دربارهی ترسهای کودکان بیشتر بدانید
راهنمای دلایل ترسها و نگرانیهای کودکان متناسب با سن آنان
ترس در نوزادان
هنگامی که مادر ایلیا آدامیک سارجنت، مخلوط کن را روشن می کرد، قبل از اینکه ایلیای ۱۸ ماهه بتواند از خوردن نوشیدنی خود لذت ببرد، گوشهایش را می گرفت و به طرف اتاقش می دوید. سوزان آدامیک سارجنت، مادر ایلیا که اهل شهر ویلند از ایالت میشیگان است، بیان می کند که «ایلیا از صدای جاروبرقی، مخلوط کن، و سشوار می ترسد». پسر کوچکی که اغلب شاد و خوشحال است با شنیدن صداهای خیلی بلند، می ترسد و سراسیمه میشود.
ترس از صداهای بلند، هیولاها، غریبهها یا سایر اشیاء و وقایع، بخشی عادی از دوران کودکی به شمار می روند. اما زمانی که این ترس برای کودکان و همچنین والدین، استرس زا شود، نباید دست کم گرفته شود. به گفتهی آری براون، متخصص و همراه نویسنده در کودک ۴۱۱ (مطبوعات ویندسور پیک) به عنوان بخشی از رشد طبیعی، ترسیدن، نشانهی به دست اوردن آگاهی نسبت به دنیا و تلاش برای درک کردن آن است. خوشبختانه، اکثر ترس ها به صورت قابل پیش بینی رخ میدهند و با مقداری بصیرت، شما میتوانید به کودک خود کمک کنید که ترسهایش را هدایت کند و با اعتماد بنفس بیشتری کودکی را پشت سر بگذارد.
اولین ترسهای کودک
دو نوع ترس در نوزادان وجود دارد: ترس از صداهای بلند و ترس از افتادن.
به گفته ی دکتر براون، «کودکان با سیستم عصبی بسیار نابالغی متولد می شوند اما اعصاب و مغز کودکان در دو سال اول زندگی، به سرعت رشد میکند.» به این معنی که آنها نمیتوانند ورودیهای حسی مشخصی مانند صداهای بلند یا احساس افتادن را تفسیر یا مدیریت کنند. به همین دلیل است که دست به دست کردن نوزاد توسط اقوام دوست داشتنی، ممکن است به کودک شما آسیب نزند اما نشاندن کودک به طور ناگهانی یا ایجاد یک صدای بلند غیر منتظره باعث میشود با وحشت گریه کند.
با بالغ شدن سیستم عصبی کودک و متمرکز شدن او بر محیط اطرافش، ترسهای جدیدی هویدا می شوند، و با رسیدن به ۸ تا ۱۰ ماهگی، مفهوم «نگهداری اشیاء» ظاهر می شود. طبق توضیح دکتر براون، «قبل از این مرحله، هنگامی که اشیاء پنهان می شوند، از نظر کودک دیگر وجود خارجی ندارند.» اما در این مرحله، کودک درک می کند که اشیاء وقتی هم که پنهان می شوند هنوز وجود دارند. بنابراین هنگامی که پدر یا مادر اتاق را ترک می کنند، کودک تعجب میکند که آنها کجا رفتند و چه زمان برمیگردند.»
اضطراب جدایی در کودکان
در این سن، اضطراب جدایی با ترس دیگری ارتباطی نزدیک دارد به نام اضطراب غریبهها که زمانی اتفاق می افتد که کودک نسبت به هر کسی غیر از مراقبان اصلی خود، بسیار محتاطانه ارتباط برقرار میکند. البته از نظر مونا دلاهوک، دارای مدرک دکترای روانشناسی رشد در پاسادنا، ایالت کالیفرنیا، «در واقع، این نشانه ی خوبی است و به این معنی است که کودک شروع به تشخیص چهرههای آشنا از چهرههای ناآشنا کرده است.»
گرچه اضطراب جدایی و اضطراب غریبهها، بخشی از رشد سالم به شمار میآیند، این مرحله بخصوص برای والدین، ناامید کننده به نظر میرسد و چرخهای دشوار است. چرا که کودک نه تنها از نبود شما میترسد، بلکه از مراقبی که کودک را با او رها کرده اید هم میترسد.
هنگامی که بِکی گِجندِم و پسر ۱۰ ماهه اش اندی، سفری هوایی از فلوریدا به نبراسکا داشتند، گجندم مشتاقانه منتظر ملاقاتی سه هفته ای با مادرش بود اما اندی احساس دیگری داشت: او هنگامی که مادربزرگش او را گرفت، شروع به فریاد زدن کرد و کل زمان ملاقات را به مادرش چسبید.
