پردازش ذهنی در کودکان دو زبانه و کودکان تک زبانه - بخش نخست
پژوهش حاضر افراد تکزبانه و دو زبانه را از نظر فرایندهای ذهنی، به ویژه هوش، مقایسه میکند. این پژوهش مبنای «فرضیهی صفر» است که نبود تفاوت معنادار را در عملکرد ذهنی کودکان دوزبانه و تک زبانه مطرح میکند. به منظور تأیید یا رد فرضیهی کنونی، ۲۵ کودک دبستانی در محدودهی سنی هشت تا ده سال به آزمون وکسلر پاسخ دادند که به همین منظور طراحی شده است.
دربارهی تأثیر دو زبانگی در عملکردهای ذهنی و خصوصا هوش، به دو دیدگاه متقابل میتوان اشاره کرد: دیدگاه مبتنی از دو زبانگی افزایشی و دیدگاه مبتنی بر دو زبانگی کاهشی.
جهت مقایسهی عملکرد دو گروه در این بررسی، آزمون تی از دو نمونهی مستقل گرفته شد که حاکی از نبود تفاوت معنادار بین دو گروه بود. با توجه به نتایج این بررسی، به نظر میرسد که افراد تک زبانه و دو زبانه از نظر عملکرد ذهنی و بهویژه هوش تفاوت معناداری نداشته باشند.
مقدمه
طبق تعریف فرهنگ لغات آکسفورد، اصطلاح دوزبانه به فردی اطلاق میشود که قادر است کلام خود را به دو زبان مطرح کند و یا فردی که دو زبان را میداند و از آن دو استفاده میکند. عموما اصطلاح دو زبانه به افراد یا گروههایی اطلاق میشود که توانش زبانی آنها در آن دو زبان، به ویژه در بعد کلامی، در حد کاربران بومی آن دو زبان باشد.
به هر حال طبق نظر باتلر و هاکوتا «دوزبانگی رفتار پیچیدهی روانشناختی، زبانی، و اجتماعی - فرهنگی است که ابعاد گوناگونی دارد». در مورد تعریف دوزبانگی در بین پژوهشگران اتفاق نظر کاملی وجود ندارد. در این جا سوالاتی نظیر اینکه «تا چه میزان فردی باید بر دو زبان تسلط داشته باشد تا دوزبانه تلقی شود؟» یا این که «دو زبانه بودن وضوحاً به چه معناست؟» مطرح میشود.
دو زبانه کیست؟
طبق نظر بلومفیلد، فرد دوزبانه فردی است که دانش زبانیاش در دو زبان در حد کاربران بومی آن دو زبان باشد. چنین دیدگاهی محدودهی گمارش افراد دوزبانه را تنگ تر میکند افزون بر این به نظر میرسد عملیاتی کردن چنین تعریفی مبنی بر شیوایی (fluency) در حد کاربران بومی یک زبان کار دشواری باشد
هاگن افراد دوزبانه را افرادی میداند که قدرت بیان کامل داشته باشند و بتوانند مفاهیم را به زبان دیگر بیان کنند. بر اساس این تعریف، زبان آموزن مبتدی نیز دوزبانه شمرده میشوند. سایر محققان درجات مختلفی را برای گمارش افراد مختلف به منزلهی افراد دوزبانه در نظر گرفتهاند. با این اوصاف، دوزبانگی بر روی یک طیف در نظر گرفته میشود.
مطالعهی حاضر درصدد است رویهی اخیر برخی پژوهشگران را مبنی بر معطوف کردن توجه از یادگیری قوانین حاکم بر یک زبان به فراگیری مهارتهای آن زبان، دنبال کند. بر این اساسی، افرادی دوزبانه تلقی میشوند که علاوه بر زبان مادری خود حداقل توانایی در زمینهٔ مهارتهای یک زبان دوم راداشته باشند.
علاوه بر این عوامل و تعاملات آنها، عوامل مرتبط دیگر نظیر سن، جنسیت، حافظه، استعداد زبانی، و انگیزش نیز باید در این زمینه در نظر گرفته شوند. همرز و بلانک ابعادی شامل توان نسبی زبانی، سازماندهی ذهنی، سن فراگیری، موقعیت اجتماعی و فرهنگی، و هویت فرهنگی را به دوزبانگی مرتبط میدانند.
با درنظرگرفتن بعد توانش زبانی، میتوان به بررسی ارتباط بین توانش زبانی در هر دو زبان پرداخت. تمایزی که میتوان قائل شد بین دوزبانگی هم پایه (balanced) و غالب (dominant) است. دوزبانهی هم پایه به فردی گفته میشود که توانش او در هر دو زبان به یک میزان است و این الزاماً بدین معنا نیست که توانش فرد در آن دو زبان بالاست، بلکه بدین معناست که بین آن دو زبان تعادل وجود دارد.
اصولا دوزبانهی غالب در یکی از زبانهایی که میداند (عموما زبان مادری) تواناتر است. اروین و ازگود بین دوزبانههای مرکب (compound) و هماهنگ (coordinate) تمایز قائل شدهاند. این تمایز مربوط به بافت و سن فراگیری زبان است. طبق این طبقه بندی فرد دو زبانهی مرکب در پردازش ذهنی خود دو دسته علائم زبانی را با یک دسته معانی مرتبط میکند.
فردی که در کودکی هر دو زبان را در محیط یک بیان فرا گرفته باشد. احتمال این که معادلهای بهتری را برای واژگان یک زبان در زبان دیگر بیاورد بیشتر است. این در حالی است که فردی که زبان دومی را در محیطی متفاونت با زبان مادری اش میآموزد ممکن است سازماندهی زبانی بهتری داشته باشد.
ادامه دارد...
پردازش ذهنی در کودکان دوزبانه و کودکان تک زبانه - بخش دوم
پردازش ذهنی در کودکان دوزبانه و کودکان تک زبانه -بخش سوم
پردازش ذهنی در کودکان دوزبانه و کودکان تکزبانه - بخش پایانی