پرورش هوش معنوی از طریق برنامه «فلسفه برای کودکان»- بخش پایانی

۱۱.۸ فروتنی و تواضع

عبارت است از آگاهی از جایگاه صحیح در زندگی، پذیرش نقاط ضعف و قوت بدون ترس از قضاوت دیگران، و دانستن اینکه ما بخشی کوچک از مجموعه‌ای بزرگ‌تریم و طبق قوانین کوانتومی بر کل اثرگذاریم. شاید به جرئت بتوان گفت که در فرهنگ فرد  مدار جوامع نوین، که همه در جست‌وجوی جایگاه «نفر اول» اند، آموزش تواضع و فروتنی در برابر کلیت جهان هستی ضروری محسوب می‌شود.

زمانی که در کلاس درس سؤالی باز و بحث‌برانگیز انتخاب می‌شود و درباره آن دقیقاً کنکاش می‌شود، درحقیقت معلم روشی را در پیش گرفته است که هم تفکر وسیع (نورافکنی) و هم تفکر عمیق (نور نقطه‌ای) را دامن میزند. معلم ممکن است در ابتدا صرفاً از روش گفت‌وگوی سقراطی در کلاس کندوکاو فلسفی استفاده کند، اما به‌تدریج تکنیک‌های هنر تسهیل‌گری را درونی می‌کند و به‌کار می‌گیرد.

پس از تمرین، معلم در مقام تسهیل‌گر آموزش معمول خود را با کیفیتی فلسفی اجرا می‌کند. ساتکلیف و هایمر تواضع هوشمندانه را بخشی از کیفیت فلسفی در کلاس‌های فلسفه برای کودکان می‌بینند و معتقدند که مشارکت در حلقه کندوکاو فلسفی منجر به بسط ویژگی‌های زیر، هم برای معلمان و هم دانش‌آموزان، می‌شود:

۱. وسعت ذهن: آمادگی کنکاش فراتر از آنچه افراد در حال حاضر می‌دانند؛
۲. تواضع هوشمندانه: دانستن این نکته که هر فرد همه چیز را نمی‌داند؛
۳. احترام به افراد: تحسین این نکته که افراد مختلف به شیوه‌های متفاوت می‌اندیشند؛
۴. معقولیت: شراکت در فرایند استدلال خوب.

ویژگی تفکر جمعی و احترام به عقاید دیگران در برنامه فلسفه برای کودکان، همان‌گونه که پیش‌تر نیز ذکر شد، فرد را از نگرش بسته و خودمحور به سمت استقبال از آرای مختلف سوق می‌دهد. در حلقه‌های کندوکاو، همانگونه که از نام آن مشخص است، افراد خود را متعلق به یک حلقه اجتماعی می‌دانند که در آن هر ایدهای دارای ارزش است. تحقیقات متعددی رشد عزت نفس در عین بهبود روابط اجتماعی را در این کودکان پس از مشارکت در حلقه‌های کندوکاو اثبات کرده است.

۱۲.۸ احساس رسالت

به معنای آگاهی و درک عمیق از خواست و رسالت خود در زندگی است و اینکه به پاس همه چیزهایی که داریم، در حد توان خود به دنیای‌مان خدمت کنیم و آن را به جایی بهتر تبدیل کنیم. با داشتن این احساس، فرد می‌داند از زندگی چه می‌خواهد و استعدادها و ویژگی‌هایش او را برای رفتن به چه مسیری یاری می‌کند و می‌داند که به‌راستی هر کسی را برای کاری ساخته‌اند. احساس رسالت یعنی با دل و جان کارکردن بر اساس عشقی که انگیزه آن درون فرد است.

طبق نظر لیپمن بیفایده است که کودکان را تشویق کنیم به خودشان ببالند و خود را عزیز بپندارند، بدون آنکه به آن‌ها اجازه دهیم به قابلیت‌ها و استعدادهایشان افتخار کنند. به طور مشابه، بی‌فایده است که آن‌ها را از کرامت و ارزش انسانی که دارند مطمئن کنیم، در حالی که هنوز به آن‌ها اجازه نمی‌دهیم فردیت تجاربشان و یگانگی دیدگاه‌های شخصی خود را ابراز کنند. مدارس باید مکانی برای پیداکردن معنای واقعی زندگی هر فرد باشد، و برنامه فلسفه برای کودکان از همه ابزارها و شیوه‌های فلسفی و خصوصاً گفت‌وگوی جمعی برای رسیدن به این معنا، که رسالت اصیل زندگی است، بهره می‌گیرد.

