بازی درمانی چیست و چه اثری بر کودکان دارد؟
بازی، راهی برای ابراز احساسات و نمود شخصیت کودک است. درمانگران اختلالهای کودکان، با تماشای بازی کودکان میتوانند به مشکلات شخصیتی و خلقی کودک و همچنین میزان بهرهی هوشی و وجود یا عدم وجود اختلال یادگیری در او پی ببرند. از سویی بازی برای کودک این امکان را فراهم میآورد که از راه تعامل سازنده با همسالان و بزرگترهای خود برخی از اختلالهای روحی و روانی خود را اصلاح کند و رفته رفته مهارتهای لازم برای زندگی را در جریان بازیهای مستمر پیدا کند. بنابراین بازی برای کودکان هم میتواند جنبهی تشخیصی برای اختلالهای آنها داشته باشد و هم جنبهی درمانی.
تشخیص اختلال از راه بازی زمانی رخ میدهد که والدین برخی نشانههای بیماری عصبی روانی را در کودک خود ببینند و سپس او را پیش پزشک ببرند. اما جنبهی درمانی بازی از ابتدای کودکی و حتی بدون تجویز یا نظارت درمانگر آغاز میشود. امروزه محققان به این نتیجه رسیدهاند که 71 درصد از کودکانی که مبتلا به اختلالهای مختلف روانی از جمله اختلالهای یادگیری و افسردگی و پرخاشگری هستند، پس از گذراندن یک دوره «بازی درمانی» بهبود مییابند. اثرات مثبت بازی بر روی کودکان موارد زیر را دربرمیگیرد:
- قبول مسئولیت بیشتر در برخی رفتارهای خود
- ارتقای مهارتهای مربوط به حل مسئله
- همدلی و احترام به دیگران
- احترام به خود و عزت نفس
- کاهش اضطراب
- یادگیری بیان کامل احساسات
- تجربهی احساسهای مختلف
- افزایش مهارتهای اجتماعی
- افزایش رابطه با اعضای خانواده
- بهبود گفتار کودک
- اصلاح برخی ناهنجاریهای حرکتی از راه همراهی کودک با همسالان
اگر کودکی بیماری روحی یا جسمیای دارد که تشخیص داده شده، بازی درمانی، جایگزین داروها یا سایر درمانهای لازم نمیشود. از بازی درمانی میتوان در کنار دیگر روشهای درمانی استفاده کرد.
همهی افراد در هر سنی میتوانند از فواید درمانی «بازی درمانی» استفاده کنند. اما بهترین سن برای انجام بازی درمانی 3 تا 12 سالگی است. متخصصان روانپزشکی در موارد زیر استفاده از بازی درمانی را توصیه میکنند:
- تاخیر در رشد
- اختلالهای یادگیری (ADHD، خوانش پریشی، نوشتارپریشی و. . . )
- رفتارهای نامناسب در مدرسه. مانند گوشهگیری
- افت تحصیلی
- رفتارهای پرخاشگرانه
- مشکلات خانوادگی، مانند جدایی پدر و مادر و یا از دست دادن یکی از اعضای خانواده
- حوادث طبیعی ناگوار
- سوء استفادهی جنسی و یا خشونت خانوادگی
- بی توجهی از سوی اعضای خانواده و دیگران
- اختلالهای اضطرابی
- افسردگی
- اختلال در غذا خوردن و توالت رفتن
- ابتلا به اختلالهای طیف اوتیسم
تأثیر «بازی درمانی» بر کودکان
کودکان از راه بازی یاد میگیرند که جهان و جایگاه خود را در آن درک کنند. بازی، جایی است که کودکان آزادند که درونیترین احساسهای خود را کشف و آنها را ابراز کنند. در واقع بخش مهمی از بازی مربوط به ناخودآگاه کودک است. کودک ممکن است نداند چه میخواهد اما گرایشهای عمیق ذهنیاش او را به سوی بازیهای خاص و نقشهای ویژه در آن بازیهای میکشاند. حتی پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که هر اسباببازی یک نماد است که نشان دهندهی نیازهای درونی کودک است. یک درمانگر حرفهای میتواند از راه بررسی نوع بازی کودک و تمایل او به برخی بازیها یا اسباببازیها، کمبودهای موجود در زندگی کودک را حدس بزند و بر اساس آن به او و والدینش برای رفع آن کمبودها مشاوره بدهد.
پیدا کردن ارتباط بین بازی و روش انجام آن با نیازهای کودک کار آسانی نیست. روانشناسی اجتماعی باور دارد که داشتههای یک جامعه در آثار هنری و بازیهای جمعی و بومی نمودی ندارند بلکه این کمبودهای یک جامعه است که نوع غالب آثار هنری و بازیهای رایج در آن را مشخص میکند. برای مثال جامعهای که همواره مورد ستم اقوام مختلف قرار گرفته است، مانند جوامعی که در طول تاریخ در مرزهای یک سرزمین زندگی کرده اند، در ناخودآگاه جمعی خود قهرمانانی میسازند که هیچگاه شکست نمیخورند. بنابراین وجود قهرمان در آثار هنری و بازیهای بومی این جامعه بسیار پررنگ است. از طرفی وقتی جامعهای افسرده باشد، گرایش ناخودآگاهش به آثار هنری طنز و بازیهایی است که بیشتر افراد جامعه را میخنداند. درمورد بازیهای کودکان نیز همینگونه است. وقتی کودکی در یک بازی نقشی را قبول میکند، درواقع در آن نقش به دنبال جبران خلاهای عاطفی و روحی خود میگردد. بنابراین یک متخصص بازی درمانی باید به ظرایف روانی کودکان و زمینههای خانوادگی و اجتماعی اختلالهای کودک و همچنین بیماریهای خاص کودکان که ممکن است در بازی خودشان را نشان دهند، آگاهی داشته باشد. گاهی کودک دوست دارد بازیهایی را انجام دهد که ترس و اضطراب زیادی در آنهاست. این بازیها بر خلاف آنچه که ممکن است تصور شود، بیشتر برای کودکانی جذاب است که اختلال اضطرابی شدید دارند و تجربهی این اضطرابهای ساختگی، تسکینی برای احساس ناخوشایند اوست چون اضطرابها و ترسهایش در جمع و در تنهایی سبب خجالت او و سرزنش دیگران شده است. کودکان خجالتی در خلوت خود تمایل دارند تا از اسباببازیهایی مانند تفنگ و شمشیر استفاده کنند و یا فیلمهای رزمی ببینند.
کودک در بازی احساس آزادی میکند و خود واقعیاش را بروز میدهد. او از اینکه احساسی را بیان کند و یا به خواستهاش اصرار کند و یا اینکه از بازی در مواقعی کناره بکشد هراسی ندارد. چون جریان بازی او را با خود میبرد و فشارهایی مانند نگاه بزرگسالان به او و قضاوتهای آنها برای چند دقیقه و چند ساعت از روی او برداشته میشود. بنابراین یک رواندرمانگر میتواند با اطمینان بیشتری به بررسی رفتارهای او بپردازد. چون کودک در بازی صادقتر است.
از آنجا که کودک نمیتواند احساسات خود را مانند یک بزرگسال بروز دهد، درمانگر بیشتر باید در رفتار کودک به دنبال نشانهها باشد. از سویی ممکن است گاهی نیاز باشد خود درمانگر وارد بازی کودک شود و نقشی را در بازی او به عهده بگیرد. مثلا پدرِ عروسکهایش شود. در این هنگام درمانگر باید مانند یک کودک حرف بزند و عمل کند تا کودک از بازی بیرون نرود.
در کنار بازی درمانی، درمانگر باید مصاحبههای همزمان متعدد و مستمری با پدر و مادر کودک داشته باشد تا بتواند روند تغییرات کودک را زیر نظر داشته باشد. همچنین در این مصاحبهها نکات جدیدی به دست میآورد که در بازی درمانیهای آینده به آنها نیز میپردازد و توجه میکند. مثلا درمانگر از والدین میپرسد که در فاصلهی دو جلسه بازی درمانی، کودک چه تغییراتی کرده است؟ خود درمانگر هم تغییرات را در بازیهای کودک، هرچند جزئی، بررسی میکند.
گاهی درمانگر، خواهر و برادر و والدین کودک را نیز وارد بازی درمانی او میکند. این کار باید به گونهای انجام شود که کودک متوجه عمدی بودن این تغییر نشود. در شرایطی که کودک با خانوادهی خود بازی میکند، بهتر میتوان تعاملهای او با دیگران، آستانهی تحریک و عصبانیت و سایر شاخصهای روانیش را سنجید.
روشهای بازی درمانی
جلسههای بازی درمانی معمولا هفتهای یک بار و هر بار به مدت 30 دقیقه برگزار میشود. تعداد جلسهها به کودک و میزان پاسخگویی او به این نوع درمان بستگی دارد. درمان میتواند فردی یا گروهی انجام شود. جلسههای بازی درمانی به دو شکل دستوری و آزاد برگزار میشود:
1.روش دستوری: در این روش، درمانگر بازی را برای رسیدن به اهداف خاص تشخیصی و درمانی هدایت میکند. برای مثال او اسباببازیها را تعیین میکند و نوع برخورد با آن اسباببازیها را مطالعه میکند. در این روش درمانگر باید مراقب باشد که کودک اجباری را حس نکند. بلکه او را در محیطی قرار دهد که به ظاهر آزاد است اما گزینهی دیگری به جز انجام بازی به گونهای که خواست درمانگر است نداشته باشد. مثلا در محیط او تعداد بازیها و اسباببازیها محدود باشد.
