زیبایی شناسی و كیفیت یادگیری
تخیل بهتر از دانش است. ( اینشتین)
یادگیری زیبایی شناسانه، به معنای پیوند زدن اندیشه و احساس است. از طریق هنر، افکار و احساسات ابراز میشوند. تصویر و یادمانی که مردمان هر شهر و دیاری میسازند، برای آن است که احساساتشان را نسبت به زندگی نشان دهند. هنر حائز اهمیت است، چون راه ژرف اندیشی و فهم عمیق را هموار میسازد. همه کودکان نمیتوانند هنرمندان بزرگی شوند، ولی میتوانند حس زیبایی شناسی را در خود پرورش دهند و ارزش هنر را بدانند.
معلمان به شیوههای گوناگون میتوانند در یادگیرندگان، حس زیبایی شناسی را بپرورانند. برای مثال، فعالیتهای علمی، زمینه خوبی برای بیان هنری و زیبا هستند. برای آن که، در فعالیتهای علمی، دانش آموزان با موادی مثل سنگ، چوب، برگ درختان و گلها و... کار میکنند. دانش آموزان میتوانند گلها را ببویند، بر سطح سنگها دست بکشند و آنها را لمس کنند و با تمام حواس خود به کشف ظرافت اشیا بکوشند.
کلبرت و تانتون (۱۹۹۲) به چند خصیصه دانش آموزان، از جنبه گرایش به هنر و زیبایی شناسی اشاره کردهاند:
۱- کودکان برای خلاقیت هنری، نیاز به فرصت دارند.
۲- کودکان برای بحث و صحبت درباره هنر نیاز به زمان دارند.
۳- کودکان نیاز دارند از نقش هنر در زندگی خود آگاه شوند.
شلایر (۱۹۹۵) هم بر آنچه کلبرت و تانتون اشاره کردهاند، تأکید ورزیده است. به نظر شلایر هم کودکان از بحث درباره هنر و تولید هنری لذت میبرند. پیشنهادهای ارائه شده در زیر، میتواند برای ایجاد زمینه به منظور بحث درباره زیبایی شناسی مؤثر باشد:
۱- عرضه یا معرفی کتابهای هنرمندان به دانش آموزان.
۲- خواندن داستانهای مربوط به زندگی هنری هنرمندان بزرگ.
۳- دیدن کارهای هنری.
۴- نصب آثار هنری در تابلوهای مدرسه و در صورت امکان در کلاس درس.
۵- آوردن هنری قابل لمس، نظیر انواع مجسمه، کریستال، چوبهای خراطی شده و...
۶- دیدار از نمایشگاهها و موزههای هنری.
راه کارهای پیشنهادی و راه کارهایی که هر معلم بنا به تناسب سن دانش آموزان به کار میبندد، میتواند در کودکان آگاهی هنری یا زیبایی شناسانه پدید آورد.
آثار هنری تأثیر چشمگیری بر کودکان دارند. دانش آموزان در بسیاری از موارد پس از شنیدن یک داستان برانگیزنده، اغلب میکوشند خود را به جای شخصیتهای داستان قرار داده و به ایفای نقش آنها بپردازند. گاه، دانش آموزان برانگیخته میشوند یک داستان را به صورت نقاشی بیان کنند و زمانی، آنان ترغیب میشوند بر اساس فضای حاکم بر داستان اقدام به تولید ریتم کنند.
ایجاد و پرورش حساسیت زیبایی شناختی در کودکان آثار و مزایای بسیار مطلوبی برای آنان دارد. به چند مزیت پرورش حس زیبایی شناسی در زیر اشاره میشود:
۱- نسبت به مسائل حساستر میشوند، چون بینش خوبی به جهان کسب کردهاند.
۲- به خودآموزی و خود محوری در یادگیری روی میآورند، زیرا به کمبود دانش خود نسبت به موقعیتها آگاهترند. به دیگر سخن، حساسیت هنری به پرورش مهارت فراشناختی میانجامد.
۳- زندگی جاذبه زیادی برای دانش آموزان پیدا میکند، چون آنان ظرفیت زیادی برای کشف ناشناختهها مییابند.
۴- بر آستانه تحمل دانش آموزان افزوده میشود، زیرا آنان درمی یابند که انجام کارها به طرق گوناگونی امکان پذیر است.
۵- دانش آموزان مستقل پرورش مییابند، زیرا نسبت به موقعیتها آزاد اندیشانه مینگرند و آنها را به پرسش میکشند.
۶- با پیچیدگیها به صورت اثر گذار رفتار میکنند، چون در صدد یافتن یک پاسخ کاملاً صحیح برای سؤالات خود نیستند.
به هر روی، تجربه زیبایی شناختی کودکان به طرق گوناگون شکل میگیرد. زیبایی طبیعت، ریتم و تصویر ذهنی که موسیقی دارد، شعر سرایی و موارد زیادی از این دست به پدید آیی درک هنری در کودکان کمک میکند. شناخت کیفیت هنری خاص افراد مستعد برای درک هنری نیست؛ چنین شناختی به صورت طبیعی برای هر فردی قابل تجربه است. دخالت بزرگسالان، معلم، والدین، مربیان و... برای پرورش درک هنری و زیبایی شناختی در کودکان و نوجوانان مستلزم یک برنامه حساب شده است. کودکان در هر زمانی آمادگی توجه به آثار هنری یا پدیدآوری یک اثر هنری را ندارند. از این رو، برنامه پرورش ادراک هنری باید به گونهای تنظیم شود که در چارچوب برنامه تدوین شده، کودکان با لذت و کشش ویژهای با دو چشم خود و با چشم عقلشان از دیدن آثار هنری بهره بگیرند و برای آفریدن اثر هنری برانگیخته شوند.
اصل مهم دیگر در برنامه ریزی پرورش درک هنری در کودکان، ایجاد تغییر نگرش و برداشت نسبت به درک و آفرینش هنری و زیبایی شناختی آنان است. طبیعی است که کودکان پیکاسو، ون گوک، رون، موتزارت و... نیستند. تشخیص صدای فلوت در میان صدای سازهای ارکستر، درک تباین و هماهنگی رنگ در یک تابلوی نقاشی، اثرپذیری از خطوط در یک طرح خطی و... شاخصهایی از درک هنری و زیبایی شناختی کودکان به شمار میآیند.
ایجاد زمینه برای آفرینش اثر هنری هم به بسط اندیشه کودک یاری میرساند و هم بر درک زیبایی شناختی او اثر میگذارد. برای داوری درباره کارهای هنری کودکان نباید از منطق بزرگسالی بهره گرفت. وجود چند خورشید یا ماه در نقاشی یک کودک نشان از بدفهمی او از طبیعت نیست، بکله نشانه خلق چند و چندین خورشید در فضای ذهنی و روانی اوست. اگر این قاعده را بپذیریم که هر کس از پساپشت تجربه و تخیلات خود به جهان مینگرد و آن را تفسیر میکند نیازی به القای منطق منحصر به فرد خود به دیگری نخواهیم داشت. با کودکان و درباره آثار و درک زیبایی شناختی کودکان بر مبنای منطق خودشان سخن بگویید و به داوری بنشینید.
دکتر محرم آقازاده