پرورش هوش معنوی از طریق برنامه « فلسفه برای کودکان»- بخش سوم

۲.۸ خودانگیختگی

خودانگیختگی را رهایی فرد از عقده‌های دوران کودکی، قضاوت‌ها و نفوذ دیگران، و آمادگی برای پاسخگویی در لحظه حال می‌دانند و درست برعکس به‌عادت‌زیستن و رفتارکردن مطابق الگوها و چهارچوب‌های ازپیش تعیین‌شده است. خودانگیختگی انتخاب رفتاری متعادل میان سختگیری و تلون‌ مزاجی است.

شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین رسالت نظام تعلیم و تربیت پرورش افرادی فکور با استقلال فکری و تفکری منطقی و همدلانه و مسئولانه است. زندگی در جهانی پیچیده با سرعت تحول بسیار بالا به افرادی نیاز دارد که با قدرت تولید فکری بالا هر لحظه بر پیچیدگی زندگی و علوم زمان خویش مسلط باشند. چنین افرادی قدرت خلاقه و نقاد خودانگیخته‌ای دارند که به آن‌ها کمک می‌کند در مواجهه با مسائل و موضوعات جهان اندیشمندانه در پی راه حلهای مناسب باشند.

متیو لیپمن بر آن است که نظام تعلیم و تربیت سنتی توانایی تجهیز دانش‌آموزان را به چنین مهارت‌هایی ندارد و به همین دلیل شیوه کندوکاو فلسفی در کلاس درس را پیشنهاد می‌دهد. در این حلقه، کودکی بیشتر احساس اعتبار می‌کند که بیشتر فکر کند و تولید ایده کند و از ابعاد بیشتری از موضوعات پیرامونش پرسش و تحقیق کند، نه کودکی که بیشتر حفظ کند و بیشتر نمره بگیرد.

 زوهر و مارشال ترس را یکی از موانع خودانگیختگی می‌دانند؛ ترس از قضاوت، تمسخر، تنبیه، و یا آشکارشدن نقاط ضعف فردی؛ و شجاعت را سبب بهره‌مندی از مواهب متعدد خودانگیختگی می‌دانند. شارپ اهداف برنامه فلسفه برای کودکان را مهربانی به دیگران، پرسیدن سؤالات انتقادی، تفکر مسئولانه، احترام به خود و دیگران، اکتشاف و درنگ عقلانی، تواضع خردمندانه، حس یگانگی و یکدلی با دیگر افراد گروه، تفکری همراه با درنظرگرفتن احتمالات، طرح ریزی دنیای داستانی و شخصیت‌های داستانی، و بسط علاقه به مساوات‌طلبی و عقلانیت می‌داند.

بر این اساس، در حلقه کندوکاو فلسفی کودکان به‌زودی درمی‌یابند که هر ایده و نظری، حتی اگر با آرای آن‌ها متفاوت و متضاد باشد، بی ارزش نیست زیرا بیان‌کننده نگرشی است که می‌تواند باعث تحکیم یا رشد نگرش نهایی آنان شود. بنابراین در چنین فضایی، که داوری و قضاوت درباره ایده‌هاست و نه خود افراد، هر قضاوتی بر پایه ملاک‌ها و معیارهای معتبر صورت می‌گیرد و نه دلایل شخصی و سطحی، و هرگونه ترس از تمسخر یا خودابرازگری برچیده خواهد شد.

۸٫۳ چشم‌انداز محوری و ارزش - محوری

ارزش - محوری عبارت است از داشتن زندگی و رفتاری بر اساس باورهای عمیق درونی و نه آن ارزش‌هایی که دیگران یا جامعه به ما القا کرده‌اند، و نیز قابلیت الهام‌بخشی به خود و دیگران در راستای ایجاد تغییراتی سودمند در کار و زندگی؛ ارزش‌های اخلاقی در فلسفه برای کودکان به دو روش یکپارچه شده است. نخست اینکه قواعد اخلاقی حاکم بر حلقه کندوکاو طیف وسیعی از ارزش‌های اخلاقی ضروری را رشد می‌دهد که کودک برای مشارکت در جامعه‌ای توأم با تکثر ارزش‌ها بدان‌ها نیاز دارد.

