یادگیری مشارکتی
یادگیری مشارکتی cooperative learning
به طور معمول، هرگاه سخن از مشارکت در مدرسهها به میان میآید ابتدا به یاد بازیهای مشارکتی میافتیم که شمار آنها کم هم نیست. در این نوع از بازیها دانشآموزان هر گروه تلاش میکنند با همکاری، بازی را به بهترین شکل پیش ببرند و لحظههای شاد و سرگرم کنندهای را در کنار هم تجربه کنند. در بازیهای مشارکتی همه کودکان هدفی مشترک دارند و با همکاری، برای رسیدن به هدف مشترکشان تلاش میکنند. کودکان سعی میکنند با استفاده از دانش و اندوختههای خود و همچنین دیگر افراد گروه، در کمترین زمان به بهترین نتیجه برسند.
در سایت کتابک بخوانید: بازیهای مشارکتی
یادگیری مشارکتی نیز از این معنا و مفهوم جدا نیست. یادگیری مشارکتی روشی است که دانشآموزان از طریق کار کردن در گروههای کوچک، سطح یادگیری خود را با همکاری و کمک گرفتن از یکدیگر افزایش میدهند. در این شیوه، آموزگار نقش حامی و راهنمایی را دارد که با طرح پرسشهای هدفمند و با بازتاب دادن گفتوگو و اندیشههای کودکان، سعی دارد یادگیری و درک موضوع را برای همهی دانشآموزان محقق کند و محیطی امن برای کودکان فراهم کند. محیطی که کودکان با اعتماد و اطمینان به یکدیگر درباره اندیشه و نظرات خود صحبت میکنند، به دیگری گوش میدهند، یکدیگر را تشویق میکنند، از هم یاد میگیرند و به یکدیگر یاد میدهند؛ آنگونه که اعضای گروه حس میکنند بهترین پاداش آنها کمک به یادگیری همدیگر است و درواقع پاداشی گروهی دریافت میکنند.
یادگیری مشارکتی در برابر یادگیری سنتی قرارمیگیرد که عنصر مقایسه، رقابت و پیشیگرفتن دانشآموزان از یکدیگر حرف اول را میزند. در این نوع از کلاسها، آموزگار به جای تدریس به شاگردان سخنرانی میکند، دانشآموزان در سکوت و بیاعتنایی به یکدیگر تکالیف خود را انجام میدهند و فقط به برد و باخت توجه دارند. هر چند شاید دانشآموزی از نمره بالایی هم برخوردار شود اما سنجیدن دانش او دشوار است. در شیوه سنتی، یادگیری فقط برای شمار اندکی از دانشآموزان با استعداد ممکن است.
در سایت آموزک بخوانید: آیا بازی های رقابتی برای کودکان خوب است؟
*آلفرد آدلر دراینباره میگوید: «هنگامی که کودکی پا به محیط مدرسه میگذارد آمادگیاش برای رقابت بیش از همکاری است. در طول دوره آموزشی، هنگامی رقابتجویی عمیقتر میشود که کودک نتواند از دیگران جلو بزند. کودک در این حالت از سعی و تلاش صرفنظر میکند و تسلیم میشود. چنین کودکی در هر دو وضعیت، چه در رقابت برنده باشد و چه بازنده، عمیقاً به خود توجه دارد. در اهداف او مشارکت و کمک به دیگران نقشی ندارد و در تمام مراحل به حفظ خود و منافع خود میاندیشد. اعضای یک کلاس باید مانند یک خانواده متحد باشند و هر عضو سهمی مساوی با دیگر اعضا داشته باشد. اگر کودکان بدین طریق آموزش ببینند، به یکدیگر علاقهمند میشوند و از کمک به همکلاسی خود لذت میبرند. بسیاری از کودکان دشوار را دیدهام که نگرش آنها از طریق ایجاد علاقه همکاری با کودکان همسال به طور کامل تغییر کرده است.»
امروزه در سیستم آموزشی کشور سوئد، یادگیری مشارکتی از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چراکه هنگامی که کودکان به یکدیگر در درک مفاهیم و موضوعات کمک میکنند، سطح دانش و مهارتهای آنان به طرز قابل توجهی افزایش مییابد و درعین حال بسیار آسانتر از پیش آموختههای خود را به یاد میآورند. همکاری کردن با یکدیگر و بیان اندیشهها، اعتمادبهنفس را افزایش میدهد و از این طریق است که کودک علاقهمند به یادگیری میشود. در اینگونه سیستم آموزشی، اگر بگوییم بیشتر بر پایه پرورشوآموزش است تا آموزشوپرورش، پر بیراه نگفتهایم؛ چرا که اگر کودک در محیطی سالم قرار گیرد یعنی آموزشی متناسب با تواناییهای او در نظر گرفته شود انگیزههای یادگیری در او تقویت میشود. محیط سالمی که کودک جرات بیان افکار و اندیشههای خود را در حضور دیگران داشته باشد، تشویق شود و به دور از تبعیض، محترم شمرده شود و احساس ارزشمندی و برابری با همکلاسیهای دیگر خود داشته باشد. در چنین محیطی در واقع عمل یادگیری برای کودک لذتبخش و ارزشمند خواهد شد. یادگیری برای او امری درونی میشود و نه به عنوان یک وظیفه و تکلیف، بلکه به شکلی از کسب تجربهای لذتبخش در زندگی کودک مستمر میشود.
با استفاده از روشهای گوناگون، میتوان مشارکت یادگیری را سازماندهی کرد. روش یادگیری مشارکتی در همه سنین از مهد کودکها گرفته تا مدارس و موسسات و شرکتها کارایی دارد. فقط باید فعالیتها برپایه آن چه قرار است یاد گرفته شود (هدفها)، متناسب و سازگار باشد.
خرید کتاب کودک درباره کمک کردن و همکاری
یادگیری مشارکتی در عمل و واقعیت
دریادگیری مشارکتی به زبان ساده، معلم به ساختاربندی همکاری در گروهها میپردازد. این گروهها میتواند دونفره، سه نفره و یا چهارنفره باشد. درواقع کودکان با تمرین کمک کردن به یکدیگر به جهت یادگیری، به دانشی که درحال آموختن آن هستند مسلط میشوند. به عبارت دیگر این تمرینها باید به گونهای سازماندهی شوند که در نهایت موجب یادگیری شخصی و تسلط دانشآموز به موضوع باشد.
برای شکلدهی ساختار یادگیری مشارکتی، پنج اصل لازم است:
- مهارت در همکاری: یادگیری تواناییهای اجتماعی و بهکارگیری آنها برای یک همکاری موثر.
- وابستگی مثبت و دوطرفه: دانشآموزان احساس کنند که برای فهم موضوع به کمک و حمایت یکدیگر وابسته هستند.
- مسئولیتپذیری: هر یک از افراد گروه احساس مسئولیت کند و خود را بخش مهمی از فرآیند یادگیری بداند و تلاش کند فعال باشد.
- مشارکت یکسان و حمایت متقابل: همه دانشآموزان به یکاندازه مشارکت داشته باشند، تشویق شوند و از حمایت همگروهیهای خود برخوردار شوند.
- واکنش گروه و بازخورد: در آخر آنچه را که دانشآموزان در گروه آموختهاند، بازگو میکنند و نقطه نظرهای خود را بیان میکنند. سپس آموزگار به بازخورد و تاثیراندیشهها و اظهارات دانشآموزان میپردازد.
پیش از آن که به طور جدی دانشآموزان گروهبندی شوند و فعالیت خود را آغاز کنند، خوب است آموزگار فعالیتی ساده را درگروههای دونفره برنامهریزی کند. برای مثال به جهت آموزش دادن یک هدف اجتماعی، از کودکان بخواهد اندیشههای خود را در مقابل یک دیگر با صدای بلند و رسا بیان کنند و به گفتوگو بپردازند. (پرورش مهارتهای همکاری)
هر گروه هدف و وظیفهای مشخص دارد و هدف افراد گروه درک و فهم مشترک ازموضوعی است که روی آن کار میکنند. (ایجاد وابستگی مثبت و دوطرفه)
معلم شاگردان را تشویق میکند از با اشاره انگشت و نشان دادن، به فهم بهتر موضوع به یکدیگر کمک کنند. با هم بیاندیشند و به فهم و درک بهتر یکدیگر کمک کنند. (مشارکت یکسان و حمایت متقابل)
پس از مدتی معلم چند نفر را انتخاب میکند و از آنها میخواهد آنچه را که در گروه خود یاد گرفتهاند بازگو کنند. (مسئولیتپذیری)
خرید کتاب کودک درباره مسئولیت پذیری
در مدتی که کودکان کار میکنند آموزگار به گفتوگوهای گروههای مختلف گوش میدهد، تشویق میکند و درصورت نیاز، روند گروه را اصلاح میکند. در پایان دانشآموزان به بیان واکنش خود در باره موضوع مشترکی که در گروه خود روی آن کار کرده اند میپردازند. (واکنش گروه و بازخورد). درواقع پنج اصل پایه که پیش تربه آنها اشاره شد، به فراهم کردن شکلگیری یادگیری مشترک و سمت و سوی آن یاری میرساند.
هنگامی که کودکان در گروهها در حال کار وهمکاری هستند، نقش معلم بسیار مهم است. برخی از دانشآموزان بیشتر علاقه دارند هر چه سریعتر تکلیف را تمام کنند تا این که بیشتر یاد بگیرند. برخی دیگر شاید تنها شنونده باشند و منفعل و برای برخی، معمولا همکاری با دیگران کاری بسیار دشوار است. فراهم آوردن یک همکاری خوب و موثر میان دانشآموزان، نیازمند معلمی است که با رهبری هوشمندانه، گروه را به مسیر درست هدایت کند. اصولی که به آنها اشاره شد، راهنمای مناسبی برای معلم است.
مثال – «گردآوری/ جمع آوری در وسط»
یکی از تمرینها استفاده از روش «گردآوری در وسط» است. این روش دریادگیریهای مشارکتی بسیار کاربرد دارد و برای دانشآموزان نیز بسیار جذاب است.
مراحل انجام این تمرین به ترتیب زیر است:
1- هر گروه که متشکل از چهار نفر است، یک برگه کاغذ دریافت میکند. این برگه کاغذ به چهاربخش تقسیم میشود که هر قسمت به یک دانشآموز اختصاص دارد. کادر مستطیلی در وسط کاغذ قرار دارد و نکات مشترک در آن جا نوشته میشود. (کاغذ A3)
2- آموزگار تکلیفی را برای گروه تعیین میکند که باید آن را انجام دهند. مثلا متنی را بخوانند.
3- معلم زمان مشخصی را برای هریک از افراد گروه تعیین میکند که متن را بخوانند. هریک از افراد گروه متن را میخواند و نکتههای قابل توجه را در بخش خود مینویسد. مثلا گزینش سه نکته در متن که توجه او را جلب کرده و یا به هر دلیلی برای او جذاب بوده است.
4- پس از اتمام وقت، نخست افراد گروه به نوبت نکتههای یادداشت شده خود را با هم گروهیهای خود به اشتراک میگذارند و سپس به بحث و گفتوگو میپردازند.
5- در این مرحله نوبت به نوشتن در کادر مستطیلی شکل میرسد. معلم از افراد گروه میخواهد بهترین پاسخها را در کادر وسط بنویسند. این پاسخها میتواند نکتههایی باشد که همه افراد گروه در کادر خود به طور مشترک نوشتهاند. در پایان، هر گروه همه آن چه را که در کادر «گردآوری در وسط» به عنوان بهترین پاسخ یا راه حل نوشته شده است برای گروههای دیگر در کلاس گزارش میدهد.
دانشآموزان فیلمی دربارهی حیوانات تخمگذار میبینند. پس از دیدن فیلم به گروه فرصتی داده میشود تا آن چه را که در فیلم دیده اند، در ذهن خود مرور کنند. سپس هر یک از افراد گروه آنچه را که درباره حیوانات تخمگذار یاد گرفته است، در قسمت مربوط به خود روی کاغذ مینویسند. پس از آن، نکتهها و مطالبی را که هر یک به شکل جداگانه نوشتهاند به نوبت بیان میکنند. با یکدیگر صحبت میکنند و درآخر مهمترین آموختههایشان را در کادر وسط مینویسند.
آموزگار میتواند از راههای زیر همکاری میان افراد گروه را پشتیبانی و تقویت کند:
ارائه هدفی مشترک و مشخص و روشن برای گروه: معلم: «هریک از اعضای گروه به یکدیگر توضیح دهند مطلب درباره این است که...».
تمرین دادن دانشآموزان به این که چهطور بنشینند تا بتواند یک گفتوگوی خوب داشته باشند، همدیگر را حمایت کنند و از یکدیگر پرسش کنند: معلم : «حال باید به همدیگر کمک کنید از این طریق که...».