آسانسازی اضطراب جدایی در کودکان
برای اینکه به فرزند خود کمک کنید جدایی را مدیریت کند، اغلب بازی هایی مانند دالی موشه را با او انجام دهید. به این ترتیب او درک می کند که حتی وقتی صورت شما را نمی بیند، باز هم شما حضور دارید. سپس این تمرین را انجام دهید که اتاق را به مدت یک دقیقه ترک کنید و بعد برگردید. هنگامی که آمادگی بازگشت به زندگی واقعی را دارید، در ابتدا با تنها گذاشتن فرزند خود با همسرتان شروع کنید، پس از آن با یک خویشاوند نزدیک یا دوست و در نهایت پرستار بچه. کودک شما باید آن فرد را به عنوان یکی از اعضای خانواده ببیند و هنگامی که شما لازم است کودک را ترک کنید، از بودن در کنار او احساس شادی داشته باشد. با دوره های زمانی کوتاه جدایی را شروع کنید، مثلا نیم ساعت و سپس در طول چند هفته، بهتدریج این زمان را افزایش دهید.
دکتر براون در مورد این مسئله هشدار می دهد که هنگامی که کودک را با این اضطراب ها ترک می کنید، این کار را مخفیانه انجام ندهید. اگر شما بدون خداحافظی بروید، وقتی کودک شما به دنبالتان می گردد و شما رفته اید، شوکه می شود؛ نه تنها ترس او از ناپدیدشدن شما بیشتر می شود، بلکه کم کم حس عدم اعتماد نیز به او القاء می شود. از نظر دکتر براون، «در عوض به او بگویید، من می روم، من عاشق تو هستم، یا روال ثابتی برای این کار داشته باشید.»
ترس از صداها، حیوانات و تاریکی
همزمان با برداشتن اولین گام ها در حدود ۱ سالگی، در کودک میلی روزافزون برای استقلال و کنترل محیط اطرافش شکل میگیرد. و این به این معنی است که مواردی که خارج از کنترل او اتفاق افتند، او را میترسانند مانند سگی که در حال پریدن است، سیفون اتوماتیک توالت یا رعد و برق.
ترس از موجودات در کودکان
جینی کرس، مادری اهل شهر لِیکویل از مینه سوتا، به یاد آورد که پسر ۱۸ ماهه اش از مورچهها می ترسید. به گفتهی این مادر «هنگامی که کودکش کنار دیوار ایستاده بود اگر مورچه ای را می دید که به سمت او می آمد، وحشت زده می شد.» برای اینکه به فرزندتان کمک کنید با این خزندگان وحشتناک راحت تر باشد، اجازه دهید از طریق موزه یا کتاب، دنیای مورچهها را کشف کند.
به گفتهی دکتر براون، نکته ی کلیدی اینست که به کودکان کمک کنید احساس قدرت کنند. «هرچه به کودکان قدرت بیشتری دهید تا به این احساس برسند که دنیا را تحت کنترل دارند، آنها بهتر این کار را انجام خواهند داد.»
حتی اگر شما به عنوان یک بزرگسال، هیچ دلیلی برای ترسیدین نمی بینید اما مطمئن شوید که به احساسات کودک احترام میگذارید. رابرت سیرز، متخصص و نویسنده همکار کتاب کودک، معتقد است که «بهترین راهی که باعث می شود کودک به شما گوش فرادهد و بیاموزد که چگونه بر هر احساس قدرتمندی، غلبه کند اینست که به او بگویید مشکلی نیست که چنین احساسی دارد و اینکه شما نیز گاهی چنین احساسی داشته اید.»
ترس از حرکت یا صدای ناگهانی در شب
با رسیدن کودک به سن ۲ سالگی، تصوراتش به سمت چیزهایی میرود که دیده نمیشوند و به این منظور در را باز میکند چون از تاریکی و هیولاها میترسد. به گفته دکتر سیرز«والدین، خود را با کودک ۲ ساله ای مواجه میبینند که در گذشته به راحتی به خواب میرفت اما حالا به سختی آرام میگیرد، یا اینکه نصف شب بیدار میشود و از والدین میخواهد که به اتاق آنها برود.»
سعی کنید از کودک خود بپرسید چه چیزی او را میترساند و فکر میکند برای غلبه بر ترسهایش چه کمکی میتوانید به او بکنید. (در حالیکه دکتر سیرز با خوابیدن کودک در یک تختخواب با شما موافق است اما اگر شما با این موضوع راحت نیستید، میتوانید در اتاق کودک بمانید تا او را آرام کنید و بخوابانید یا اینکه اجازه دهید کف اتاق شما بخوابد.)
دکتر سیرز همچنین پیشنهاد میدهد که والدین، کارهای آرامش بخش و ثابتی برای زمان خواب کودک در نظر بگیرند و از تعریف کردن قصههایی که دارای شخصیتهای بد و شرور هستند و یا تصاویری ترسناک دارند، بپرهیزند. به گفته ی او:«به کودکان کمک کنید که شب هنگام را زمان استرس ندانند. خودتان را برای فرزندانتان در دسترس قرار دهید تا آنها گمان نکنند که این زمانها را باید تنها سپری کنند.»
