مدارس، خنگ‌مان می‌کنند! نقشه پنهانی مدارس اجباری

روزانه میلیون‌ها دانش‌آموز به سر کلاس می‌روند تا چیزی بیاموزند که در آینده به دردشان بخورد. آن‌ها به مدرسه نمی‌روند که چیزی بیاموزند که در آن روز یا روزهای کودکی و نوجوانی گره‌ای از مشکلات‌شان بگشاید. آینده همان قدر که مفهومی فریبنده و جذاب است گنگ و ترسناک هم هست. این آینده چون نامعلوم و تعریف نشده است، همه ضعف و ناتوانی نظام آموزش و پرورش را می‌توان در هزارلای آن گم و گور کرد. اگر از معمولی‌ترین والدین در شهر و روستا پرسیده شود برای چه به جای این که کودک و نوجوان‌شان در کشتزار یا در خانه یا در جای دیگری کار کند می‌گذارید که به مدرسه برود با سادگی تمام می گویند می‌خواهیم که آینده‌دار شود. بنابراین آینده تنها زمانی نیست که هنوز به آن نرسیده‌ایم، بلکه بخشی از دارایی هرکدام از ما شده است. اما آیا این دارایی واقعی است یا ساختگی؟ نویسنده کتاب«‌ خنگ‌مان می‌کنند»‌ می‌خواهد در این باور ما شک بیاندازد. چه گونه؟ او در بخشی از کتاب خود می‌گوید: «پرونده تحصیلی دانش‌آموز تصویری از او می‌سازد که کودک مجبور می‌شود برای خودش و آینده‌اش بر اساس قضاوت غریبه‌ها تصمیم بگیرد. خودارزیابی که پایه اصلی هر تفکر فلسفی مهم است، هرگز در نظر گرفته نمی‌شود. درسی که از کارنامه‌ها، نمرات و آزمون‌ها می‌گیریم این است که کودکان نباید به خود یا والدین‌شان اعتماد کنند، بلکه باید ارزیابی مقامات معتبر (گواهی‌های رسمی) را باور داشته باشند. مردم نیاز دارند که به آن‌ها گفته شود برای چه ارزش دارند.»[1] نویسنده این کتاب اگرچه دارد آموزش و پرورش ایالات متحده امریکا را نقد می‌کند، اما سخن او چه قدر برای ما هم آشنا حس می‌شود. نگاهی به نظام کنکورسالار خودمان در ایران بیاندازیم. آن کسانی که برای نوجوانان ما تصمیم می‌گیرند و کارنامه ارزیابی هفتگی و ماهانه در دست‌شان می‌دهند، همان تاجران بزرگی که از ضعف نظام آموزش و پرورش چون زالو تغذیه و مدرک فروشی می‌کنند، به خوبی می‌دانند آن آینده‌ای که نوید می‌دهند، چه قدر بی‌اساس و تهی از معنا است. پیش از این که به این کتاب و نویسنده‌اش بپردازیم بهتر است به مسیری اشاره کنم که این کتاب پیموده تا در ایران ترجمه شود. این نکته خودش دارای اهمیت است. زیرا روایتی از نبرد برای انسان ماندن و انسان زیستن است.

کتاب خنگمان می کنند


خرید کتاب خنگمان می کنند: نقشه پنهانی مدارس اجباری – مجموعه‌ کودک و تجربه ی طبیعت


