فعالیتی برای رشد سواد انتقادی در کودکان

  • طراح فعالیت: گروه مربیان پایه دوم مدرسه پسرانه مفید منطقه ۲

این عنوان شاید شما را هم مثل من جذب خودش کند. اما «سواد انتقادی» یعنی چه؟

امروز همه‌ی ما مدام با کلماتی مانند «نقد» و «انتقاد» سروکار داریم. اگر خیلی روشنفکرانه بخواهیم نگاه کنیم، ترجیح می‌دهیم تا روحیه‌ی نقدپذیری را در خود پرورش دهیم و افزون بر این، با نگاه‌های دقیق و موشکافانه‌ای سعی بر انتقاد از عامل‌های بیرونی خواهیم داشت. اما فارغ از این معنای عام برای «نقد»، می‌توان یک قدم فراتر رفت و نقد را با معنای خاص آن مورد بررسی قرار داد که می‌شود همان «سواد انتقادی».

وقتی با این مفهوم آشنا شدم، جدا از این‌که برای شخصِ خودم بسیار قابل تأمل بود، به این فکر کردم که در بزنگاهی که کودکان، ذهن و افکار خود را از سرِ جبر هم که شده در اختیار من گذاشتند، تا چه حد می‌توانم به رشدِ «سواد انتقادی» درونِ آن‌ها بپردازم. تا چه حد می‌توانم کمک کنم تا درکِ فعالی از واقعیت‌ها داشته باشند؟ برای «سوگیری و کنش‌های فعالانه و هدفمند»، فراهم کردن بستری در جهت «ایجاد آگاهی از هدف و عمل» و پرهیز از پرورش انسان‌هایی «کارپذیر» چه‌قدر می‌توانم مؤثر باشم؟

پس بر آن شدم تا حتی همین یک قدم کوچک را هم که شده است بردارم و آینده را به دستِ فرزندانی «کارساز» بدهم.

طراحی فعالیت:

برای این‌که از ابتدایی‌ترین گام‌ها بتوانم شروع کنم، دو کتاب با یک مفهوم مشترک را انتخاب کردم، «گروفالو» و «آش سنگ».

در هر دو کتاب، مفهوم «فریب و دروغ» پررنگ است، کمااین‌که در ابتدا شک داشتم بچه‌ها این مفهوم را از کتاب‌ها برداشت کنند اما باز هم با نگاه‌های دقیق‌شان شگفت‌زده‌ام کردند.

می‌خواستم تا پسرک‌ها بعد از خواندن این دو کتاب و بررسی اولیه‌ی آن‌ها از جهت عناصر داستان، به مفهوم «فریب و دروغ» پی ببرند. مفهومی که اصطلاحاتی چون «قدرت» و «سلطه» را به همراه خود دارد. سپس با مقایسه‌ی کتاب‌ها بتوانند خود را در موقعیتِ مفهومِ داستان قرار دهند و احساسات و کنش‌های خود را بروز دهند.

شرح فعالیت:

۱. باتوجه به این‌که نمی‌خواستم موضوع «فریب و دروغ» را به بچه‌ها دیکته کنم، اول فایل PDF کتاب‌ها را به همراه کاربرگ شماره یک برای‌شان ارسال کردم. به این صورت بچه‌ها پس از مطالعه‌ی دقیق داستان‌ها، به بررسی عناصر داستان (شخصیت، زمان، مکان، گره، راه‌حل، موضوع و پیام) پرداختند.

۲. پس از خواندن کاربرگ‌های تمام بچه‌ها، پیامی را با این مضمون ارسال کردم:

«تمام کاربرگ‌های شما را خواندم. به موضوعات مختلفی برای هر کتاب اشاره کرده بودید که هرکدام از آن‌ها از دریچه‌ی نگاه‌های متفاوتی درست است. در ادامه‌ی این فعالیت می‌خواهیم داستانِ دو کتاب را از نظر یک موضوع که بین‌شان مشترک است بررسی کنیم. موضوع «فریب و دروغ» که شما هم به آن اشاره کرده بودید.»

نمونه‌هایی از موضوعاتِ پیشنهادیِ بچه‌ها:

  • گروفالو: کلک زدن / گول زدن / ترساندن از خود / سیاست داشتن برای رسیدن به هدف

  • آش سنگ: فریب دادن / زیرک بودن

۳. کاربرگ شماره دو را ارسال کردم. در این کاربرگ اول از آن‌ها خواستم تا جمله‌ها و عبارات‌هایی از کتاب‌ها را که دقیقاً نشان‌دهنده‌ی مفهوم «فریب و دروغ» است بنویسند.

چند جمله را به عنوان مثال ببینید:

  • گروفالو:

امروز گروفالو برای ناهار دعوتم کرده است.

انگار خبر نداری که من ترسناک‌ترین جانور این جنگل هستم.

موش کوچولو گفت: «خب گروفالو دیدی که همه چه‌قدر از من می‌ترسند؟»

  • آش سنگ:

من می‌توانم آش سنگ بپزم.

پسر جوان به پدر و مادرش گفت: «نگران نباشید. من سخت کار می‌کنم و روزی با پول‌های جمع کرده‌ام برمی‌گردم. آن‌وقت با شما و خواهر و برادرهایم راحت زندگی می‌کنیم».

برای بررسی دقیق‌تر، خواستم تا با وجود یکسان بودنِ موضوعِ هر دو کتاب، شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها را فارغ از شخصیت، زمان، مکان و ... پیدا کنند.

حالا وقت آن رسیده بود که درباره‌ی این موضوع فکر کنند و احساسات و واکنش‌های خود را در این شرایط بروز دهند. پس سؤالات زیر را طرح کردم تا پاسخ دهند:

الف) اگر کسی برای رسیدن به خواسته‌اش تو را گول بزند، چه حسی به تو دست می‌دهد؟ چه کار می‌کنی؟

ب) اگر تو به جای شخصیت‌های این دو کتاب بودی چه کارهایی انجام می‌دادی؟

و در نهایت برای تفکر در این‌باره که چگونه این مشکل را برطرف خواهند کرد، از آن‌ها این سؤال را هم پرسیدم:

ج) چگونه می‌توانی داستان را تغییر دهی تا مشکل داستان عوض شود؟

بعد از اجرای این فعالیت، جواب‌ها و گوناگونیِ آن‌ها، این موضوع را به خوبی نشان می‌داد که حداقل برای لحظاتی کودکان به «نقد با معنای خاص آن» فکر کردند. نمونه‌هایی از جمله‌های‌شان:

  • گول می‌زدم تا زنده بمانم.

  • کاری می‌کردم تا موش و گروفالو با هم دوست باشند.

  • کاری می‌کردم تا پسرک خانواده‌ای داشته باشد.

  • کاری می‌کردم تا پسرک نوکِ انگشتش جادویی داشته باشد و زن را مهربان کند.

  • به همه می‌گفتم من دوستی دارم به اسم گروفالو که اگر بخواهید من را بخورید او را صدا می‌کنم.

  • کاری می‌کردم تا زن مهربان باشد و به پسر بگوید بیا تو تا با هم نان، کره و عسل بخوریم.

  • کاری می‌کردم تا دروغ نگویند.

فعالیتی برای رشد سواد انتقادی در کودکان

فعالیتی برای رشد سواد انتقادی در کودکان

فعالیتی برای رشد سواد انتقادی در کودکان

فعالیتی برای رشد سواد انتقادی در کودکان

دیگر تصاویر
نویسنده
Submitted by Anonymous (تایید نشده) on چ., 06/03/2020 - 19:02