این ارزش‌ها شامل آزاداندیشی، تحمل و مدارا، احترام به دیگران، درنظرگرفتن جدی همه ایده‌ها، پذیرش مسئولیت برای روش‌هایی که منجر به کندوکاو مشترک می‌شود، و تمایل به گوش‌دادن به دیدگاه‌های دیگران است. دوم آنکه موضوع تحقیق در حلقهٔ کندوکاو فلسفی اغلب سؤالات اخلاقی است. همه ارزش‌ها و خصوصاً ارزش‌های اخلاقی در فلسفه حوزه محوری محسوب می‌شود و هدف بسیاری از مفاد مکتوبی است که انگیزه شروع اکتشاف فلسفی پیرامون مفاهیمی مانند خوب، بد، عدالت، قوانین، حقوق، وظیفه، دوستی، و همدلی است.

اما موضوع آموزش ارزش‌ها منجر به ایجاد دو نگرانی متضاد شده است: نخست، برخی از مردم از این موضوع نگران‌اند که آموزش ارزش‌ها به احتمال زیاد نوعی آموزش آمرانه و درنتیجه، در دراز مدت، بیاثر است. دوم، عدهای نیز می‌ترسند که اگر بچه‌ها را تشویق کنیم خودشان فکر کنند و ارزش‌های ذهنی خود را بسازند، ممکن است آن‌ها با هم روی ارزش‌های اصلی توافق اندکی داشته باشند و درنتیجه درگیر نسبی‌گرایی شوند، که بر اساس آن همه گزینه‌ها برای عمل به یک اندازه «خوب» است و تمام آرای ارزشی از انتقاد مصون‌اند، اما پرسش‌های اخلاقی در فلسفه برای کودکان از هر دوی این خطرات جلوگیری می‌کند.

کنکاش درباره مسائل اخلاقی در حلقه کندوکاو مستلزم آن است که دانش‌آموزان ذهنیت خود را، از طریق گفت وگو با دیگران، شکل دهند. ماهیت دقیق کندوکاو و تأکید بر ارزیابی دلایل بدان معنی است که در عمل بسیار بعید است که حلقه به این نتیجه برسد که «هر چیزی می‌تواند باشد». درواقع، دانش‌آموزان در حلقهٔ کندوکاو معمولاً برای خود هسته‌ای از ارزش‌های اخلاقی پایدار را از نو خلق می‌کنند، که در برابر ارزیابی‌های استدلالی دقیق مقاوم است.

در برنامه فلسفه برای کودکان، مشارکت‌کنندگان تشویق می‌شوند که ایده‌های خود را با استدلالات متقن بیان کنند، آن‌ها برای خود، اما متناسب با جمع، می‌اندیشند. درحقیقت این تفکر برای خویشتن شامل جست‌وجوی معیارهای مطمئن‌تری است، به طوری که قضاوت‌های فرد پایه و اساس محکم‌تری داشته باشد، زیرا فقط در این صورت است که فرد می‌تواند از دیدگاهش حمایت کند.

ناجی بر این باور است که اجرای برنامه فلسفه برای کودکان فرد را از سطحی‌گرایی به سوی درک حقایق و مضامین والای دنیای انسانی پیش می‌برد.

در حلقه‌های کندوکاو فلسفی، با ایجاد محیطی پویا و چالش‌برانگیز برای دانش‌آموزان، به رهایی آنان از ترس بیان اندیشه‌ها و بیان راه‌حل‌هایی که به ذهنشان می‌رسد کمک می‌شود، زیرا ساختارهای ذهنی راکد، لجام‌ گسیختگی افکار، و ترس از پذیرفته‌ نشدن شورهزاری است که به اندیشه مجال شکفتن نمی‌دهد. درواقع با مشارکت فراگیران در فرایند یادگیری و فراهم‌کردن زمینه اندیشیدن و استقلال فکری، سطحی‌نگری که از آفت‌های اندیشیدن است از میان خواهد رفت و این سبک تفکر منطقی، نقاد، خلاق، و مسئولانه، به‌منزله سبک زندگی، همراه فرد خواهد ماند.

