الفبای تشویق و تنبیه فرزندان
پدیده تربیت موضوع مهمی است که والدین باید از زمان تولد فرزند آن را مدنظر قرار دهند. به این معنا که نوزادان در روزهای نخست تولدشان ساعات زیادی را در خواب سپری میکنند، اما والدین بایستی از همان ساعات اندکی که نوزاد در بیداری به سر میبرد، با برنامه ریزیهای دقیق و حساب شده او را با نظم آشنا کنند. درواقع همین که در زمان معینی به نوزاد شیر داده یا این که لباسهایش تعویض میشود به نوعی با نظم و برنامه ریزی آشنا خواهد شد. واقعیت این است که شیوههای تربیتی از سوی والدین، نوع تشویق و تنبیه یا منع از کار و فعالیت را مشخص میسازد.
والدین متعهد و آگاه میدانند کودک حتی از سن یک ونیم سالگی تا ۳ سالگی که هنوز معنای تنبیه و تشویق را به خوبی متوجه نمیشود، باید در این مسیر، سنجیده عمل کنند، یعنی آن زمان که کودک از سر ناآگاهی اجسام را به سمت دیگران پرتاب میکند والدین باید با شیوههای متناسب شرایط سنی کودک او را متوجه کار نادرست کنند و در صورت تکرار نشدن کار نادرست، او را مورد تشویق قرار دهند. البته این تشویق کردن نباید با مواردی مثل باج دادن اشتباه گرفته شود.
همان طور که تنبیه بدنی از نظر علم روانشناسی کاملاً رد شده و منسوخ است و به جای آن باید از شیوههای درست تنبیهی استفاده کرد، تشویق کردن نیز باید اصولی صورت گیرد و درست زمانی که کودک استحقاق تشویق شدن را دارد به کار گرفته شود. برای مثال زمانی که کودک، کار یا رفتار نادرستی انجام میدهد، این درست نیست که والدین او را از خوردن ناهار محروم کنند چرا که قصد آنها صدمه رساندن به رشد و تغذیه کودک نیست بلکه هدف آنها ارائه شیوههای درست تربیتی برای شکوفایی هرچه بیشتر فرزند است به همین دلیل بهترین شیوه تربیتی در این موارد محروم کردن کودک از فعالیتهای مورد علاقهاش است. برای نمونه به او گفته شود به دلیل کار نادرستی که انجام دادی، از بازی کردن با اسباب بازی مورد علاقهات یا نقاشی کشیدن محروم میشوی.
روشهای غیرمستقیم
زمانی که کودک سن سه سالگی را پشت سر میگذارد، والدین باید به آموزش شیوههای تنبیهی و تشویقی غیرمستقیم روی آورند و برنامههایشان را در این خصوص به شکل اصولی ارائه دهند. در این زمان هم پدر و هم مادر باید در کنار یکدیگر حرکت کنند و هدف یکسانی را در ارائه روشهای تربیتی فرزند دنبال کنند نه این که یکی از آنها به تنبیه و دیگری به تشویق کودک بپردازد. زمانی که والدین در اجرای این روشها مصمم باشند، ناخودآگاه اعضای دیگر خانواده نیز خود را به این شیوهها نزدیک کرده و به این ترتیب اصولی یکسان به کار گرفته میشود تا بر این اساس کودک به شکلی واحد تربیت شود.
میتوان در قالب یک مثال موضوع را واضح تر بیان کرد. به عنوان نمونه زمانی که مهمانی به خانه میآید و مادر همراه فرزند به استقبال مهمانان میروند و با این که سن و سال کمی دارد به خوبی با آنها احوالپرسی میکند، طبیعی است که به خاطر این رفتارش باید تشویق شود. بهتر است فرزند خود را توجیه کند که به دلیل کار پسندیدهات، به همراه سایر اعضای خانواده برای صرف شام یا بستنی، ساعاتی را بیرون از منزل میگذرانیم.
با این روش تشویقی غیرمستقیم، فرزند میآموزد که کارش مورد توجه واقع شده است بنابراین رفتار درستی را انتخاب کرده و اگر این نوع رفتارها را شدت بخشد، از جانب اطرافیان مورد تایید قرار خواهد گرفت. شاید برخی تصور کنند کودکان در این سنین، به خوبی از اتفاقات پیرامون خود آگاه نیستند اما این تصور نادرستی است زیرا کودکان بیشتر از هر چیز بیننده خوبی هستند و اتفاقات اطراف خود و تغییر رفتارها را به خوبی درک میکنند.