در یک دهه گذشته به کوشش‌های استاد عبدالحسین وهاب‌زاده کنشگر برجسته محیط زیست جریانی در حوزه آموزش و پرورش و فرهنگ کودکی شکل گرفته که خروجی آن نخست و ابتدا فرهنگ‌سازی در شناخت جریان «طبیعت‌گرا و مدرسه‌زدا»‌ از راه ترجمه کتاب‌هایی بسیار ارزشمند بوده است و دیگر ترویج مدرسه‌های طبیعت که البته براساس فشارهای بیرونی فعالیت این مدرسه‌ها یا کاسته یا بسته شد و اگر هم‌چنان ادامه می‌دهند بسیار زیرپوستی است. حقیقت این است که این مدرسه‌ها ساخته شده‌اند که در فکر مادرها و پدرها و بعد کودکان «مدرسه‌زدایی»‌ کنند. مفهوم مدرسه‌زدایی البته یک پیوستار است که می‌توان آن را از تغییر نگرش در نظام آموزش و پرورش تا بیهودگی نظام مدرسه‌ای تفسیر و تعبیر کرد. بسته به این‌که تا چه اندازه شجاعت داشته باشیم، در کدام بخش از این پیوستار بایستیم. اگر بخواهم خیلی چکیده‌وار بگویم، کاری که استاد وهاب‌زاده دنبال می‌کند آگاهی‌بخشی درباره این موضوع است که مدرسه در قالب و شکل کنونی در هیچ جای جهان برای کودکان سودمند نیست و این سبک از نظام آموزشی نه تنها سرکوبگر خلاقیت کودکان است که بهترین زمان آن‌ها را می‌کُشد. در همین راستا استاد وهاب‌زاده گروهی از کوشندگان و فرهیختگان را تشویق به ترجمه کتاب‌هایی کرده که در جهت گسترش این اندیشه به ترویج بپردازند. من اگرچه با برخی نظرها و اندیشه‌های استاد وهاب‌زاده در باره مدارس طبیعت همسو نیستم و در جهان امروز آن را برای اکثریت مطلق کودکان ناشدنی و شبه‌فانتزی می‌دانم، اما نظر متفاوت من از ارزش‌ها و باورهای والایی که او در نقد نظام مدرسه‌ای دارد، نمی‌کاهد. آن نظرها همه درست است، اما جایگزینی که پیش‌نهاد می‌شود نمی‌تواند کاربردی باشد. در جستاری دیگر به این تفاوت دیدگاهی می‌پردازم. اما اکنون می‌خواهم از میان این آثار ارزشمند که ترجمه شده یکی را معرفی کنم. این کتاب از یک زاویه دیگر جالب است. این که سرکوبگری و بیهودگی آموزش و پرورش مدرسه‌ای در نظام‌های اجتماعی کشورهای پیشرفته‌ای مانند ایالات متحده تا چه اندازه برنامه‌ریزی شده و با حساب و کتاب است. عنوان کتاب«‌ خنگ‌مان می‌کنند» و نویسنده آن جان تیلور گاتو همه عمر را به آموزگاری گذرانده است. بنابراین او که خود آموزگار برگزیده و جایزه برده است از درون همین سیستم آن را نقد کرده است.

در سایت کتابک بخوانید: گفت و گو با عبدالحسین وهاب‌زاده، پایه گذار نخستین مدرسه طبیعت در ایران

پیش از آن که به خود کتاب بپردازم، توصیه می‌کنم در نقش مادر یا پدر و سرپرست کودک و در هر بخش از آموزش و پرورش و نظام دانشگاهی و در هر جایگاهی هستید که به سرنوشت کودکان علاقه دارید، مجموعه کتاب‌هایی که به توصیه، مشورت یا هدایت استاد وهاب‌زاده منتشر شده بخوانید. ویژگی اصلی این مجموعه کتاب‌ها نگرش دادن یا نگرش‌بخشی است. کاری که کم‌تر مجموعه کتابی می‌تواند انجام دهد. و نکته دیگر شاید کم‌ترین اثری که بر روی خواننده می‌گذارد این است که شعارهای توخالی سیاست‌گذاران آموزشی را بی‌رنگ و آدم‌هایی که در این قلمرو حساس هستند، حساس‌تر می‌کند.
مجموعه کتاب‌های توصیه شده:


خرید مجموعه‌ی کودک و تجربه‌ی طبیعت


نقشه پنهانی مدارس اجباری

نویسنده در ابتدای کتاب خود را چنین معرفی می‌کند:‌« لطفاّ مرا آقای گاتو صدا بزنید. سی سال پیش که کار بهتری سراغ نداشتم، شانسم را در تدریس مدرسه امتحان کردم. من به گواهی مدارکم مدرس زبان و ادبیات انگلیسی‌ام، اما این اصلاً کاری نیست که انجام می‌دهم. من انگلیسی درس نمی‌دهم، من دستورات مدرسه را اجرا می‌کنم و برای این کار برنده جایزه شده‌ام. تدریس به این معناست که موضوعات متفاوتی در جاهای متفاوتی آموزش داده شود. اما هفت درس هست که همه جا، از منطقه فقیرنشین هارلم گرفته تا محله اعیان نشین هالیوود هیلز آموزش داده می‌شود. این هفت درس یک برنامه تحصیلی ملی را تشکیل می‌دهد که شما بهای آن را از راه‌های مختلفی که حتی نمی‌توانید تصور کنید می‌پردازید، بنابراین بهتر است شما هم بدانید آن‌ها چه چیزهایی‌اند. البته مختارید هر طور که مایلید به این درس‌ها نگاه کنید ولی باور کنید هیچ کنایه و تمسخری در صحبت‌های من نیست. این‌ها مطالبی‌اند که من درس می‌دهم و چیزهایی است که شما پول می‌دهید تا من درس بدهم. هر طور که دوست دارید استنباط کنید.[2]» سپس نویسنده به تشریح این هفت درس که رئوس آن عبارت‌اند از: «سردرگمی، جایگاه کلاسی ، بی‌اعتنایی، وابستگی عاطفی، وابستگی فکری، عزت نفس مشروط، کسی نمی‌تواند پنهان شود»،‌ می‌پردازد. و برای این که خواننده در سخن‌اش شک نکند به روشنی تاکید می‌کند: «‌هیچ کنایه و تمسخری در صحبت‌های من نیست. این‌ها مطالبی‌اند که من درس می‌دهم و چیزهایی است که شما پول می‌دهید تا من درس بدهم. هر طور که دوست دارید استنباط کنید.[3]
اما چرا او بعد از چند دهه کار در این مدارس به این نتیجه می‌رسد که چنین اعتراف کند:‌«‌ از دل چه چیزهایی یک زندگی خوب به دست می‌آید. بعد از سال‌ها کلنجار رفتن با موانعی که بر سر راه بچه‌ها و آموزش است به این باور رسیده‌ام که مدارس انحصارطلب دولتی از نظر ساختار اصلاح‌ناپذیرند. اگر عقاید مرکزی‌شان آشکار شود دیگر نمی‌توانند به کارشان ادامه دهند. بعد از سال‌ها به این نکته رسیده‌ام که هر آنچه در لباس معلمی در مدرسه انجام داده‌ام در واقع در خدمت نقشه و دیدگاهی بوده است که عقاید مرکزی نظام مدرسه و اقتصاد مبتنی بر دیدگاه طبقاتی را تقویت می‌کند. وقتی می‌خواستم از تجربیات مفید دوران معلمی‌ام برای‌تان بگویم، متوجه شدم بهتر است به جای آن‌که از کارهای درستم حرف بزنم درباره کارهای اشتباهی که انجام می‌دهم صحبت کنم. کارهای درستی که انجام می‌دهم به راحتی قابل درک‌اند. از سر راه بچه‌ها کنار می‌روم فضا و زمان کافی در اختیارشان می‌گذارم و برای‌شان احترام قائلم. اما کارهای اشتباهی که انجام می‌دهم، عجیب پیچیده و ترسناک‌اند.[4]»
بنابراین او در این کتاب می‌خواهد به راه اشتباهی که رفته است اعتراف و ما را به این اشتباه‌هایی که دامنگیر بشریت است آشنا کند. از همین رو در نخستین بخش از آن درس‌هایی که می‌خواهد بدهد و نام آن«‌سردرگمی» است، می‌گوید:«‌ یک روز خانمی به نام «کتی» متن زیر را برایم نوشت: کدام باور بزرگ برای بچه‌های کوچک مهم است؟ به نظر من بچه‌ها باید بفهمند همه آنچه یاد می‌گیرند بر اساس نظرات یک شخص نیست، بلکه نظم و نظامی دارد. آموزش مدرسه مثل باران نیست که بی هدف بر سر همه بریزد و آنها هم بی هدف مطالب را یاد بگیرند وظیفه بچه‌ها این است که مطالب را یاد بگیرند و بین آنها ارتباطی منطقی برقرار کنند.»
به قول نویسنده: «‌کتی اشتباه می‌کرد. اولین درسی که من می‌دهم «سردرگمی» است. من بی‌ارتباط بودن همه چیز با هم را درس می‌دهم. من مطالب نامربوط درس می‌دهم. من گسیختگی درس می‌دهم. من موضوعات زیادی درس می‌دهم. گردش سيارات، قانون اعداد بزرگ، برده‌داری، صفت‌ها، طراحی معماری، رقص، ژیمناستیک، آوازگری، مونتاژ، مهمان سرزده ،تمرین اطفای حریق، زبان کامپیوتر...»

در سایت کتابک بخوانید: انتشار مجموعه‌ی «کودک و تجربه طبیعت»

دانش‌آموزان را میان مطالب نامرتبط سردرگم کن!

در این جا گاتو نویسنده کتاب، به نکته‌ای عمیق اشاره می‌کند که ساختار نظام‌های آموزش و پرورش دولتی و عمومی در همه جهان با آن درگیر هستند. آموختن مطالب و دانش‌های نامرتبط که بیش‌تر آن‌ها هیچ‌گاه به درد دانش‌آموزان نمی‌خورد و هرگز در زندگی روزمره یا در طول زندگی از آن بهره نمی‌برند. این درس‌های نامرتبط اگر در کنار هم آموزش داده شوند به یقیین سردرگمی ایجاد می‌کنند. همان سردرگمی که اکنون میلیون‌ها میلیون دانش آموز در سرتاسر جهان درگیر آن هستند. آیا برنامه‌ریزان یا سیاست‌گذاران فرهنگی آن را نمی‌دانند. گاتو بر این باور است که این‌ها همه عمدی است و بخشی از روند خنگ سازی کودکان است. او آگاهانه به این نکته ظریف اشاره می‌کند که:« نظام مدرسه از نوعی مهندسی اجتماعی حمایت می‌کند که اغلب مردم را محکوم می‌کند با پیروی کردن آجرهای زیرین هرمی‌ باشند که هر چه بالاتر می‌رود باریک‌تر می‌شود و در رأس به مرکز نظارت و فرماندهی می‌رسد. مدرسه نیرنگی است که باعث می‌شود این هرم اجتماعی اجتناب‌ناپذیر به نظر برسد و این موضوع خیانت بنیادین انقلاب آمریکا است. از زمان ورود مهاجران تا زمان رسیدن به جمهوری ما مدرسه‌ای نداشتیم که از آن صحبت کنیم - برای آشنایی با کسی که وقتش را در مدرسه تلف نکرده است زندگی‌نامه بنجامین فرانکلین را بخوانید - با این حال درک دموکراسی در جامعه شروع شده بود. ما به این واقعیت‌ها پشت کرده‌ایم و در عوض رویای فراعنه مصر را وارد زندگی‌مان کرده‌ایم فرمانبرداری اجباری همگانی این رازی است که افلاطون در کتاب جمهور ناخواسته بیان می‌کند.[5]»
گاتو نخستین کسی نیست که برخی از این اصول یا به قول خودش درس‌ها را در نظام مدرسه‌ای مدرن کشف کرده باشد. پیش از او فیلسوفان برجسته‌ای مانند میشل فوکو در بحث از رام سازی انسان در آموزشگاه یا موضوع قدرت نرم به کشف سرشت مدرسه‌های مدرن اشاره کرده است. گاتو در دومین موضوعی که به آن اشاره کرده است یعنی« جایگاه کلاسی» به نکته‌ای بسیار مهم اشاره می‌کند: «‌کودکان با نمرات رتبه‌بندی می‌شوند تا در صورت قرار به کلاس درست خودشان برگردانده شوند. طی سال‌ها راه‌های نمره‌دهی به کودکان توسط مدارس افزایش چشمگیری داشته است، تا آن‌جا که دیدن انسان‌ها زیر بار اعدادی که حمل می‌کنند، مشکل شده است. رتبه‌بندی کودکان کاری بزرگ و سودآور است. اگرچه کاری که این سیاست قرار است به انجام برساند از نظرها پنهان است. نمی‌دانم چرا والدین بدون هیچ اعتراضی اجازه می‌دهند چنین کاری در حق کودکان‌شان انجام شود؟ در هر صورت به من مربوط نیست. من موظفم کاری کنم آن‌ها به ارتباط با کودکی که نمره مشابه‌شان را دارد، علاقه‌مند باشند، یا حداقل با خوشرویی آن را تحمل کنند. اگر کارم را خوب انجام دهم، کودکان حتی نمی‌توانند خودشان را در جایگاه دیگری تصور کنند. چون آن‌ها را وادار می‌کنم به کلاس‌های بهتر از خودشان حسادت کنند و از آنها بترسند و کلاس‌های پایین‌تر را تحقیر کنند. با این مقررات کارآمد بچه‌ها فرمانبردارانی می‌شوند که خودبه‌خود نظم را حفظ می‌کنند. این درس واقعی هر رقابت ساختگی مانند مدرسه است. شما مدرسه می‌آیید که جایگاه خود را بشناسید.[6]»
در سومین درس که گاتو آن را «بی‌اعتنایی» نام نهاده است، و در حقیقت ساخته آموزش و پرورش کنونی می‌داند، وضعیت دانش آموزان را در کلاس درس چنین توصیف می‌کند:«‌ من به بچه‌ها یاد می‌دهم به هیچ چیز بیش از حد اهمیت ندهند حتی اگر در ظاهر لازم باشد که اهمیت بدهند. من این کار را خیلی زیرکانه انجام می‌دهم. کاری می‌کنم آن‌ها کاملاً درگیر درس‌های من شوند، با پیش دستی از یکدیگر در نیمکت‌های‌شان بالا و پایین بپرند. و برای رضایت من با یکدیگر رقابت کنند. این کارشان دلگرم کننده است و من و هر کس دیگری را تحت تأثیر قرار می‌دهد. وقتی در بهترین وضعیتم قرار دارم، به منظور ایجاد چنین شوقی با دقت برنامه‌ریزی می‌کنم. اما وقتی زنگ به صدا در می‌آید اصرار دارم بچه‌ها هر کاری را که در حال انجام دادن آن هستند رها کنند و به سرعت به ایستگاه کاری بعدی بروند. آن‌ها باید مانند چراغ با یک دکمه روشن و خاموش شوند. تا به حال هیچ چیز مهمی نه در کلاس من و نه در کلاس‌های دیگری که می‌شناسم تمام نشده است. دانش آموزان هرگز یک کار کامل را تجربه نمی‌کنند.[7]»

