توسعه خلاقیت
واقعیت این است که تا کنون، روانشناسان و محققان، برداشتهای متفاوتی از این واژه داشته و تعاریف متنوعی از آن ارائه کردهاند. وجود چنین اختلاف نظری، ناشی از ماهیت پیچیده آن است. برخی در تعریف خلاقیت، گفتهاند: «خلاقیت، ترکیبی است از قدرت ابتکار، انعطافپذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که یادگیرنده را قادر میسازد خارج از نتایج تفکر نامعقول، به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن، رضایت شخصی و احتمالاً خوشنودی دیگران خواهد بود».
بنابراین، خلاقیت، یک فرایند ذهنی است که از فرد معینی و در یک زمان مشخص دیده میشود؛ فرآیندی که در نتیجه آن، یک اثر جدید - اعم از ایده یا چیزی نو و متفاوت - تولید میشود. تولید جدید و متفاوت، میتواند کلامی یا غیر کلامی و عینی یا ذهنی باشد.
در مطالعه پیرامون خلاقیت، به دو نکته مهم زیر باید توجه داشت:
۱. اول آن که خلاقیت میتواند خلق اشکال یا صورتهای جدیدی از ایدهها یا تولیدات کهنه باشد. در این صورت، اغلب فکرها و ایدههای گذشته، اساس خلاقیتهای تازه است.
۲. دوم این که خلاقیت امری انحصاری است و حاصل تلاش فردی و تنها یک موقعیت یا مسئله عمومی نیست؛ از این رو، فردی ممکن است چیزی را خلق کند که قبلاً هیچ گونه سابقه ذهنی از آن نداشته باشد؛ اگر چه آن چیز به صورتهای مشابه یا کاملاً یکسان قبلاً توسط شخص دیگری و در موقعیت خاصی خلق شده باشد.
خلاقیت، مستلزم بهرهگیری از نوع خاصی از جریان فکری است؛ چیزی که یکی از روانشناسان، به نام گیلفورد، آن را «تفکر واگرا» نامید؛ تفکری که به گونهای متفاوت از جریان عام فکری جامعه، در حل مسائل، نمود پیدا میکند.
به عبارت دیگر، فرد خلاق، تمایل دارد که مسائل مختلف را به طرق متفاوت حل کند؛ هر چند در ظاهر، یک راه حل بیشتر برای آن وجود ندارد.
با توجه به روشن شدن تعریف خلاقیت، به پاسخ این پرسش میپردازیم که چگونه میتوان خلاقیت را توسعه و گسترش داد؛ ولی قبل از آن باید گفت که خلاقیت، امری توسعهپذیر است و همه افراد، از توانایی بالقوه خلاقیت برخوردارند.
برای توسعه خلاقیت، به امور زیر توجه کنید:
۱. از آن جا که خلاقیت، امری فردی و شخصی است و هر کسی متناسب با تواناییهای فردی و منحصر به فرد، میتواند به توسعه و گسترش آن اقدام نماید، جهت تقویت این امر، باید به سراغ تواناییهای فردی و منحصر به فرد رفت و به ارزیابی آن پرداخت.
۲. میزان حساسیت در درک مسائل، نقش مهمی در خلاقیت دارد؛ بنابراین، با افزایش و گسترش دقت و حساسیت در درک مسائل، میتوان به توسعه خلاقیت فردی کمک کرد.
۳. بدون شک، آزمایش، تجربه و کنکاش، رابطه مستقیمی با خلاقیت دارند؛ پس برای رشد آن، باید از طریق افزایش تجربه، پژوهش و انجام آزمایشهای متنوع و متکثر، اقدام کرد.
۴. اندیشه تخیلی، یکی از راههای مؤثر در برانگیختن قدرت خلاقیت محسوب میشود؛ زیرا تخیل، نوعی تفکر آزاد است که ضمن آن، ذهن فرد، متوجه حل یک مسئله واقعی، به گونهای که در عالم خارج وجود دارد، نمیشود؛ بلکه در تخیل، فرد خارج از قیود و هنجارهای موجود، آزادانه آن چه را که تمایل دارد، در ذهن خود تصور میکند. در چنین شرایطی، فرد، هرگز خود را محدود و محبوس در حصار واقعیتها و امور مشهود و ملموس نمیکند و فارغ البال، هر آن چه را که دلش میخواهد، تصور میکند. یکی از روانشناسان معاصر، به نام هرلاک، خلاقیت را شکلی از تخیل کنترل شده میداند که منجر به نوعی ابداع و نوآوری میشود. از طرف دیگر، یکی از ویژگیهای مشترک میان افراد خلاق که مورد قبول همه روانشناسان و محققان این رشته است، وجود قدرت تخیل فوق العاده، در نزد همه کودکان و بزرگسالان خلاق است.