۹. نتیجه‌گیری

معنویت یکی از نیازهای درونی انسان است و برخی صاحبنظران آن را متضمن بالاترین سطوح رشد شناختی اخلاقی و تلاش همواره آدمی برای معنا بخشیدن به زندگی و پاسخ به چراهای زندگی می‌دانند و هوش معنوی، به‌منزله زیربنای باورهای فرد، نقش اساسی را در این زمینه، و به‌ویژه برای ارتقا و تأمین سلامت روانی، ایفا می‌کند. محققان نشان داده‌اند که افراد دارای زندگی معنوی بدون شک از سلامت روانشناختی بیشتری برخوردارند.

بنابراین لزوم توجه به این نیاز ذاتی و پرورش آن، در دنیایی پیچیده و آلوده به روابط تکنولوژیک، بسیار ضروری به‌نظر می‌رسد. قطعاً پرورش این جنبه از ابعاد وجودی انسان نباید تا دوران بزرگسالی به تعویق افتد، زیرا پایه‌های باور هر فرد از دوران کودکی نهادینه می‌شود و شکل می‌گیرد و چنین تأخیری صرفاً موجب می‌شود که سیستم باورها و ارزش‌های معنوی درونی نشوند و به صورت قالب‌های کلیشه‌ای پذیرفته شوند.

در حالی که تحقیقات اندکی راجع به رشد درک معنوی کودک وجود دارد، کتابشناسی موجود حکایت از تمایل گسترده به گنجاندن مفاهیم معنوی مذهبی درچشم انداز برنامه درسی مدارس دارد.  متأسفانه در مدارسی که به معنویت در کودکان پرداخته‌اند، به جای پرورش هوش معنوی، بیشتر به عرضه راهکارها و دستورات مذهبی آن با شیوه‌های رفتاری (تنبیه و تشویق) بسنده کرده‌اند.

حال آنکه معنویت برای بالندگی و درونیشدن نیازمند چالشی عمیق و جمعی است. بر اساس آنچه تاکنون گفته شد، برنامه فلسفه برای کودکان، با توجه به دو مؤلفه اساسی ژرف‌اندیشی و گفت‌وگومحوری، می‌تواند روش مناسبی برای رشد هوش معنوی و پرداختن به نیازهای معنوی بشر از دوران کودکی محسوب شود.

از آن زمان که کودکان بسیار خردسال شروع به کشف جهان می‌کنند، و خصوصاً به محض ورود به دنیای کلام، با چراهای بشماری مواجه می‌شوند و راجع به هر چیزی پرسش می‌کنند. در این سنین روحیه ذاتی پرسشگری و کندوکاو هستی‌شناسانه وجود دارد. کودک همواره به دنبال آن است که بداند «این مخلوق چیست و چه ارتباطی با من دارد».

فیلسوفان کوچک فراوان‌اند، اما متأسفانه در اکثر موارد این حس کنجکاوی طبیعی با بی‌اعتنایی والدین و یا گفتن اینکه «این سؤالات در حد تو نیست» یا «وقتی بزرگ شدی می‌فهمی» سرکوب می‌شود و متأسفانه کودکان امروز که همه چیز را به‌چالش می‌کشند، وقتی بزرگ می‌شوند به جای آنکه بفهمند یا قلباً باور کنند حفظ می‌کنند و می‌پذیرند و می‌گذرند. برنامه فلسفه برای کودکان در تلاش برای به‌کارگیری این روحیه طبیعی و ذاتی درونی‌کردن و باورپذیری معنوی کودکان است.