۴.۸ کل‌نگری

کل‌نگری عبارت است از دیدن الگوها، روابط، و ارتباطات از زوایای گسترده‌تر و آگاهی از اینکه تصمیم‌های ما بر دیگران اثرگذار است، زیرا اجزای جهان به‌گونه‌ای درهم آمیخته‌اند که هر بخش با خصوصیات سایر بخش‌ها تعریف می‌شود. فرد کلنگر بی قضاوت و پیش‌داوری می‌بیند و از نتیجه‌گیری‌های شتاب‌زده اجتناب می‌کند و می‌کوشد راهی را برگزیند که بهترین نتیجه را برای کل مجموعه داشته باشد و بتواند میان سلامتی، خانواده، کار، دوستان، تفریح، و غیره تعادل و هماهنگی را حفظ کند. مطابق با آنچه میلر می‌گوید، دیدگاه کلنگر به آموزش موارد زیر را دربر می‌گیرد:

۱. آموزش بر اساس تمامیت فردی و یکپارچهکردن ابعاد مختلف انسانی؛
۲. آموزش به فرد به مثابه کل واحد، نه بخشی از مجموعه؛
۳. آموزش فرد درون کل واحد (یعنی در چهارچوب کل خانواده، مدرسه، محله، جامعه، فرهنگ، و تمامیت جهان)

پرورش هوش معنوی از طریق برنامه « فلسفه برای کودکان»- بخش سوم

شکل ۱. نگرش جامع چندبعدی در الگوی آموزش کلنگر

یان فنگ طی تحقیقات خود نشان داد که بسیاری از مؤلفه‌های آموزش کلنگر و برنامه فلسفه برای کودکان مشترک‌اند. اگرچه این برنامه ریشه در فلسفه دارد، اهداف، چشمانداز، و موضوعات آن از طبیعت مشابهی با رویکرد کلنگر به انسان برخوردار است. بر این اساس، یان فنگ بر آن است که می‌توان با استفاده از رویکرد فلسفه برای کودکان به اهداف نگرش یکپارچه به انسان‌ها رسید. مثلاً، برنامه فلسفه برای کودکان همواره در پی ساخت و رشد زندگی انسان و تجارب انسانی به‌گونه‌ای غنی‌تر، مسرت‌بخش‌تر، و توأم با سپاس بیشتر است. آموزش کلنگر نیز در پی رشد تمامیت فرد است به‌گونه‌ای که هر فرد بتواند هویت، معنا، و هدف خود را در زندگی بیابد.

۵.۸ دگرخواهی

دگرخواهی یعنی دیدن دیگران همانگونه که هستند بدون هیچ قضاوتی، و احساس عشقی عمیق نسبت به همهٔ آنچه در این کره خاکی وجود دارد. دگرخواهی را درک رنج دیگران و کمک به رفع آن نیز تعریف می‌کنند، احساسی که افراد را ملزم به مشارکت می‌کند و بی‌اعتنایی را در آنان ازبین می‌برد. یکی از مهم‌ترین منافع برنامه فلسفه برای کودکان همدلی و درک دیدگاه دیگران و حساس بودن به سایر افراد جامعه است.

رایت از برایند شرکت در برنامه فلسفه برای کودکان چنین گزارش می‌دهد: « فلسفه برای کودکان قدرت تفکر انتقادی، خلاق، و استدلالی را تقویت می‌کند و مهارت‌های تفکر سطح بالا را به آن‌ها می‌آموزد». دانش‌آموزان با شرکت در چنین اجتماعی مهارت‌های ارتباطی خود و توانایی کار با دیگران را ارتقا می‌بخشند. سافیلد دریافت وقتی کودکان در اجتماع پژوهشی برای مفاهیم انسان‌دوستانه دلایل منطقی‌ای را می‌آورند که حاصل تفکر خود و همکلاسانشان است و مهم‌ترین قواعد ارتباط جمعی همچون همدلی، خوب گوش‌دادن، و پذیرش آرای متفاوت را تمرین می‌کنند درک دیدگاه دیگران و دیگرپذیری را امکان‌پذیر می‌کنند.