مشاهده رفتار دانشآموزان و حمایت از تاثیرهای متقابلی که دانشآموزان بر یکدیگر دارند: معلم: «روی بلند فکر کردن متمرکز شوید و به یکدیگر کمک کنید تا موضوع را بهتر درک کنید».
ارائه بازخوردهای ملموس به شاگردان: معلم: « چقدر عالی که میبینم برخی از افراد گروه با روی باز به سوی هم گروهی خود میروند و تلاش میکنند موضوع را توضیح دهند. همین طور ادامه دهید».
ایجاد تغییر برای بهبود همکاریها و یادگیری مشترک و موثرتر درآینده: معلم: «جلسه بعد تمرین میکنیم چهگونه از یکدیگر پرسش کنیم و پرسشهای خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا به درک هر چه بهتر موضوع کمک کند و همه مطلب را بفهمند؟».
مثال - تجربه یک آموزگار
در درس ریاضی برای آموزش عمل جمع و تفریق از کارتهای «درست و نادرست» استفاده میکنم. هر گروه از دانشآموزان دو کارت دریافت میکند که روی یکی واژه درست و روی دیگری واژه نادرست نوشته شده است. دانشآموزان پس از دریافت پرسشهای ریاضی که درباره عمل جمع و تفریق است، باید مشخص کنند کدام درست و کدام نادرست است. کودکان با بحث و گفتوگو و گوش دادن به یکدیگر، سرانجام به نتیجه میرسند؛ سپس آن چه که درست است در زیر کارت درست و آن چه نادرست است در زیر کارت نادرست قرار میگیرد.
این روش تقریبا در یادگیری بیشتر موضوعهای درسی کارآمد است مانند یادگیری زبان هنگامی که قصد داریم الفبا یا دستور زبان را به دانشآموزان آموزش دهیم. کافی است شماری از جملههایی را که از نظر دستوری و نوشتاری درست و نادرست هستند در اختیار دانشآموزان قرار دهیم و از آنها بخواهیم با استفاده از کارتها، جملهها را در دو گروه درست و نادرست قرار دهند. در درس علوم نیز به میتوان برای آموزش انواع جانوران، گیاهان و... و ویژگیهای آنان، از این روش استفاده کرد.
مثال – آموزگار در نقش راهنما و هدایتگر
آموزگار پس از گروهبندی کردن دانشآموزان در کلاس، فصلی از کتابی را بلند برای همه میخواند. سپس از بچهها میخواهد بگویند به نظر آنها کدام قسمت آن مهیج و جذاب بوده است؟ چند لحظه همه در سکوت میاندیشند. معلم: حالا به سوی دانشآموزی که کنارت نشسته برگرد ودر مورد این موضوع با همدیگر صحبت کنید و به یکدیگر گوش دهید. در این مدت معلم بین گروهها در حرکت است. گوش میدهد، مشاهده میکند و آن چه را که به نظرش جالب میآید یادداشت میکند. از مفاهیمی که دانشآموزان به کار میبرند گرفته تا سوء تفاهمها و ... و خلاصه همه آن چه را که برای یک همکاری خوب و موثر، مهم و ضروری است را ثبت میکند. پس از تمام شدن زمان، معلم میخواهد دانشآموزان به دلیلی مشارکت در بحث و گفتوگو از همدیگر تشکر کنند. معلم: در مدتی که شما صحبت میکردید، من گوش میدادم و شنیدم که برخی از شما حتی پیشبینی کردید در فصل بعدی کتاب چه اتفاقی خواهد افتاد. برخی دیگر از شما پرسشهایی را که تمرین کرده بودیم، به کار بردید. شنیدم برخی از دیگری میپرسیدند تو چه فکر میکنی و یا چرا این گونه فکر میکنی؟رودررو از یکدیگر سوال میکردید و به یکدیگر گوش میدادید. آفرین.
یادگیری مشارکتی در درازمدت سبب رشد فرهنگ همکاری در زمینه علمی و مهارتهای اجتماعی میشود. آموزگار با فراهم آوردن فضایی امن برای گفتوگو، آنچنان که کودکان جرات بیان ایدهها و اندیشههای خود را داشته باشند، همچنین با تمرین دادن کودکان به گوش دادن دقیق به یکدیگر و پرسشهای معنادار، همکاری کودکان را در گروه تقویت میکند.