بر اساس آنچه در بخشهای پیشین آمد، مشخص شد که برنامه فلسفه برای کودکان، هم از منظر روش‌شناسی و هم از منظر اصول و بنیادها، شیوهای بسیار مناسب برای پرورش اهداف هوش معنوی است. این موضوع زمانی بیشتر برجسته می‌شود که کودکان را به تفکری مشارکتی در حلقه کندوکاو دعوت می‌کنیم، زیرا برخی متخصصان هوش معنوی را متضاد «منِ درون» (ego )معنا کرده‌اند، به طوری که هرچه به سمت هوش معنوی (SQ) پیش رویم و از دام «منِ درون» پا را فراتر نهیم کمتر دچار نوسانات احساسی و عواطف منفی می‌شویم و آرامش، شادابی، سرزندگی، و رضایتمندی بیشتری را در ارتباطاتمان تجربه خواهیم کرد.

درحقیقت خودمحوری در مقابل هوش معنوی قرار دارد، و با دوری از خودمحوری و خودرأیی، هوش معنوی فرد بالاتر می‌رود. در برنامه فلسفه برای کودکان افراد خود را در فضایی می‌بینند که تک‌تک ایده‌ها ارزشمند و هر ایده پلکانی برای رشد تفکر جمع است. کودکان در این فضا می‌آموزند، ضمن مطرح‌کردن نظریات فردی خود و بسط تفکر مستقل، در گفتوگو و مباحثات انتقادی و استدلالی جمعی به خوداصلاحی برسند.

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که روز به روز پیچیده‌تر و فنّاورانه می‌شود و این موضوع ممکن است ارزش‌های حیاتی و زندگی انسان‌دوستانه را تهدید کند. اگر جامعه ما افراد جوانی نداشته باشد که بتوانند، در کنار انبوه دانش، به‌خوبی فکر کنند، احتمالاً به‌ زودی درخواهیم یافت که راه ارتقا را به سمت قهقرا پیش رفته‌ایم.

علاوه بر این، اگر در طول سال‌های آموزش کودکان صرفاً به هوش عمومی آنان توجه کنیم و هوش هیجانی و هوش معنوی آنان را نادیده بگیریم، قطعاً جوانان ما فرصت بهره‌برداری از حداکثر پتانسیل‌هایشان را در آینده از دست خواهند داد.

ما تلاش زیادی برای آموزش مطالب علمی به کودکان صرف می‌کنیم، اما درحقیقت به آن‌ها نمی‌آموزیم که چگونه بیندیشند و چگونه یاد بگیرند. اگر ما این روال را تغییر ندهیم، ممکن است عواقب فاجعه‌ باری در پی داشته باشد.

این موضوع حائز اهمیت فراوان است که نظام آموزشی ما نه‌تنها شروع به ایجاد فرصت برای تفکر کودکان کند، بلکه به آن‌ها بیاموزد که چگونه فکر کنند و از آن مهم‌تر اینکه موضوعاتی برای فکرکردن در اختیار آنان قرار دهد که در آینده آن‌ها را نسبت به خود و سایر موجودات جهان هستی متعهد و مسئول کند. بنابراین ما باید به فرزندانمان زمان بدهیم فکر کنند. ما باید به آن‌ها فکرکردن را بیاموزیم و آن‌ها را به‌چالش بکشیم که فکر کنند.

گرچه همه مؤلفه‌های هوش معنوی با روش و اصول و اهداف برنامه فلسفه برای کودکان همسو و هماهنگ است، برای مؤثربودن این برنامه لازم است مفهوم روشن‌تری از چگونگی درک کودکان بر اساس مراحل رشد معنویت ارائه شود. تکیه بر مدل‌های فعلی شناختی، اخلاقی، و عاطفی ممکن است به حد کافی مطمئن نباشد. بنابراین، طرح نقشه رشد هوش معنوی کودکان، به‌منزله مقدمه‌ای برای ادغام معنویت در برنامه تحصیلی مدارس، ضروری است.