شرتز نیز بر آن است که تربیت همدلی باید کودک را مجهز به ابزاری کند که بتواند، فراتر از مرزهای فاعلی، در گشتالت چندفاعله مشارکت کند. مثلاً، یک سیستم تربیتی باید برای دانش‌آموزان فضای کندوکاو و پرسشگری‌ای را ایجاد کند که آن‌ها بتوانند افکار خود را با هم در میان بگذارند و از یکدیگر حمایت کنند. شرتز بر اساس این تعریف می‌گوید: «حلقه کندوکاو می‌تواند ابزاری تعیین‌کننده و پارادایمی مناسب برای رشد فزاینده همدلی باشد.»

۶.۸ استقبال از تفاوت‌ها و احترام به آن‌ها

یعنی برای تفاوت‌ها و عقاید دیگران ارزش بسیار قائل‌شدن، شنونده خوبی برای دیدگاه‌هایشان بودن، و درک این واقعیت که اختلاف نظرها و برخورد عقاید اجتناب‌ناپذیرند، اما آنچه در این میان اهمیت دارد نحوه برخورد با آن‌هاست. زوهرمی‌گوید:

من از کسی که قفس ذهنم را به‌شدت تکان می‌دهد، ممنونم. چراکه با این عمل مجبور می‌شوم خود را از این فضای بسته ذهنی رها کنم و برای یافتن راه‌حلی جدیدتر چاره‌اندیشی کنم. درواقع اگر در سیستمی همه مثل هم فکر کنند، تغییر و تحولی در آن رخ نمی‌دهد و سیستم جدیدی خلق نمی‌شود، زیرا عاملی برای رشد و توسعه وجود ندارد.

در روش حلقه کندوکاو فلسفی، کودکان یاد می‌گیرند که در فرایند یادگیری خود مشارکت فعال داشته باشند و به اندیشه و عقاید خود و دیگران احترام بگذارند. احترام به حقوق دیگران و شنونده فعال‌بودن از قوانین اصلی چنین برنامه‌ای است. احترام به اندیشه دیگران، ارزیابی افکار دیگران، و تلاش برای جست‌وجوی دلایل آن‌ها درباره اعتقادات و سخنان و رفتار ایشان در بحث از اهداف دیگر این برنامه محسوب می‌شود.

یکی از جالب‌ترین ویژگی‌های فلسفه برای کودکان در نظر تعداد بسیاری از معلمان این است که کلاس به انجمن پرسش و پاسخ جمعی تبدیل می‌شود که در آن دانش‌آموزان به صورت آزادانه و با احترام به یکدیگر تبادل اندیشه می‌کنند.

هر دانش‌آموز بالقوه سهمی ارزشمند در موضوع مورد بحث تلقی می‌شود. دانش‌آموزان ترغیب می‌شوند مهارت‌های شنیدن، حساسیت به آنچه دیگران میگویند، و میل به حمایت از عقاید اشخاص را با آوردن استدلال‌های معتبر گسترش دهند و به نسبت احتمالات موجود نظر خود را آزادانه تغییر دهند. در این فضا، آرای متفاوت عاملی برای جدال و عناد نیست، بلکه به‌منزلهٔ پلکانی برای ارتقای اندیشه و ابزاری برای استخراج استدلالات قویتر است. همانگونه که فیشر نیز اشاره می‌کند حلقهٔ کندوکاو فلسفی به اهداف بزرگی مثل استقلال اندیشه در عین احترام به ایده‌های متفاوت می‌اندیشد.

۷.۸ استقلال رأی

به معنای ایستادگی بر سر عقاید و پایبندی به آن‌ها، تسلیم‌نشدن در برابر اکثریت، نپذیرفتن منفعلانه آرای دیگران، و تحت تأثیر جو غالب قرارنگرفتن است. به‌ یقین تصمیم‌گیری‌هایی که از عمیق‌ترین ارزش‌های درونی‌مان شکل گرفته باشند ارزش ایستادگی و پایداری را نیز خواهند داشت. برنامه فلسفه برای کودکان از طبیعت کنجکاو و حس حیرت بچه‌ها استفاده و آن‌ها را به جستوجوی معنا تشویق می‌کند، درک آن‌ها را گسترش می‌دهد، تفکر و مهارت‌های استدلال را تقویت می‌کند، به پرورش اعتماد به نفس و صفاتی کمک می‌کند که به خوب قضاوت‌کردن در زندگی روزمره منجر می‌شود، و تفکر مستقل و قضاوت بهتر را پایه‌گذاری می‌کند.

کوهن بر آن است که استقلال فکری و خوداتکایی مستلزم برخورداری از قابلیت‌ها و مهارت‌ها به‌ویژه آن مهارت‌هایی است که فرصت تحلیل و ایجاد دانش و ارزش‌ها و شراکت آن را با دیگران فراهم می‌کند. شاید بتوان برنامه فلسفه برای کودکان را یکی از بارزترین جنبش‌های اخیر برای ارتقای کودکان از تفکر وابسته به تفکر مستقل دانست.

مشارکت در حلقه کندوکاو فلسفی (CPI) به کودک کمک می‌کند تا به اهدافی مثل تفکر رده‌بالا و انتقادی، استقلال فکر، و احترام به سایر ایده‌ها دست یابد.

شارپ و اسپلیتر معتقدند تفکر مستقل متضمن جستوجوی معیارهای مطمئن‌تر است به طوری که قضاوت‌های فرد می‌تواند بر شالوده‌ای محکم بنا شود. آن‌ها که مستقل فکر می‌کنند قادرند تا استدلال‌ها و استنباط‌هایی را شکل دهند که دیدگاه‌های معینی را پشتیبانی می‌کنند، اما این افراد همچنین آماده‌اند با ایده‌ها و امکان‌های جدید روبه‌رو شوند. لیپمن یکی از مهم‌ترین اهداف خود را داوری بر پایه ملاک‌های معتبر بیان می‌کند. با این همه، این بدان معنا نیست که فلسفه برای کودکان مطرح‌کننده فرضیه عمل افراد با روش‌های کاملاً مستقل است. گفت‌وگو با دیگران در جست‌وجوی پاسخی متوازن و حساب‌شده است، زیرا هرچه صداهای گوناگونی داخل جامعه شنیده شود، نتیجه‌گیری مطمئن‌تر و تبعاً قضاوت نیز مطمئن‌تر خواهد بود.

۸.۸ تمایل به طرح چراهای بنیادی

این مؤلفه عبارت است از توانایی و شهامت فرد برای طرح پرسش‌های اساسی و تلاش برای یافتن پاسخ آن‌ها، زیر سؤال‌بردن علل اصلی وجودی خود و دلایل موفقیت‌ها و شکست‌های خود و دیگران، تا اینکه ذهن کنجکاو فرد گرفتار عادت نشود و توانمندتر شود. برنامهٔ فلسفه برای کودکان، سبب بهبود تفکر کودکان از طریق معرفی بسیاری از «سوالات بزرگ» (questions big) به آن‌ها و توانمندکردن آن‌ها برای بررسی چنین سؤالاتی می‌شود.

با استفاده از این برنامه، معلمان کودکان را به تفکر عمیق‌تر بر روی ایده‌هایی که در پس کار مدرسه‌ای آن‌ها قرار دارد تشویق می‌کنند. این اقدام عمدتاً در اجتماع پژوهشی کلاس درس صورت می‌گیرد. کودکان عمیقاً بر روی تفکر و مهارت‌های مورد استفاده خود تمرکز خواهند کرد و سپس، هنگامی که در حال بررسی و تقویت ایده‌های خود و دیگران در پاسخ به معماهای فلسفی‌اند، آن تفکرات و مهارت‌ها را بهبود خواهند بخشید.

۹.۸ توانایی تغییر چهارچوب‌های ذهنی

یعنی دیدن فراتر از مرزها و محدودیت‌های موجود و برقراری ارتباطی منطقی و هماهنگ میان آن‌ها این واقعیتی است که افراد متفاوت وقتی به موضوع واحدی برخورد می‌کنند از خود واکنش‌های متفاوتی بروز می‌دهند، زیرا هریک از منظر متفاوتی به آن موضوع نگاه می‌کنند و این خود سبب بروز اختلاف نظرهای بسیاری می‌شود، اما با کمک این ویژگی افراد می‌توانند مسئله را از منظر دیگری ببینند که این خود می‌تواند طرفین را به تعریف تقریباً یکسانی از مسئله برساند.

