رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق-بخش سوم
ز) سؤالات تکمیلی درباره رشد اخلاقی
اکنون پس از بررسی مختصر برخی از نظریههای موجود درباره رشد اخلاقی و کاربردی کردن آنها در حوزه ادبیات داستانی، هنوز برخی سؤالات مهم در باب اخلاق و رابطه آن با ادبیات داستانی باقی مانده که نمیتوان آنها را به سادگی ذیل نظریههای بحث شده قرار داد. ما در این بخش این سؤالات تکمیلی را طرح میکنیم.
۷. آیا در اثر مورد بررسی، تعامل و رابطهای میان اخلاق و اصول مذهبی (دینی) به چشم میخورد؟ مثلاً آیا مواردی هست که باوری دینی پشتوانه عملی اخلاقی/ ضد اخلاقی شود؟
۸. در اثر مورد بررسی، ارزشها و رفتارهای ضد اخلاقی عمدتاً توسط چه منابعی (تلویزیون، دوستان، والدین، و ...) حمایت میشوند و عمدتاً کدام ارزشهای ضد اخلاقی (دروغگویی، پرخاشگری، نژادپرستی، و ...) در فضا موجود است؟ این ضد ارزشها توسط چه سازوکارهایی تثبیت میشوند؟ آیا اصولاً در اثر مورد بررسی، رشد شخصیت اخلاقی از طریق پرداختن و معرفی ارزشهای ضد اخلاقی صورت گرفته است؟
۹. ارزشهای اخلاقی طرح شده در اثر، از چه سنخیاند: ارزشهای منفعل و پذیرا که بیشتر به امور شخصی مربوط اند (مانند احترام به بزرگترها)، یا ارزشهای فعال و مربوط به امور شهروندی (مانند محافظت از محیط زیست)؟ ضد ارزشهای اثر از چه سنخیاند: فردی، اجتماعی، محیطی یا فرهنگی؟
۱۰. آیا در اثر مورد بررسی، جنسیت شخصیتها اثری در مباحث اخلاقی و استدلالهای آنها دارد؟
۱۱. آیا در اثر مورد بررسی، وظایف اخلاقی جمعی ما در مقابل محیط زیست، حیوانات و محل زندگیمان مورد توجه و تأکید بوده است؟
۱۲. آیا غیر از جنبههای استدلالی و شناختی اخلاق، به مؤلفههای هیجانی مربوط به اخلاق مانند همدلی، همدردی، تفاوتهای فردی در خلق وخو و ... نیز اشاره شده و آیا انتقال و تثبیت ارزشهای اخلاقی از طریق این سازوکارهای هیجانی صورت گرفته است؟
بدیهی است تحقیقی جامع با موضوع انعکاس اخلاق در ادبیات داستانی کودک و نوجوان، به فهرستی بلندتر از آنچه آمد، نیازمند است و این فهرست میتواند در طی زمان کاملتر گردد؛ ازسوی دیگر، این نکته نیز بدیهی است که در هر اثر داستانی تنها ممکن است یک یا دو سؤال از سؤالات بالا جای طرح و پرداختن داشته باشند و عناصر ادبی و ماجراهای داستان چنان باشند که اجازه طرح و بررسی تمام سوالات را ندهند. در بخش دوم این نوشته، با استفاده از چهارچوب طرح شده، به بررسی آثار داستانی جمشید خانیان خواهیم پرداخت و میکوشیم در هر اثر به مهمترین مؤلفههای اخلاقی اشاره کنیم.
بررسی آثار داستانی جمشید خانیان از منظر رشد اخلاقی
در این بخش به مطالعهٔ موردی شش داستان از مجموع هفت داستان جمشید خانیان که تاکنون منتشر شده، خواهیم پرداخت. خانیان ازجمله نویسندگان موفق ادبیات داستانی نوجوان است که آثارش از منظرهای گوناگونی قابل بررسی است. ما به اقتضای هدف این نوشته، به عناصر ادبی، روایی و زیبایی شناختی آثار او اشاره نخواهیم کرد و این امر را برعهده منتقدان ادبی میگذاریم. هدف ما در اینجا، بررسی مؤلفهها و عناصر اخلاقی در آثار خانیان است. برای انجام این هدف، دو راه مقابل نویسندگان قرار داشت. یکی آنکه در بررسی هر اثر، کار را بر اساس فهرست سؤالات عرضه شده در بخش نخست این نوشته پیش برند؛ به این معنا که سؤالات دوازده گانه طرح شده در بخش نخست را یکبهیک از هر اثر داستانی پرسیده و آنگاه پاسخهای اثر را بررسی کنند.