منابع

آرمسترانگ، توماس (۱۳۸۴ )هفت نوع هوش: شناخت و پرورش قابلیت‌های هوشی، ترجمهٔ ناهید سپهرپور، تهران: پیک آوین.
برادبری، تراویس و جین گریوز (۱۳۸۸ )هوش هیجانی: مهارت‌ها و آزمون‌ها، ترجمهٔ مهدی گنجی و حمزه گنجی، تهران: ساولان.
خوارزمی، شهیندخت (۱۳۸۸)کیفیت زندگی و شاخص خوشبختی و چند مقاله، تهران: هفت تبلیغ.
ذراتی، ایران، امیر امینیزدی، و پرویز آزادفلاح (۱۳۸۵ ) «رابطه هوش هیجانی و سبک‌های دلبستگی»، تازه‌های علوم شناختی، ش ۲۹.
سهرابی، فرامرز (۱۳۸۷)«مبانی هوش معنوی»، بهداشت روان، ش ۱.
شارپ، آن مارگارت (۱۳۸۷)داستان‌های فلسفی و کتاب‌های P۴C، کندوکاو فلسفی برای کودکان و نوجوانان، گفتوگو از سعید ناجی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
صمدی، پروین (۱۳۸۵) «هوش معنوی»، اندیشه‌های نوین تربیتی، ش ۲.
فیشر، رابرت (۱۳۸۵) آموزش و تفکر، ترجمهٔ فروغ کیانزاده. اهواز: رسش.
فیشر، رابرت (۱۳۸۶)آموزش یادگیری به کودکان، ترجمهٔ فروغ کیانزاده، اهواز: رسش.
قائدی، یحیی (۱۳۸۳)آموزش فلسفه به کودکان، بررسی مبانی نظری، تهران: دواوین.
مرعشی، سیدمنصور (۱۳۸۸». (پویایی‌های اجتماع پژوهشی در برنامهٔ آموزش فلسفه به کودکان»، فرهنگ، ش ۶۹، ویژهنامهٔ فلسفه برای کودکان و نوجوانان.
مرعشی، سیدمنصور، مسعود صفاییمقدم، و پروین خرامی (۱۳۸۹». (بررسی تأثیر اجرای برنامهٔ آموزش فلسفه برای کودکان به روش اجتماع پژوهشی بر رشد قضاوت اخلاقی دانشآموزان پایهٔ پنجم ابتدایی شهر اهواز»، تفکر و کودک، ش ۱.
ناجی، سعید (۱۳۸۵». (فلسفه برای کودکان»، مدرسهٔ سالم، ش ۳.
وانسی لگم، نانسی (۱۳۸۸». (فلسفه برای کودکان، رایحهٔ تفکر»، ترجمهٔ مهرنوش هدایتی، فرهنگ، ش ۶۹، ویژهنامهٔ فلسفه برای کودکان و نوجوانان.
وست، و. (۱۳۸۳. (رواندرمانی و معنویت، ترجمهٔ سلطانعلی شیرافکن و شهریار شهیدی، تهران: رشد.
هدایتی، مهرنوش (۱۳۸۹». (بررسی تأثیر اجرای برنامهٔ فلسفه برای کودکان در بهبود مهارت‌های اجتماعی و عزت نفس کودکان»، تفکر و کودک، ش ۱.
یعقوبی، ابوالقاسم (۱۳۸۹». (بررسی رابطهٔ هوش معنوی با میزان شادکامی دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان»، پژوهش در نظام های آموزشی، ش ۹.

Animasahun, Rotimi A. (2010). ‘Intelligent Quotient, Emotional Intelligence, and Spiritual Intelligence as Correlates of PrisonAdjustment Among Inmates in Nigeria Prisons’, Social Sciences, Vol. 22, No. 2.

Becker, Irene (2005). ‘Smart and Fast are not Enough, The Importance of Increased Emotional

Intelligence to the Success of Your Mediation Practice and Your Life’, http//:www.justcoachit.com.

Beckwith, Jon and Michael Carson (2009). ‘Race, IQ and Genes’, http://www.els.net/WileyCDA/ElsArticle/refId-a0005689.html.

Berman, Michael (2001). ‘Developing SQ (Spritual Intelligence) Through Elt’, Elt Newsletter, http://www.eltnewsletter.com/back/April2001/art572001.htm.

Bleazby, Jennifer (2006). ‘Autonomy, Democratic Community, and Citizenship in Philosophy for Children, Dewey and Philosophy for Children’s Rejection of the Individual/Community Dualism’, Analytic Teaching, Vol. 26, No. 1.

