید بدانند اگرچه فضای مجازی فرصت‌هایی را برای ما فراهم کرده، از جهات دیگر ما را محدود ساخته است. پس باید از خودمان بپرسیم با بودن این محدودیت‌ها، چگونه ارتباط‌ها و رفتارهای فردی و اجتماعی خودمان را می‌توانیم پیشرفت دهیم؟ فضای مجازی دامنه گسترده‌ای از اطلاعات را برای ما فراهم می‌کند، ولی در این میان توان استدلال خود را نباید از دست بدهیم و تنها شنونده و مبادله‌کننده‌ی اطلاعات باشیم. بلکه این داده‌ها  باید تجزیه و تحلیل و داده‌های درست را از نادرست بازشناسی کنیم.

در این‌باره بحث درباره‌ی روند راه‌اندازی و پیشرفت «ویکی‌پدیا» نمونه بسیار خوبی است. اگرچه ویکی‌پدیا منبع معتبر علمی نیست، بیش‌تر برای به‌دست آوردن اطلاعات اولیه و خام درباره‌ی موضوع‌های گوناگون، وبگاه سودمندی است. به هر حال، دانش‌آموزان باید بدانند این سایت چگونه به‌روزرسانی می‌شود. آن‌ها باید بدانند در پشت پرده‌ی این سایت، بحث‌هایی درباره‌ی آن‌چه در نهایت در برابر دید همگان گذاشته می‌شود، وجود دارد. این بحث‌ها بسیار جدی و پویا می‌توانند باشند و این باعث می‌شود سرانجام مباحث نسبتاً درست در سایت گذاشته شود، زیرا نویسندگان توانمند، راه را برای خودنمایی نویسندگان ضعیف و کم‌اطلاع می‌بندند. از این رو نه به‌آسانی مطالب آن را می‌توان رد کرد و نه همه‌ی آن‌ها را می‌توان پذیرفت. این‌جاست که توان استدلال کاربر - همچون یک عامل پویا - به چالش کشیده می‌شود.

همچنین بد نیست درباره‌ی راه‌های دسترسی آسان‌تر دانش‌آموزان به محتواهای دیجیتالی سخن گفت. آیا آن‌ها درباره‌ی فونت‌هایی که به‌آسانی خوانده می‌شوند، آگاهی دارند؟ آیا از طرح‌های رنگی در دسترس - که باعث بهتر شدن فضای صفحه‌ی آن‌ها می‌شود - خبر دارند؟ آیا آن‌ها مهارت جانشینی نوشته به‌جای تصویر را - برای استفاده‌ی نابینایان - دارند؟

سواد دیجیتال، به‌معنای داشتن مهارت‌های به‌کارگیری از فناوری نیست، بلکه به‌معنای بهره‌مندی از قدرت تعقل خود برای تجزیه و تحلیل عاقلانه‌ی آن‌چه می‌خوانیم یا می‌نویسیم، و همچنین آگاهی کامل نسبت به هدف خود از ورود به فضای دیجیتال است.

در پایان به این نکته باید توجه کنیم که ما همیشه همراه دانش‌آموزان خود نمی‌توانیم باشیم، بلکه باید بذر این نوع سواد مهم و ضروری را در ذهن آن‌ها بکاریم، و امیدوار باشیم آن‌ها این آموزش را به بیرون از کلاس درس و هویّت دیجیتالی و همچنین همه‌ی وجوه زندگی‌شان گسترش دهند.

پانوشت:

*«Maha Bali»، خانم بالی استادیار «مرکز تربیت مدرس» در دانشگاه امریکایی در شهر قاهره مصر است.

۱. به اعتراض‌های گسترده مردمی که از سال ۲۰۱۰ در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا رخ داد و در برخی از کشورهای این مناطق به انقلاب سیاسی و تغییر حاکمیت انجامید، «بهار عربی» گفته می‌شود. (مترجم)

نویسنده
Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ی., 06/21/2020 - 08:10