به عبارتی طرفین می‌توانند، با اجتناب از نگرش سیاه یا سفید به مسائل، خارج از مرزها و محدودیت‌های موجود را ببینند و به‌سرعت آماده عبور از الگوها و باورهای متداول و اشتباه شوند و به‌راحتی به ایده‌های جدید دست یابند و بهتر و مؤثرتر عمل کنند. مذاکرات در حلقه کندوکاو فلسفی، به دلیل تنوع دیدگاه‌های شخصی و سرسختی افراد در تغییر آن، هرگز به‌پایان نمی‌رسد، قضاوت انجام می‌گیرد، اما این قضاوت توأم با استدلالات منطقی و بر پایه ملاک‌های معتبر است، و این خصوصیت حلقه کندوکاو (CPI ) است که آن را طرحی جامع می‌کند، زیرا سرسختانه‌ترین عقاید و راه برخورد با آن را نشان می‌دهد.

در حلقه کندوکاو فلسفی که همه شرکت‌کنندگان، از جمله آموزگاران، ممکن است اشتباه کنند، تغییر چهارچوب‌های ذهنی و نگرش‌ها اغلب بخشی از فرایند تفکر فلسفی است. کودکان در این گفتوگوی جمعی، می‌آموزند که روش برخورد با هر مسئله‌ای و نگرش به آن می‌تواند متفاوت باشد، درنتیجه برخلاف روال معمول، که تغییر عقیده ناشی از عزت نفس پایین و یا نماد حقارت محسوب می‌شود، کودکان با مشارکت در چنین برنامه‌ای درمی‌یابند که پذیرش نگرش‌های سالم‌تر و معتبرتر و راه‌حل‌های منطقی‌تر نه‌تنها مبتنی‌بر افزایش دانایی و آگاهی آنان است، بلکه نمادی از رشد محسوب می‌شود.

۱۰.۸ استفاده مثبت از مشکلات و چالش‌ها

فرد با هوش معنوی به مشکلات و سختی‌ها نه به‌مثابه مانع که به مثابه فرصتی برای یادگیری نگاه می‌کند و می‌کوشد تا از وضعیت موجود بهترین نتیجه ممکن را بگیرد. بنابراین از مشکلات راه و اشتباه‌ کردن نمی‌ترسد و بدون نگرانی از قضاوت‌های دیگران به راه خود ادامه می‌دهد. این ویژگیها به او کمک می‌کند تا هم اشتباهات خود را شجاعانه ببیند و هم، به جای یافتن مقصر، به دنبال راه‌حل باشد. لیپمن معتقد است کودکان کنجکاوند. آن‌ها سؤال طرح می‌کنند و میل دارند امور را به طور عمیق مطالعه کنند.

آن‌ها علاقه به درک ارتباط امور دارند. کودکان علاقه دارند خود به حل مسئله خویشتن اقدام کنند. آنان در جریان رشد در زمینه‌های مختلف با مسائلی روبه‌رو می‌شوند. فلسفه برای کودکان به آن‌ها، قبل از آنکه بسیار دیر شده باشد و ابهام و جهالت در آنان ریشه دوانده باشد، می‌آزمود که بدانند «چه می‌خواهند» و بدانند «چگونه تفکر خود را پرورش دهند» و این عین حکمت است.

در حلقه کندوکاو فلسفی، کودک به قابلیت‌هایی همچون استعداد کشف فرضیه‌ها، توانایی جستوجوی دیدگاه‌های متفاوت، توانایی تحلیل انتقادی استنتاج‌ها و قیاس‌ها، توانایی گوش‌دادن به آرای مخالف، و توانایی انتظام رفتارهای فردی بر اساس آرمان‌های متعالی همچون زیبایی، خیر، حقیقت و معنا را کسب می‌کند و همهٔ این‌ها او را به فردی منطقی و راهحل محور مبدل می‌کند که چالش‌ها را عاملی برای رشد می‌بیند، نه مانعی موجب توقف.

ادامه دارد...

پرورش هوش معنوی از طریق برنامه « فلسفه برای کودکان»- بخش اول
پرورش هوش معنوی از طریق برنامه « فلسفه برای کودکان»- بخش دوم
پرورش هوش معنوی از طریق برنامه « فلسفه برای کودکان»- بخش پایانی

 

 

دیگر تصاویر
Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ش., 04/21/2018 - 16:12