سن تکامل کودکان
نکته مهم دیگری که در این میان باید به آن اشاره کرد این است که مسلماً اگر کودکان بدانند کاری که انجام میدهند خطا و ناپسند است، هیچ گاه به سراغ آن نمیروند بنابراین برای انتظار داشتن رفتار درست از سوی کودکان ابتدا باید به این نکته توجه داشت که او به سن تکامل رسیده است یا خیر؟ اگر کودک به شرایط تکامل استاندارد نرسیده است به کارگیری رفتارهای نادرست تنبیهی تاثیر مخرب و بدی را بر آینده او برجای خواهد گذاشت. از این رو والدین باید آگاه باشند با اصولی درست و آموزشهای صحیح و البته با صرف وقت، او را در مسیر درست هدایت کنند. نه این که وظیفه خود را به مراکزی مثل مهدکودکها محول کنند که در آن محیطها نیز از شیوههای تنبیهی مخرب مثل ایستادن کنار دیوار و بالانگه داشتن یک دست و یک پا و... برای آموزش این فرزندان استفاده شود.
به والدین توصیه میشود اگر صلاح میدانند فرزندشان ساعاتی را در مهدکودک سپری کند، آن زمانی که با او در خانه هستند، بخش مفیدی از وقتشان را صرف آموزش به فرزند کنند و از او بخواهند اتفاقاتی که در طول روز برای او رخ داده و کارهایی را که انجام داده است در کمال صداقت بازگو کند و از طرفی هم مربیان مهدکودک را به این نتیجه برسانند که در صورت تشویق یا تنبیه کردن فرزند، علت را به آنها بگویند تا به این ترتیب خودکفایی، صداقت و صحبت کردن بدون هراس و واهمه را به فرزند خود آموزش دهند.
واکاوی علت رفتار
از طرفی والدین باید در پس هر رفتاری که از سوی فرزندشان بروز میکند جویای علت و منشا آن باشند. اگر والدین به این موضوع مهم توجه داشته باشند که از طریق خواندن کتاب، مجلات و آشنایی با آموزههای تربیتی از طریق اینترنت، اطلاعات و آگاهی خود را برای رفتار هرچه بهتر با فرزند افزایش میدهند، به راحتی میتوانند علت پرخاشگری، تندخویی و رفتارهای نادرست فرزند خود را پیدا کنند.
با توجه به موارد یادشده هرچه که کودک بزرگتر میشود، آگاهی او نیز افزایش پیدا میکند به این معنا که در ضمیر ناخودآگاه خود، از خوب و بد یک اتفاقی درک درستی خواهد داشت، بنابراین اگر یک کودک ۹ ساله نسبت به خواهر یا برادر کوچکتر خود تندخویی یا پرخاشگری کند به این معناست که او نسبت به رفتارهای والدینش واکنش نشان میدهد و از سر آگاهی توجه بیش از حد آنها به فرزند کوچک تر را در قالب حسادت یا پرخاشگری بروز میدهد. در این شرایط نقش پدر و مادر بسیار مهم و تاثیرگذار خواهد بود از آن جهت که با فرزند بزرگتر صحبت کنند و با زبانی شیوا او را به این نتیجه برسانند زمانی که خودش هم کوچک بود همین توجهات شامل حالش میشده است و اکنون خواهر یا برادر کوچک تر او نیز نه تنها نیازمند توجه والدین بلکه نیازمند توجه و مهربانی او نیز است.
احترام به فرزند
والدین باید به این نکته واقف باشند که در همه حال با فرزند خود با احترام برخورد کنند چرا که احترام به فرزند، احترام به خود است. به راحتی میتوانند از ضمیر شما استفاده کنند و از آنجا که کودکان به خوبی معنا و مفهوم احترام را درک میکنند، شیوههای آموزشی غیرمستقیم و صحیح را به درستی لمس میکنند و در آینده میتوان رفتارهای پسندیده تری را از آنها انتظار داشت. از طرفی طبیعی است خانوادههایی که احترام را سرلوحه رفتارهایشان قرار میدهند، شیوههای تشویقی و تنبیهی متفاوتی را به کار گیرند و البته در پیشرفت فرزندشان بهتر ظاهر شوند. به همین دلیل باید توجه داشت تنبیه و تشویق افراطی نه تنها موثر واقع نمیشود بلکه تاثیر معکوسی خواهد داشت از این رو والدین باید آنچنان با ظرافت عمل کنند که فرزند به خوبی معنای تنبیه و تشویق را بفهمد و حتی به جای تنبیه کلامی، بدنی و تشویقهای افراطی و باج دادنها، با حرکت چشم و نوع نگاه معنای مقصود والدین خود را دریابد.
بنابر این نمیتوان نقش پررنگ و موثر والدین را نادیده گرفت چرا که اگر برنامه ریزی را در راس امور قرار دهند و شیوهها و روشهای سنجیده، استاندارد و کارآمد را در مسیر تربیت فرزندان مورد استفاده قرار دهند، میتوان امید داشت که افرادی مفید، متعهد و کاردان وارد جامعه شوند و به این ترتیب، موجبات پیشرفت و موفقیت جامعه را فراهم کنند. فرزندان به نوعی نماینده رسمی خانواده هستند و با رفتارهایی که از خود بروز میدهند، اعضای خانواده خود را معرفی خواهند کرد از این رو الزامی است که والدین در تربیت فرزندان خود کوشا باشند.