شناختن و قبول کردن ترس
با پرسیدن از کودک در مورد اینکه چه چیزی در مقابل ترس هایش به او کمک میکند از نتایج مثبت تصورات کودک خود استفاده کنید. ایلیا آدامیک سارجنت، وقتی تقریبا ۳ ساله بود از حضور هیولاها در اتاقش میترسید. مادرش می گوید:«از او پرسیدم چه چیزی به او کمک میکند و او در پاسخ گفت اگر پنج کتاب در تختخوابم داشتم موضوع حل می شد. هر شب پنج کتاب روی پتو پایین تخت ایلیا میگذاشتیم و تا زمانی که کتابها آنجا بودند، هیولاها برنمی گشتند.»
در حالیکه برای ترسهایش ارزش قائل هستید، سعی کنید با آنها با آرامش برخورد کنید تا خود شما باعث بزرگتر شدن ترسها نشوید. اگر فرزند شما نگران است که هیولاها ممکن است در جایی کمین کرده باشند، برای بررسی تمام گوشه کنارها، با هم مراسم خاصی مشخص کنید.
یک حیوان عروسکی بزرگ را به عنوان نگهبان در راهرو قرار دهید، یا یک اسپری خوشبو کنندهی هوا بردارید و روی آن برچسب بزنید «اسپری هیولا»، هر شب از آن استفاده کنید تا تمام چیزهای ترسناک را دور کند.
و به یاد داشته باشید که این ترسها برای همیشه از بین نمیروند. ایلیا آدامیک سارجنت که هم اکنون ۳ ساله است، وقتی مادرش در مخلوط کن نوشیدنی آماده میکند نسبت به آن بیعلاقه است. ایلیا به مادرش میگوید:«من قبلا از صداهای بلند میترسیدم اما حالا که بزرگ شدهام مشکلی نیست.«به نظر دکتر براون، این نشانه ی موفقیت است.»فرزند شما این تجربهها را بهبود میبخشد تا بتواند بگوید «من برآن غلبه کردم؛ مسئلهی بزرگی نیست.» هر زمانی که کودکان تجربهای را با موفقیت پشت سر بگذارند باعث میشود در آینده اطمینان بیشتری داشته باشند.»
ترس یا فوبیا
با وجود اینکه ترسها، بخشی طبیعی از کودکی هستند، آیا آنها میتوانند از مرز عبور کرده و یک فوبیای واقعی شوند؟ به گفته ی کارشناسان، احتمالا نه. فوبیاهای واقعی در کودکی، بسیار غیرمتداول هستند، زیرا فوبیا به عنوان ترسی غیرمنطقی شناخته میشود. و در حالیکه اکثر ترسهای کودکان، از نوعی هستند که ما آنها را «غیر منطقی» می دانیم و این چشم انداز یک بزرگسال است اما از نظر کودک، این ترسها کاملا منطقی هستند. بالاخره، ممکن است ما منطقا بدانیم که از سوراخ چاه وان حمام پایین نخواهیم رفت اما تصور کودک مخالف این باشد.
ترسهایی که در بزرگسالی به عنوان فوبیا شناخته میشوند (مانند ترس از تاریکی، صداهای بلند، یا حتی ترس از حمام) را در دوران کودکی، فوبیاهای واقعی نمیدانیم. دکتر سیرز توضیح می دهد «شما می توانید این ترسها را فوبیای کودکی بنامید اما برخلاف فوبیای بزرگسالان، در جریان رشد، نرمال و طبیعی می شوند.»
پزشک متخصص اطفال، آری براون معتقد است:«برای اکثر فوبیاهای نرمال کودکی، والدین میتوانند به تدریج به فرزندانشان کمک کنند که به مسائل عادت کنند به این طریق که به آنها نشان دهند چگونه به آرامی باید با ترسهایشان مواجه شوند. برخی کودکان، اضطرابی جدی در مقابل سر و صدا، شلوغی،غریبهها و تاریکی دارند.»
اما این فوبیا نیست و شما میتوانید با هم برای از بین بردن این ترسها اقدام کنید. و به این ترتیب از اینکه این ترسها در آینده به فوبیاهای واقعی تبدیل شوند، پیشگیری کنید. به گفته ی دکتر براون:«به احساس ترس کودک احترام بگذارید، ترس را پیدا کنید و کودک را توانمند سازید.»
کتلین م. ریلی دارای دو فرزند پسر و اهل رالی، شمال کالیفرنیا
منتشر شده در مجله ی کودک آمریکایی، می ۲۰۰۶
تمام محتوای موجود، شامل توصیه های پزشکان و سایر متخصصان سلامتی، باید فقط به عنوان نظریههایی در نظر گرفته شود. برای پیدا کردن راه حلی که با سوالات و مسائل سلامتی شما و اطرافیانتان در ارتباط باشد، همیشه از توصیههای مستقیم پزشک خود بهره برید.
بیشتر بخوانید: