بررسی تطبیقی دیدگاه‌ها، رویکردها و روش‌های برنامه درسی زبان آموزی و ارانه الگویی برای برنامه ریزی درسی

هدف پژوهش حاضر، این است که از طریق تطبیق و مقایسه دیدگاه‌ها، رویکردها و روش‌های برنامه درسی زبان‌آموزی، مبانی فلسفی و روان شناختی و زبان‌شناختی این برنامه را توصیف کند تا بتواند انعکاس بنیان‌ها و اصول نظری حوزه‌های فوق را در برنامه درسی زبان‌آموزی ایران، عربستان سعودی، ژاپن، آلمان (استان برلین)، انگلستان و ایالات متحد امریکا (ایالت کالیفرنیا) تبیین و تشریح کند. تعیین رویکردها و روش‌های یک برنامه درسی از جمله مراحل حساس و ضروری برنامه‌ریزی درسی است که چارچوب نظری و مفهومی برنامه درسی را پی‌ریزی می‌کند.

روشن شدن دیدگاه، رویکرد و روش سبب انتظام در مؤلفه‌های برنامه درسی و جهت‌گیری مشخص در مراحل برنامه‌ریزی درسی می‌شود. به طور کلی، در حوزه برنامه درسی، پنج دیدگاه سنت‌گرایی، تجربه‌گرایی، صلاحیت‌مداری، تحقق انسانی، اجتماعی و شناختی وجود دارد. علاوه بر این در این حوزه سه رویکرد کلی نیز دیده می‌شود: رویکرد سنت‌گرایی، رویکرد واقع‌گرایی و رویکرد انتقادگرایی. در حوزه روان شناختی دو دیدگاه کلی تجربه‌گرایی و خردگرایی و سه رویکرد رفتارگرایی، شناخت‌گرایی و انسان‌گرایی و الگوهای تدریس اجتماعی، خبرپردازی، رفتاری و انفرادی وجود دارد. در حوزه زبان‌شناختی نیز دو دیدگاه کلی ساختاری و گشتاری و رویکردهایی نظیر کلی، تحلیلی، ترکیبی، زبان‌شناختی، تجربه زبانی، موقعیتی، طبیعی، ارتباطی و... و روش‌هایی مثل جمله‌محوری، کلمه‌محوری، مستقیم، دستوری، ترجمه، صامت و ارتباطی و... دیده می‌شود. برنامه درسی زبان‌آموزی از پنج عنصر تفکر، گوش کردن، گفتن، خواندن و نوشتن تشکیل شده است.

بررسی دیدگاه‌ها، رویکردها و روش‌ها در برنامه درسی زبان ملی نشان می‌دهد که در چهار حوزه فلسفی، روان‌شناسی، زبان‌شناسی و برنامه درسی هر سه سطح دیدگاه، رویکرد و روش به هم نزدیک هستند و تنها نوع بیان و اصطلاحات تفاوت دارد. نوع نگاه و رویکرد برنامه درسی عناصر و مؤلفه‌ها درهر کشور، نسبت به کشوری دیگر، تفاوت دارد، اما در همه آنها به رویکرد، چهار مهارت زبانی، اهداف و محتوا، قواعد دستوری توجه شده است. علاوه بر این به دلیل یکسان بودن ماهیت برنامه درسی زبان‌آموزی، کشورهای مورد مطالعه در بسیاری از موارد مشابه هم هستند. در نهایت اینکه بر اساس مطالعات تطبیقی و تجزیه تحلیل اطلاعات و داده‌های به دست آمده و به تناسب شرایط برنامه‌ریزی درسی در ایران، الگویی برای برنامه‌ریزی درسی آموزش زبان فارسی در دوره ابتدایی ارائه شده است. به نظر می‌رسد هنوز زمینه برای چنین پژوهش‌های تطبیقی کافی و کامل نیست و ضرورت دارد جهت نیل به توصیه‌ها و پیشنهادات عملی، امکان مشاهده و مطالعات عینی از شیوه زبان‌آموزی کشورها فراهم گردد.

مقدمه

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان که در واقع از عوامل اساسی پیدایش تمدن و فرهنگ به شمار می‌رود؛‌ «کنجکاوی» است که به مفهوم ساده به صورت کوشش برای شناخت محیط ظاهر می‌شود. همین علاقه به کنجکاوی یا دانستن، پرسش‌هایی را برای او مطرح می‌کند، مسائل تازه‌ای را برای او به وجود می‌آورد و سرانجام او را به اندیشیدن وادار می‌کند (شعاری‌نژاد، 1362).

انسان اندیشمند و متفکر برای برقراری ارتباط با عالم هستی و داشتن زندگی سالم باید از طریق تحقیق و ایجاد پیوند میان روش‌های کسب معرفت اقدام کند. وقتی که به رفتار و عملکرد انسان‌ها، جوامع و مکاتب فکری گذشته و حال می‌نگریم، درمی‌یابیم که انسان بدون داشتن یک دیدگاه 1 نظری، رویکرد 2 و روش 3 معین ره به جایی نمی‌برد و این جهت‌گیری خاص همواره همانند چتری فلسفی بر تمام ابعاد زندگی او سایه انداخته است (شریعتمداری، 1374؛ مهر محمدی، 1372؛ پروند، 1372؛ میلر، 1379؛ سلسبیلی، 1379). این پژوهش قصد دارد تا با مقایسه و تطبیق دیدگاه‌ها، رویکردها و روش‌های حاکم بر برنامه زبان‌آموزی چند کشور دنیا، الگویی مناسب برای برنامه‌ریزی آموزش فارسی در مقطع ابتدایی ایران ترسیم کند. 

نویسنده: حسین قاسم پور

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ی., 08/04/2013 - 15:50