گروهها هم به صورت بلندمدت و کوتاهمدت میتوانند به فعالیت خود ادامه دهند. خوب است که معلم هنگام تعویض گروهها و و پیش از آن که دانشآموزان در گروههای جدید فعالیت خود را ادامه دهند، این پرسش را مطرح کند که همکاری با یک دیگر را چگونه ارزیابی میکنند و چه دستاوردها و موفقیتهایی از همکاری با یکدیگر به دست آوردهاند؛ حتی برای موفقیتهای حاصل شده هم میتوان جشنی ترتیب داد و پس از آن کودکان از یکدیگر خداحافظی کنند و به گروههای دیگری ملحق شوند.
ارزیابی گروه توسط دانشآموزان
مثال: در کلاسی، معلم دانشآموزان را به گروههای چهارنفره تقسیم کرده است. این گروهها قرار است به مدت هفتهفته روی موضوعی کار کنند و پس از هفتهفته گروهها با یکدیگر عوض میشوند. تکلیف هفته آخر (هفتهی هفتم) یک ارزیابی شخصی از کار با یکدیگر و همکاری در گروه است. به این صورت که هر فرد در گروه خودش روی این موضوع کار میکند که در حین همکاری چگونه از همگروهیهای خود پشتیبانی و حمایت کرده است. همچنین افراد دیگر در گروه چگونه او را پشتیبانی کردهاند و چه چیزهایی از این همکاری آموخته است. سپس از یکدیگر خداحافظی میکنند. هر گروه شماری از آموختههای خود را جمعآوری کرده و با گزارش دادن آنها در کلاس و در حضور معلم، با دانشآموزان دیگر به اشتراک میگذارد. معلم گزارشها را بایگانی میکند تا بتواند رشد و پیشرفت گروه را طی زمان بررسی کند.
جمع بندی
در یادگیری مشارکتی، زمان زیادی از کلاس درس به کار گروهی اختصاص داده میشود. دانشآموز به جای آن که خود را تنها و جدا از دیگری احساس کند به همراه دیگری یاد میگیرد. در روش یادگیری مشارکتی دانشآموزان این فرصت را دارند که با حمایت، کمک و تشویق یکدیگر مطالب را بفهمند و بیاموزند. معلم با ایجاد فضایی دموکراتیک در کلاس بستری فراهم میکند تا دانشآموزان احساس کنند برای یکدیگر مهم هستند و حضور آنها در کلاس مهم است. یادگیری مشارکتی به این معنا نیست که همیشه شاگردان با هم همکاری کنند بلکه معلم فرصتهایی را تعیین میکند تا آنها به صورت گروهی کار کنند؛ مثلا جایی که دانش و ارتباطهای کودکان از راه پشتیبانی و کمک به یکدیگر تقویت میشود، این فرصتها از سوی آموزگار مهیا میشود. کارشناسان بر این باورند که فعالیتها در مدرسه باید به گونهای باید باشد که یادگیری نزد کودکان را چه به صورت مستقل و چه از راه همکاری با دیگران افزایش دهد و در هر دو، آموزش بر فعالیت خود دانشآموز متمرکز است. تحقیق و بررسیهایی که دراینباره انجام گرفته است، حکایت از این دارد که فعالیت بر پایه «تفسیر مشترک» از یک موضوع سبب میشود معلم و دانشآموزان ارزشهای دموکراتیک در کلاس را تمرین کنند. این ارزشها همهی ویژگیهایی است که در توضیح روش یادگیری مشارکتی به آن پرداختیم. بدیهی است کیفیت آموزشی که در گروه حاصل میشود با کیفیت آموزش فردی متفاوت است. کارشناسان تاکید دارند روش کار و نوع محتوا، هر دو برای تقویت مهارت یادگیری مستقل در دانشآموز لازم است و نباید فراموش کرد یادگیری مشارکتی یکی از روشهایی است که از طریق آن میتوان راه را برای یادگیری مستقل دانشآموز هموار کرد؛ همانچیزی که در واقع هدف برنامهی تحصیلی است.
*Alfred Adler پزشک، نویسنده، رواندرمانگر و از روانشناسان بنام اتریشی بود ( 1870-1937). او بنیانگذار مکتب روانشناسی فردی است.