بچه‌های ما فرصتی برای تبدیل شدن به انسان‌هایی کامل ندارند.

آن چیزی که گاتو از درس «بی‌اعتنایی»‌ توصیف می‌کند برای هرکسی که کلاس درس را در زمانه کنونی تجربه کرده آشنا است. زنجیره‌ای از مطالب و درس‌های بی سروته و ناتمام که مشخص نیست چه دردی را از دانش‌آموز را برمی‌دارد و آسان می‌کند. در این وضعیت دانش آموزان بردگانی فرمانبردار می‌شوند که فقط مانند ربات باید به دستورهایی که می‌رسد عمل کنند. از این رو است که او در بخشی دیگری از این کتاب این وضعیت را چنین روشن کرده است:« همه آسیب‌هایی که گفته شد، به طور عمده ناشی از آن است که درس‌های مدرسه مانع می‌شود بچه‌ها با خودشان و خانواده‌های‌شان وقت بگذرانند. چیزی که به آن‌ها خودانگیزگی، پشتکار، اعتماد به نفس، شهادت، احترام، عشق و خدمت به دیگران را که از درس‌های کلیدی زندگی خانوادگی و اجتماعی است، یاد می‌دهد. بچه‌های ما فرصتی برای تبدیل شدن به انسان‌هایی کامل ندارند. آینده‌ای که فرهنگ ما به زودی به آن می‌رسد، از ما خواهد خواست دانش تجربیات غیرمادی را یاد بگیریم و در ازای بقا ما را مجبور خواهد کرد، سیر زندگی طبیعی را طی کنیم. مسیری که از نظر مادی کم‌مصرف و صرفه‌جویانه است. این درس‌ها را در مدارس فعلی نمی‌توان آموزش داد. مدرسه در قالب یک دوره زندان دوازده ساله جایی است که آموزش واقعی آن عادت‌های غلط است.[8]
گاتو روند آموزش را به طورکلی در آن مسیری نمی‌بیند که بخشی از رویاهای والدین است. اگر که رویایی داشته باشند. زیرا مدرسه هرگونه خلاقیت و ابتکاری را از دانش آموزان می‌گیرد. از این رو است که او باور دارد: «در طول سی سال معلمی به موضوعی جالب توجه پی برده‌ام و آن این است که در بیش‌تر اقدامات مبتکرانه و جسورانه‌ای که در دنیای ما شکل می‌گیرد، مدارس و تحصیلات هیچ نقشی ندارد. دیگر کسی باور ندارد که دانشمندان در کلاس‌های علوم، سیاست‌مداران در کلاس‌های علوم سیاسی و شاعران در کلاس‌های ادبیات پرورش می‌یابند واقعیت این است که مدارس چیزی جز فرمانبرداری آموزش نمی‌دهند.[9]
گاتو در چهارمین اصلی که به نقد کشیده است یعنی وابستگی عاطفی دانش‌آموزان به سیستم مدرسه می‌گوید: «حقوق انسانی افراد در مدارس رسمیت ندارد بنابراین ممکن است به صلاحدید هر مسئولی رعایت یا نقض شود. حتی حق آزادی بیان که قانون دیوان عالی کشور است. در مدارس رسمیت ندارد، مگر این‌ه مقامات مدرسه آن را تأیید کنند. من معلم در بسیاری از تصمیمات شخصی دخالت می‌کنم، برای کسانی که صلاح می‌دانم مجوز صادر می‌کنم و با رفتارهایی که کارآیی‌ام را زیر سؤال می‌برد، برخورد انضباطی می‌کنم. کودکان و نوجوانان مدام در تلاش‌اند تا ویژگیهای فردی خودشان را مطرح کنند و من مجبورم مدام محکوم‌شان کنم.[10]»
گاتو باور دارد که مدرسه‌های امروزی نمی‌توانند فرد مستقل بار بیاورند. آن‌ها ساخته شده‌اند که انسان‌ها را وابسته و متکی به نظام‌های حاکم بسازند. این در حقیقت پنجمین آموزه‌ای است که گاتو در قالب درس‌های مدارسی که کودکان را به ناکجاآباد می‌کشند مطرح می‌کند:«‌ پنجمین درسی که یاد می‌دهم وابستگی فکری است. دانش آموزان خوب منتظر می‌مانند، معلم به آنها بگوید چه کاری انجام دهند. این مهم‌ترین درس همه آن‌هاست. باید منتظر آدم‌هایی که بهتر از ما تعلیم دیده‌اند بمانیم تا به زندگی ما معنا بدهند. تصمیم گیری درباره همه موضوعات مهم برعهده کارشناسان است. من معلم تعیین می‌کنم دانش آموزان چه چیزهایی باید یاد بگیرند، یا بهتر بگویم فقط افرادی که به من پول می‌دهند، می‌توانند چنین تصمیماتی بگیرند و من آن‌ها را اجرا می‌کنم. اگر به من گفته شود که تکامل به جای تئوری، واقعیت است، من آن را طبق دستور منتقل می‌کنم و افراد منحرفی را که در برابر فکر تحمیل شده مقاومت می‌کنند، تنبیه می‌کنم. این قدرت سلطه بر فکر بچه‌ها به من اجازه می‌دهد، دانش آموزان موفق را به راحتی از شکست‌خورده‌ها جدا کنم. کودکان موفق با حداقل مقاومت و با نمایشی شایسته مطابق خواسته من فکر می‌کنند. از بین میلیون‌ها موضوع ارزشمند برای مطالعه، من تصمیم می‌گیرم که برای کدام تعداد اندک از آنها وقت داریم. در حقیقت این تصمیم را کارفرمایانم می‌گیرند. انتخاب با آن‌هاست. چرا من باید بحث کنم ؟ کنجکاوی در کار من جایگاهی ندارد و فقط پیروی مهم است.[11]
بحران بزرگی که در مدارس مشاهده می‌کنیم و بحران اجتماعی بزرگتری که در جامعه وجود دارد به هم وابسته‌اند. به نظر می‌آید هویتمان را از دست داده‌ایم. به طرز بی سابقه‌ای کودکان و افراد مسن را از قلم انداخته‌ایم و آنها را از دخالت در امور دنیا دور نگه داشته‌ایم. کسی با آنها گفتگو نمی‌کند و جامعه بدون تعامل با کودکان و افراد مسن در زندگی روزمره‌اش نه گذشته دارد نه آینده و فقط زمان حال را دارد. در واقع کلمه «جامعه» به سختی به شیوه ارتباطاتی که امروزه داریم گفته می‌شود. ما به جای زندگی در جوامع در شبکه‌ها زندگی می‌کنیم و به همین دلیل هر شخصی که من می‌شناسم تنهاست. مدرسه نقشی اساسی در این مصیبت‌نامه دارد، چرا که عامل اصلی افزایش شکاف طبقاتی در اجتماع است. به نظر می‌آید که ما با استفاده از مدارس به عنوان یک سامانه دسته بندی در مسیر ساخت نظامی طبقاتی هستیم که در طبقه ضعیف آن افراد در متروها گدایی می‌کنند و در خیابان‌ها می‌خوابند. [12]
گاتو در درس ششم یا آموزه ششم در نقد نظام مدرسه‌داری مدرن می‌گوید:‌ مطیع کردن روحیه‌های خودباور غیرممکن است. دنیای ما با وجود انبوهی از انسان‌های با اعتماد به نفس دوام نمی‌آورد، بنابراین من یاد می‌دهم که عزت نفس بچه‌ها باید به نظر متخصصان بستگی داشته باشد. دانش‌آموزان من دائماً مورد ارزیابی و قضاوت قرار می‌گیرند. یک گزارش ماهانه چشم‌گیر، به خانه دانش‌آموز ارسال می‌شود و به والدین نشان می‌دهد چه میزان باید از فرزندشان ناراضی باشند. اعتبار تحصیلات «خوب» در جامعه به تداوم نارضایتی بستگی دارد، همان طور که اقتصاد تجاری به آن وابسته است.[13]»


خرید کتاب کلنجار با غمخواری در مدارس: رویکردی جایگزین برای تربیت


زیست در زیر نورافکن مدرسه و نظام آموزشی

و در آخرین درسی که او به طنز یا با زبان کنایه به آن اشاره می‌کند، زیست در زیر نورافکن مدرسه و نظام آموزشی است. به باور او هیچ بخشی از شخصیت دانش‌آموزان نمی‌تواند از این ساختار متمرکز و برنامه‌ریزی شده پنهان شود:«‌ هفتمین درسی که یاد می‌دهم این است که شخص نمی‌تواند پنهان شود. من به دانش‌آموزان می‌گویم همیشه تحت نظارت دائمی من و همکارانم قرار دارند. هیـچ مکان و زمان خصوصی برای کودکان وجود ندارد. دانش‌آموزان تشویق می‌شوند که از یکدیگر یا حتی والدین‌شان خبرچینی کنند. البته من والدین را هم تشویق می‌کنم، گزارشاتی در مورد نافرمانی‌های فرزند خود ارائه دهند. خانواده‌ای که آموزش دیده از خودش خبرچینی کند، احتمالاً هیچ راز خطرناکی را پنهان نمی‌کند. من با تعریف آموزشی با نام مشق شب، بچه‌ها را در خانه هم تحت نظر دارم، در غیر این صورت بچه‌ها فرصت خواهند داشت از والدین یا اطرافیان‌شان چیزهایی بر خلاف نظام مدرسه یاد بگیرند. عدم وفاداری به نظام مدرسه شیطانی است که همیشه آماده یافتن کار برای دست‌های بیکار است.[14]
گاتو فقط در نقد دولت و نظام مدارس اجباری نمی‌نویسد، بلکه او در این میان معلم‌ها و والدین یا مردمی که کودکان خود را روانه مدرسه می‌کنند به نقد می‌کشد:« اگر می‌خواهید. جامعه‌ای تحت سلطه شدید حکومت مرکزی قرار دهید، کودکان باید از نزدیک تحت نظر باشد. اگر نتوانید کودکان را در یک گروه راهپیمایی منظم به صف کنید، هر کدام راه خودش را می‌رود. آموزش اجباری همگانی و در انحصار دولت موفقیت بزرگی کسب کرده است و آن اینکه حتی در میان بهترین همکارهای تعلیم و نیز بهترین والدین دانش آموزانم، افراد معدودی را سراغ دارم که می‌توانند برای انجام دادن کارها، به روش‌های متفاوت فکر کنند. همه می‌گویند: «مگر نه اینکه بچه‌ها باید خواندن و نوشتن یاد بگیرند؟» «آن‌ها باید جمع و تفریق یاد بگیرند، درسته؟» «برای اینکه بتوانند در آینده شغل داشته باشند باید یاد بگیرند که از دستورها پیروی کنند.[15]»
همان گونه که او به روشنی آشکار می‌کند، نظام مدرسه و نظام آموزش و پرورش کنونی در هرکجای جهان که هست با نسبت‌های متفاوت، بیش از این که فکر شکفتگی و شکوفایی خلاقیت و هنر و استعدادهای کودکان باشد، فکر تهیه هیزم برای تنور صاحبان قدرت است. کسانی که بر انسان در عصر کنونی فرمانروایی می‌کنند و الزاماً هم فقط این‌ها دولت نیستند، بلکه یک ساختار مهندسی شده بسیار پیچیده است که دولت هم بخشی از آن است. گاتو باور دارد در این مدارس نباید دنبال حقیقت بود: «من هرگز آشکارا دروغ نمی‌گویم. اما همان طور که سقراط هم هزاران سال پیش گفته است. در بهترین شرایط حقیقت و تدریس در مدرسه با هم ناسازگارند.[16]»


