روشنگر ایل و عشایر، محمد بهمن بیگی

«آبِ جیحون فرو نشست. ریگ آموی پرنیان شد. بوی جوی مولیان مدهوشم کرد! پا به رکاب گذاشتم و به سوی زندگی روان شدم. به سوی بخارا بال و پرگشودم. بخارای من ایلِ من بود! به ایل رسیدم. ایل همان بود که می‌خواستم و می‌پنداشتم.»

۲۶ بهمن ماه، زادروز، یکی از برجسته‌ترین روشنگران ایرانی در یک سده گذشته است. نام او محمد بهمن بیگی است. کسی که راه گریز از همه آن فقر و نادانی که بر سر زندگی ایل‌ها و عشایر ایران گسترده بود، یک چیز می‌دانست. پراکندن سواد و سوادآموزی به کودکانی که در پس آن محرومیت‌های های دیرپای، در چشمان و نگاه درخشانشان یک چیز دیده می‌شد: رهیدن و رها شدن از بی سوادی و رسیدن به سرچشمه‌های دانایی.

بهمن بیگی در ایران یک شخص نیست، یک نام نیست، او یک روش و رویکرد است. رویکردی که در آن فرهنگ گستری برابر با روشنگری شناخته می‌شود. از این رو است که بهمن بیگی سرلوحه کار و روش خود را در این سخن به دیگران می‌رساند: «کلید مشکلات ما در لابلای الفبا خفته است و من اینک شما را به یک قیام جدید دعوت می‌کنم. پس از سال‌ها سیر و سیاحت، غور و مطالعه، دلسوزی و دردمندی به این نتیجه‌ی قطعی رسیده‌ام و شما ر ا به یک قیام مقدس دعوت می‌کنم، قیام برای باسواد کردن مردم ایلات.»

او از جمله ده‌ها و صدها روشنگر بزرگ هستند که برای رسیدن به هدفشان که بهروزی و پیشرفت ایران بود، راه فرهنگ آموختن به مردم خود را پیشه کردند و خون دل‌ها خوردند، اما از راه باز نایستادند.

ما برای آنکه ایران
گوهری تابان شود
خون دل‌ها خورده‌ایم
ما برای آنکه ایران
خانه خوبان شود
رنج دوران برده‌ایم
...

یاد این آموزشگر و روشنگر فرهنگی مردم ایل و عشایر همیشه سبز و راه‌اش مانا باد. (۲۶ بهمن ۱۲۹۹- ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹)

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ی., 02/16/2020 - 09:54