شیوه دوم آن بود که تنها برخی از نقاط عطف اخلاقی هر داستان، نقاط عطفی که از لحاظ مؤلفههای اخلاقی مهم تشخیص داده شدهاند، انتخاب شوند و آنگاه بررسی شود که در هرکدام از این نقاط عطف اخلاقی، از چه مؤلفهها و رویکردهایی استفاده شده است. نویسندگان به دلیل رعایت اختصار، شیوه دوم را در پیش گرفتند و لذا طبیعی است که در بررسی خود، مجال پرداختن به تمامی نکات اخلاقی مطرح در داستانها را نخواهند داشت.
روال کار ما در ادامه این بخش آن خواهد بود که ابتدا خلاصه ای از هر داستان ارائه میگردد. باید توجه داشت که این خلاصهها، با توجه به نقاط عطف اخلاقی هر داستان نگاشته شده و چنان چه فرد دیگری بخواهد خلاصه ای از داستانهای جمشید خانیان ، برای بررسی ارزشهای ادبی آنها، تهیه کند، ممکن است به خلاصههایی متفاوت برسد. پس از ذکر خلاصه، به نقاط عطف اخلاقی هر داستان اشاره میکنیم و آنگاه مؤلفهها و نظریههای اخلاقی موجود در نقاط عطف را بررسی خواهیم کرد.
الف) لاکپشت فیلی
خلاصه
نزدیک ماه مهر است و شخصیت اصلی داستان که پسر بچه ای است با خانواده خود به محله جدیدی اسباب کشی میکنند. پسر در محله جدید با مشکلی روبه رو است؛ نوجوانی با ظاهری ناخوشایند باعث اذیت و آزار او میشود و اجازه نمیدهد به راحتی در کوچه رفت وآمد کند. نوجوان مزاحم صورتی مانند لاکپشت و هیکلی شبیه فیل دارد.
پسر که او را شبیه لاکپشت گمشدهاش میبیند، قدرت مقابله و نه گفتن به خواستههای او را ندارد. لاکپشت فیلی با کشیدن خطی در کوچه، به پسر دستور میدهد بدون اجازه او از این خط عبور نکند و گرنه مجازات میشود. او که سوسکی را در جعبه ای نگه میدارد با قراردادن حیوان بر روی دست و بدن پسر، باعث ترس و اذیت او میشود.
این کار باعث میشود پسر به قوانین لاکپشت فیلی تن در دهد. پسر نمیتواند مشکل خود را با پدر و مادرش در میان بگذارد، زیرا فکر میکند این کار باعث میشود او را بچه ننه بدانند. به خاطر این مشکل، پسر سه روز اول مهرماه را به مدرسه نمیرود و مادر با متوجه شدن قضیه او را مورد سؤال قرار میدهد. پسر با دروغگویی از بازگوکردن حقیقت سر باز می زند.
روز چهارم با اینکه لاکپشت فیلی محله را ترک کرده، پسر باز با ترس از کوچه عبور میکند وپشت خط متوقف میشود. تا اینکه با اطمینان پیداکردن از رفتن لاکپشت فیلی به زندگی عادی بازمیگردد. اکنون او با پسر بچه ای کوچکتر از خود در محله آشنا میشود و با آنکه میتواند مانند لاکپشت فیلی با زورگویی بر او ریاست کند، این کار را نکرده و با پسر کوچک دوست میشود.
تحلیل
از میان نقاط عطف اخلاقی لاکپشت فیلی، به بررسی سه نکته خواهیم پرداخت: دروغگویی پسر به مادرش درباره نرفتن به مدرسه، زورگویی و آزارگری لاکپشت فیلی (نوجوان آزارگر) و قرارگرفتن راوی در موقعیت آزارگری و صرف نظر کردن او از آزار پسر کوچکتر.
درباره دروغگویی پسر به مادرش و اینکه او گاه بسیار دلش میخواهد حقیقت را به مادر بگوید، اما از این کار میترسد و نگران است مبادا گفتن ماجرا باعث شود او بچه ننه تلقی شود، میتوان به مؤلفههای اخلاقی گوناگونی اشاره کرد. نخست آن که کل داستان میتواند برای این منظور به کار رود که چنانچه خواننده با مشکلی مشابه (آزار ازسوی بزرگترها) روبه رو شد، بتواند آن را به نحو مؤثری حل کند.
نویسنده در این جا از طریق نشان دادن عملی غیر اخلاقی (دروغ گفتن) و مشکلاتی که این عمل ایجاد میکند، سعی میکند ارزشهای درست اخلاقی (راست گفتن) را به صورت غیر مستقیم طرح و ترویج نماید. پرداختن به اخلاق از طریق معرفی رفتارهای ضد اخلاقی، از روشهای مؤثری است که در بخش اول ذیل سؤال ۸ به آن اشاره شد.