2.روش آزاد: در این روش، کودک قادر است اسباببازیها و بازیها را به دلخواه خود انتخاب کند. آنها آزاد هستند که به روش خود تا هر زمان که بخواهند، بازی کنند. درمانگر از نزدیک روند کار او را مشاهده میکند و اگر لازم بود در بازیاش شرکت میکند.
جلسات باید در محیطی برگزار شود که کودک احساس امنیت کند و در آن محدودیتهای کمی وجود داشته باشد. درمانگر میتواند از تکنیکهای زیر استفاده کند:
- قصهگویی
- نقشآفرینی
- استفاده از تلفنهای اسباب بازی و برای مکالمههای ساختگی
- استفاده ازعروسکهای دستی و غیر دستی و صورتکهای مختلف
- هنرها و صنایع دستی
- آب و شنبازی
- آجرها و اسباببازیهای ساختمانی (لگو)
- رقص و حرکتهای خلاقانه
- نمایش موزیکال
بنابراین بازی درمانی محدود به بازی با عروسک یا انجام بازیهای سنتی با همسالان نیست. انواع مختلفی از بازی وجود دارد که با توجه به ویژگیهای شخصیتی کودکان و علاقهی آنها باید یک یا چند مورد از موارد بالا را انتخاب کرد. چیزی که در بازی درمانی مهم است این است که بازی باید سبب نشاط در کودک شود به گونهای که کودک خود را به جریان بازی بسپارد و نظارت والدین یا درمانگر را حس نکند و ضعف و قوتهای شخصیت خود را بروز دهد. از سویی دیگر، با برخورد واقعی با نقصهای خود، سعی در بهتر کردن رفتار خود کند.
نمونههایی از بازی درمانی
با تلفیق بازیها، به تعداد همهی کودکان، بازیهای مختلفی وجود دارد. درمانگر میتواند از بازی درمانی برای شناخت کودک و کمک به آنها برای کنار آمدن با مشکلاتشان استفاده کند. به عنوان مثال، ممکن است درمانگر یک اتاق پر از عروسک را در اختیار کودک قرار دهد و از او بخواهد برخی از مشکلاتی را که بین عروسکها (با گفتن یک داستان خیالی به کودک) بوجود آمده، برطرف کند. یا ممکن است کودک را تشویق کند تا از عروسکهای دستی برای بازآفرینی چیزی که به نظرش استرسآور یا ترسناک است، استفاده کند.
مشاور ممکن است از کودک بخواهد که با عروسکها، داستانهای معروفی مانند شنل قرمزی یا بز زنگوله پا را تعریف کند تا نگاه او را به روابط بین شخصیتها ببیند. زاویهی دید یک کودک به یک داستان یا رخداد، مواردی مانند اضطراب، ترس، عصبانیت و تمایل به رهبری را در کودک نشان میدهد. در بعضی موارد نیز از کودک خواسته میشود که داستانی را بخواند که شخصیتهای داستان مشکلی مشابه با او را دارند، مثلا اختلال یادگیری دارند، و سپس از او بخواهند که این داستانها را با عروسکهای خود بازآفرینی کند. از این راه کودک ناخواسته کارها و احساسات خویش را قضاوت میکند و راههای برون رفت از این مشکلات یا پذیرفتن و مدیریت آنها را از راه داستان ارزیابی میکند و بهترین راه را برمیگزیند. با این کار میتوان به کودک از راه بازی درمورد اختلال یا اختلالهای ویژهای که دارد آموزش داد.
همچنین درمانگر میتواند بازیهای معمایی، دیجیتالی و غیردیجیتالی، در اختیار کودک بگذارد و با بررسی روند بازی، توانایی حل مسئله را در او بسنجد. همچنین در بازیهای جمعی نیز کودک میزان تمایل و همچنین توانایی برای برقراری ارتباط سازنده با دیگران را نشان میدهد.
جمعبندی
بازی، نمود دریافت کودک از جهان درون و بیرون او است. کودک در بازی به شفافترین حالت خود درمیآید. چرا که در هنگام بازی، سازهی کوچکتری از زندگی را برای خود ترسیم میکند و تمام شخصیت خود را در لحظههای بازی نشان میدهد. بنابراین با مشاهدهی عمیق و روشمند بازی کودکان، میتوان ابعاد عمیق شخصیتی آنها را، چه نقاط قوت و چه نقاط ضعف، فهمید. همچنین بازی محلی است که کودک از تمام ترسها و امر و نهیهای جاری زندگی رها است و میتواند به انتخاب خود، بهترین راه را در دوراهیهای تصمیمگیری برگزیند، این راهها را با آزمون و خطا هر بار امتحان کند و رفته رفته راه درست را بیابد. کودک در بازی، شبیه آب زلالی است که در ظرف تربیتی هر بازی با انعطاف و از سر شوق و تدبیر کودکانه شکل مناسب آن را میپذیرد. بنابراین باید به کودک اجازه دهیم که در جهان بازی خود زندگی کند و بیاموزد. این بهترین و کم هزینهترین روش تربیت و درمان کودکان است.