۵. خلاقیت، با استقلال فکر و اعتماد به نفس همراه است؛ ۲ از این رو، برای رشد و گسترش خلاقیت، برخورداری از اعتماد به نفس، کاملاً ضروری و لازم است. بنابراین، از طریق رشد و تقویت اعتماد به نفس و بهره گرفتن از روشهای متداول و مورد توصیه روانشناسان، میتوان به توسعه و رشد خلاقیت فردی پرداخت.
۶. خلاقیت از طریق بیان احساسات و برداشتهای شخصی، غنیتر و عمیقتر میگردد؛ پس میتوان با صحبت کردن درباره تجربهها و تجزیه و تحلیلهای شخصی و در میان گذاشتن نقطه نظرات خود با دیگران، به خصوص صاحبنظران و افراد با تجربه، زمینه گسترش و توسعه خلاقیت را فراهم کرد. در بسیاری موارد، بیان، توصیف و گزارش تجربه شخصی، به درک رابطه پدیدهها منجر میشود و رابطه منطقی آنها کشف میشود و همین امر، به یک نوآوری ختم میشود.
۷. خلاقیت، توسعه آگاهی، توانایی جذب و بهرهمندی از همه نعمتهای زندگی است.۳ بر اساس آن چه گفته شد، خلاقیت توسعهپذیر است و میتوان به کمک بیرون، توانایی درونی فرد را شکوفا کرد. هر فردی با بهره گرفتن از تمام شناختهای قبلی و تمرکز ذهنی داشتن بر آن و تجهیز کردن خود به موتور حرکت و افزایش بعد انگیزشی، خواهد توانست به کشف ویژگیهای منحصر به فرد خود اقدام کرده، با در اختیار گرفتن تمام دادهها و نعمتهای وجودی، به گسترش این ویژگی بپردازد.
بدیهی است که اگر این ویژگی را غیر متأثر از عوامل بیرونی و ارادی بدانیم، هرگز به فکر تعمیق و غنا بخشیدن به آن نخواهیم بود و از آن جا که روانشناسان و متخصصان، این ویژگی را حداقل تا سی سالگی، قابل توسعه و گسترش میدانند، این راهکار، یعنی توسعه آگاهی، توانایی جذب و بهرهگیری از تمام امکانات زندگی، نیز مؤثر و کارآمد خواهد بود.
مطالعات انجام شده توسط سیسک (۱۹۸۹ م.) یکی از روانشناسان حاکی از آن است که اوج خلاقیت در حدود سی سالگی است و پس از آن، در همان حد باقی مانده یا به تدریج کاهش پیدا میکند و به همین خاطر است که توجه به مسئله «آفرینشهای ذهنی در دوره کودکی، نوجوانی و جوانی» فوق العاده حائز اهمیت است.
۸. اوقات فراغت، همواره بستر مناسبی برای خلاقیتهاست. از آن جا که ذهن انسان در اوقات فراغت، به فعالیت موظفی مشغول نیست، انسان میتواند فارغ از قالبهای از پیش طراحی شده، پیرامون مسائل مورد علاقه، فعالیت داشته باشد. انسان در اوقات فراغت، میتواند با طیب خاطر و آزادانه اندیشه نموده، در حل مسائلی که در حوزه شناختی او مطرح هستند، از تفکر واگرا بهره گیرد؛ همان تفکر واگرا یا خلاقی که خمیرمایه نوآوریها و اختراعات بشری است.
تحقیقات انجام شده در زمینه ویژگیهای افراد خلاق توسط سیسک (۱۹۸۵ م.)، نشان میدهد که آنان علاوه بر این که از هوشی سرشار، صداقت، صراحت و انعطافپذیری برخوردار هستند، از اوقات فراغت خود حداکثر بهره را گرفته، با آزاداندیشی و تفکر واگرا، مسائل مختلف را بررسی میکنند و به راهحلهای نو دست مییابند.
در واقع، وجود فشار زمان یا فشار وقت در زندگی روزمره، خود زمینهساز تنش و اضطراب فزاینده است. بدیهی است که وجود اضطراب شدید نیز از آفات تفکر مولد و خلاق است.
برای اطلاعات بیشتر از ویژگیهای انسانهای خلاق، به کتاب «آموزش و پرورش کودکان استثنایی»، نوشته دکتر غلامعلی افروز، از انتشارات دانشگاه تهران، مراجعه کنید.
پینوشت:
۱. علی شریعتمداری، روانشناسی تربیتی، انتشارات امیرکبیر، ص ۴۰۹.
۲. غلامعلی افروز، مباحثی در روانشناسی و تربیتی، انجمن اولیاء و مربیان، ص ۱۰۰.
۳. همان.