Carlsson-Paige, Nancy (2001). ‘Nurturing Meaningful Connections with Young Children’, Reclaiming Children and Youth, Vol. 10, No. 1.

Cleghorn, Paul (2002). ‘Why Philosophy with Children?’, Education Review, Vol. 15, No. 2.

Coles, Robert (1990). The Spiritual Life of Children, London: Harper Collins.

Deslauriers, D. (2000). ‘Dreamwork in the Light of Emotional and Spiritual Intelligence’, Advanced Development, Vol. 9.

Egan, K. (2001). ‘Spirituality, Education, and the Moral Life’, Aera Conference, http://www.educ.sfu.can/kegan/AERASpirituality.

Emmons, Robert (2000). ‘Spirituality and Intelligence: Problems and Prospects’, International Journal for the Psychology of Religion, Vol. 10, No. 1.

Glazer, S. (1999). The Heart of Learning: Spirituality in Education, S. Glazer (ed.),NewYork: Tarcher/Putnam.

Goleman, Daniel (1996). Emotional Intelligence: Why it Can Matter More Than IQ, London: Bloomsbury, http://www.affirmativeactionhoax.com/pdfs/Goleman.pdf.

Goleman, Daniel (1998). ‘Emotional Intelligence Leads to Success’, http://www.hrfuture.net/management-leadership/emotional-intelligence-le…. php?Itemid=267.

Halama, Peter and Michal Strizenec (2004). ‘Spiritual, Existential or Both, Theoretical Considerations on the Nature of Higher Intelligences’, Studia Psychologica, Vol. 46.

Helminiak,D. A. (1987). Spiritual Development, an Interdisciplinary Study, Chicago: Loyola.

Hosseini, Maryam, Elias Habibah, Steven Eric Krauss, and SitiAishah (2010). ‘AReviewStudy on Spiritual Intelligence, Adolescence and Spiritual Intelligence, Factors that May Contribute to Individual Differences in Spiritual Intelligence and the Related Theories’, Social Sciences, Vol. 6, No. 3.

Hymer, B. and R. Sutcliffe (2012). P4C Pocketbook, Alresford: Teachers’ Pocketbooks.

Jain, Madhu and Prema Purohit (2006). ‘Spiritual Intelligence:AContemporaryConcern with Regard to Living Status of the Senior Citizens’, Journal of the Indian Academy of Applied Psychology, Vol. 32, No. 3.

Jun feng, Seet (2008). ‘Developing aModel for the Holistic Learning and Teaching of Chinese Language in Singapore’, New Horizons in Education, Vol. 56, No. 2.

Kennedy, David (1999). ‘Philosophy for Children and the Reconstruction of Philosophy’, Metaphilosophy, Vol. 30, No. 4.

Kohan, W. (2002). ‘Education, Philosophy and Childhood: The Need to Think an Encounter, Thinking’, Philosophy for Children, Vol. 16, No. 1.

Lipman, M. (1980). Philosophy in the Classroom, Philadelphia: Temple University.

Lipman, M. (1993). Thinking Children and Education, Montclair: Kendal/hunt. Lynton, Nandani and Kirsten Hogh Thogersen (2009). ‘Spiritual Intelligence and Leadership in the China Laboratory’, Business Ethics, Vol. 2, No. 1.

Mayer, John D. (2000). ‘Spiritual Intelligence or Spiritual Consciousness?’, The Internatinal Journal for the Psychology of Religion,Vol. 10, No. 1.

Miller, Ron Ed. (1991). New Directions in Education, Selections from Holistic Education Review, Brandon VT: Holistic Education.

Mohr Lone, Jana (2011). ‘Questions and the Community of Philosophical Inguiry’, Childhood and Philosophy, Vol. 7, No. 13.

Nisbett, Richard E. (2005). ‘Race, Genetics, and IQ’, http://www.personal. umich.edu/ ~nisbett/racegen.pdf.

Palmberg, Rolf (2011). Multiple Intelligences Revisited, UnitedArab Emirates:Ras alKhaimah.

Palmer, P. J. (1999). ‘Evoking the Spirit in Public Education’, Educational Leadership,Vol. 56, No. 4.

Ramon, Gallegos Nava (2000). ‘A Multi-Dimensional Multilevel Perspective of Holistic Education:An IntegratedModel’, Holistic Education Conference in Guadalajara, Mexico.

Schertz, M. (2004). ‘Empathic Pedagogy’, Doctoral Dissertaton, Montclair State University, Dissertation Abstracts International, Vol. 64.

Selman, Victor, Ruth Corey Selman, Jerry Selman, and Elsie Selman (2005). ‘Spiritual- Intelligence/-Quotient’, College Teaching Methods and Styles,Vol. 1, No. 3.

Singh, S. K. (2007). ‘Emotional Intelligence and Organizational Leadership, A Gender Study in Indian Context’, International Journal of Indian Culture and Business Management, Vol. 1, No. 1/2.

Sisk, D. and E. P. Torrance (2001). Spiritual Intelligence: Developing a HigherConsciousness, New York: Creative Education-Foundation.

Splitter, L. (2001). ‘Listen to them Think: Reflections on Inquiry, Philosophy, andDialogue’,M. Robertson and R. Gerber (eds.), in Children’s Ways of Knowing: Learning Through Experience, Camberwell, Vic: Acer.

Splitter, L. and A. M. Sharp (1995). Teaching for Better Thinking, theClassroomCommunity of Inquiry, Australia: Acer.

Sun, Ted (2006). ‘IQ Assessments and Cultural Considerations’, www.executivebalance. com/education/EB-Apr2006.pdf.

Swaffield, S. (2005). ‘No Sleeping Partners, Relationships between Head Teachers andCritical Friends’, School Leadership and Management, Vol. 25, No. 1.

Tacey, D. J. (2003). The Spirituality Revolution: The Emergence of Contemporary Spirituality, Sydney: HarperCollins.

Thwaites, Helen (2005). ‘Can Philosophy for Children Improve Teaching and LearningWithin a Trainment Target 2 of Religious Education?’, Education,Vol. 33, No. 3.

Vaughan, Frances (2002). ‘What is Spiritual Intelligence?’, Humanistic Psychology, Vol. 42, No. 16.

Vialle, Wilma, Lysaght Pauline, and Irina Verenikina (2005). Psychology for Educators, Australia: Cengage Learning Australia.

Vialle, Wilma, R. Walton, and Stuart Woodcock (2008). ‘Children's Spirituality, an Essential Element in Thinking and Learning in New Times’, P. Kell, W. Vialle, D. Konza, and G.

Vogl (eds.), Learning and the Learner, Exploring Learning for New Times, Wollongong: University of Wollongong.

Wigglesworth, Cindy (2002-2011). ‘Spiritual Intelligence and Why It Matters’, http://www.innerworkspublishing.com/news/vol22/intelligence.htm.

Wright, Ian (1992). ‘Critical Thinking: Curriculum and Instructional Policy Implications’, Education Policy, Vol. 7.

Zainal, Siti Rohaida, Mohamed Aizzat, Mohd Nasurdin, and Quah Chun Hoo (2011). ‘TheRole of Emotional Intelligence Towards the Career Success of Hotel Managers in the Northern States of Malaysia’, 2nd International Conference on Economics, Business, and Management, Ipedr, vol. 22, Singapore: Iacsit.

Zohar, Danah (2005). ‘Spiritually Intelligent Leadership’, Leader to Leader, No. 38, http://www.hesselbeininstitute.org/knowledgecenter/journal.aspx?Article….

Zohar, Danah and Ian Marshall (2000). SQ: Spiritual Intelligence, the Ultimate Intelligence, London: Bloomsbury.

Zohar, Danah and Ian Marshall (2004). Spiritual Capital: Wealth We Can Live by, San Francisco: Berrett-Koehler.

پرورش هوش معنوی از طریق برنامه « فلسفه برای کودکان»- بخش اول
پرورش هوش معنوی از طریق برنامه « فلسفه برای کودکان»- بخش دوم
پرورش هوش معنوی از طریق برنامه « فلسفه برای کودکان»- بخش سوم

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on چ., 04/25/2018 - 16:40