خرید کتاب انسان‌شناسی یادگیری در کودکی


چرا گاتو به این نتیجه می‌رسد که مدرسه عاملی اصلی خنگ کردن کودکان است؟‌ او چنین استدلال می‌کند: «مشکل موقعی پیش می‌آمد که بچه‌هایی که کمترین انتظار را از آن‌ها داشتم در لحظاتی نشانه‌هایی از رفتارهای عالی انسانی از جمله بزرگواری، عقل، عدالت، فهم، شجاعت و خلاقیت بروز می‌دادند و من کاملاً گیج می‌شدم. این موارد آن‌قدر زیاد نبود که کار آموزش را برای من آسان کند، اما در حدی بود که مرا علی‌رغم میلم به این فکر می‌انداخت که انگار خود مدرسه عامل خنگ کردن این بچه‌ها است.[17]
و در جایی از کتاب، نگرانی خود را از گسترش سخنانی شبیه به سخنان خودش در نقد مدارس به زبان می‌آورد:‌ جامعه شناسی مدارس انحصارطلب دولتی به گونه‌ای شکل گرفته است که در صورت گسترش حرف‌هایی مانند آنچه من می‌گویم، کل نظام آن به خطر می افتد، اگر معلم‌هایی مثل من که گه‌گاه به کشفیاتی می‌رسند، در سازمان نگه داشته شوند، در بدترین حالت فقط نوعی مزاحمت در زنجیره دستورات‌شان ایجاد خواهـد شد و دفاع خودکار نظام این نوع باکتری را جدا کرده و خنثی یا نابود می‌کند.[18]
و در پایان باید اشاره کرد که گاتو و کسانی چون او از زاویه‌ای دیگر به نقد مدرسه و مدرسه‌داری مدرن پرداخته‌اند، چون می‌دانند که در این نظام‌های آموزشی چیزی که تلف می‌شود، معنا است از این رو است که او می‌گوید:‌ «انسان سالم در طلب معنا و مفهوم است، نه اطلاعات بی‌ربط، و آموزش درست شامل مجموعه‌ای از نشانه‌هاست که کمک می‌کند اطلاعات خام به معنا تبدیل شود. معنایی که انسان قدیم در جستجوی آن بوده، در زیر لحاف چهل‌تکه برنامه‌های پی در پی مدرسه و درگیری ذهنی با نظریه‌ها و واقعیت‌ها گم شده است.[19]»

[1] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۶

[2].

[3] .

[4] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۱۷

[5] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۳۶

[6] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۱

[7] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۳

[8] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۳۴

[9] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۱۷

[10] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۳

[11] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۴-۲۵

[12] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۳۶

[13] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۶

[14] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۶

[15] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۷

[16] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۲

[17] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۱۵

[18] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۱۶

[19] . گاتو، جان تیلور. خنگمان می‌کنند، نقشه پنهانی مدارس اجباری. دنیا امیری، دلارام فلاحی، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، مشهد، ۱۴۰۱، ص ۲۰

Submitted by editor69 on ی., 12/01/2024 - 23:34