فرآیند سوادآموزی درپیوند با معنا
وارد کلاس که شدم، جملههای رنگی رنگیِ چسبیده شده روی صندلیها، نظرم را جلب کرد. داشتم جملهها را بررسی میکردم که پسرک از راه رسید و گفت: «حدس بزن کدوم صندلی مال منه؟»
برای اینکه بتوانم حدس درستی بزنم، چند ثانیه فرصت داشتم تا پسرک را با دغدغهها و علاقهمندیهایش در ذهنم مرور کنم. پسرک به فوتبال علاقهی بسیاری داشت. در میان جملهها گشتم و چند صندلی فوتبالی پیدا کردم. باید تلاش میکردم تا حدسم دقیقتر شود! آهان یادم آمد؛ پسرک مثل خودم پرسپولیسی بود. جمله او را درست حدس زدم و نشانش دادم: «سبحان نیما فرزام پرسپولیسی هستن.» پسرک باورش نمیشد!
گویی هر کدام از صندلیها با قصهی هر کدام از کودکان، جان تازهای گرفته بود، زندگی و تجربهی فردی در آنها جریان داشت. جملهها معنا داشت و مهمتر از همه جملهها راوی داشت و روایتگر داستانها و نیازهای شخصی کودکان بود.
به اعتقاد پائولو فریره، یکی از مهمترین نظریهپردازان سواد انتقادی، یادگیریای که از دریچهی بلاواسطهی تجربهی زیسته باشد، منجر به آگاهی و در ادامه منجر به عمل و تغییر خواهد شد. اگر سوادآموزی را با رویکرد فریره تحلیل کنیم، کودکانی که سواد را با تکیه بر نیازها و تجربههایشان فرا میگیرند، قادر به ساخت و بازآفرینی جهان هستند.
روند شکلگیری جملههای روی صندلیها:
کودکان ما، از ابتدای سال با واژههای زایا و معناداری که روی صندلیهایشان میچسباندند، به صندلی خود هویت میبخشیدند. در اواخر دی ماه، زمانی که کودکان بهشدت علاقمند به تایپ کردن در برنامه ورد (word) شده بودند (هر کلاس دارای سیستم کامپیوتر است)، مربی با هدف معنا بخشیدن به فعالیت تایپ، از کودکان خواست هر یک جملهای به دلخواه خود بسازند و با راهنمایی مربی تایپ کنند. کودکان آن واژههای زایای روی صندلیهایشان را به جملههایی تبدیل کردند که دنیایی از معنا دربرداشت. هر کدام برای تایپ کردن جملههایشان، لحظهشماری میکردند و شوقشان برای چسباندن آن جملهها به صندلیهایشان، دیدنی بود.
بهمنماه ۱۳۹۸