ازسوی دیگر، در این داستان شاهد نوعی سرمشق دادن به خوانندهایم. اما این سرمشق دهی نه از طریق نمونه ای مثبت، بلکه از طریق نمونههای منفی ارائه میشود و لذا میتوان از منظر دیدگاه یادگیری اجتماعی (سؤال ۱٫۳) به آن نگریست. در ضمن از آنجاکه سرمشق دهنده این داستان (راوی) از گروه همسالان خواننده است و با دادن توصیفاتی دقیق از حالات درونی و ترسهای خود، خواننده را با داستان درگیر کرده و صمیمیتی با او پیدا میکند، در پاسخ به سؤال ۱٫۱٫۳ که از مشخصات سرمشق دهنده سؤال میکند، میتوان گفت در این داستان سرمشق دهنده به دلیل صمیمیت و همسالی با خواننده، از ضریب نفوذ بالایی برخوردار است. اما نکته مهمتر درباره دروغگویی آن است که دروغگویی پسر حاصل تضادی است که میان ارزشهای اخلاقی حاکم بر خانواده او ازیک سو و ارزشهای حاکم بر محله و مدرسه و همسالان او، ازسوی دیگر، برقرار است.
پسر ازیک سو از جانب خانواده به راستگویی دعوت میشود، اما ازسوی دیگر محیط او (پسر آزارگر و ...) راست گویی به والدین و مطرح کردن مشکلات با آنها را یک ضد ارزش (بچه ننه بودن) تلقی میکند. در تحلیل این تضاد، میتوان به سؤالات ۱٫۵ و ۲٫۵ اشاره کرد. در اینجا ریزسیستم راوی، راستگویی را ارزشی اخلاقی میداند؛ درحالی که میان سیستم او (محله و گروه همسالان) آن را نوعی ضد ارزش تلقی میکند و ماجراهای داستان، حاصل این تضاد است.
نکته دیگر آن است که سازوکار تثبیت و استقرار این ضد ارزش از جانب محله و گروه همسالان ایجاد رعب و وحشت در راوی و ترساندن اوست. در اینجاست که در پاسخ به سؤال ۲٫۴ درباره جو اخلاقی مسلط بر داستان، باید گفت جو اخلاقی محیط بیرونی پسر، جوی است مبتنی بر سلسله مراتب زور و قدرت که از طریق ترس و ارعاب تقویت میشود.
اکنون اگر بخواهیم از منظر شناختی رشدی به ماجرای دروغ گویی نگاه کنیم، باید گفت درواقع پسر در موقعیتی شبیه به یک دوراهی اخلاقی پنهان قرار گرفته است. در این دوراهی، در یک سو ارزشهای خانواده قراردارند و در سوی دیگر ارزشهای محیط، و راوی باید برای برقراری آشتی میان آن دو فکری بکند. اما نکته بسیار مهم آن است که در طول داستان هیچ بحث و گفتوگوی مستقیم و عقلانیای برای حل این دوراهی، میان هیچکدام از شخصیتهای داستان، درنمیگیرد. به عبارتی، هیچ تلاشی عقلانی برای حل مشکل اخلاقی داستان صورت نگرفته و درنهایت بازشدن گره داستان مدیون تصادف و بخت (رفتن لاکپشت فیلی از محله) است.
نتیجه آنکه پاسخ داستان به سؤالهای ۲٫۲٫۶ و ۳٫۲٫۶ منفی است و همین عدم بحث عقلانی برای رفع دوراهیهای داستان، از نقاط ضعف اساسی آن، برطبق دیدگاه شناختی رشدی، تلقی میشود. سرانجام آن که دروغگویی پسر از جنبه روانکاوانه نیز قابل ملاحظه است. پسر در مواردی از دروغگویی خود احساس گناه میکند و این دقیقاً در راستای سؤال ۲٫۲ است که احساس گناه را از مؤلفههای رشد شخصیت اخلاقی میداند.
اکنون به بررسی دومین نقطه عطف اخلاقی داستان یعنی زورگویی و آزارگری لاکپشت فیلی میپردازیم. نخستین نکته آن است که در این مورد نیز، هم چون مورد دروغگویی، رشد شخصیت اخلاقی مخاطب از خلال معرفی و توصیف اعمال و کنشهای ضد اخلاقی صورت میگیرد (سؤال ۸). نکتهٔ دیگر آن است که زورگویی و آزارگری لاکپشت فیلی به همراه درخواستهای دیگر او مانند سلطه پذیری و تسلیم شدن پسر در مقابل زور و پذیرش نظام سلسله مراتبی قدرت، همگی از ضد ارزشهای اجتماعی اند (مربوط به رابطه فرد با دیگران).
در این داستان علاوه بر ارزشهای اخلاقی فردی و منفعل، از ارزشهای اخلاقی فعال و مربوط به امور شهروندی نیز ذکری به میان آمده که باید آن را از نکات مثبت داستان تلقی کرد (سؤال ۹). و سرانجام آنکه همچون مورد دروغگویی، در طول داستان شاهد هیچ تلاش یا استدلالی از جانب راوی برای مقابله و رودر رو شدن با آزار و سلطه لاکپشت فیلی نیستیم. تنها در صفحهٔ ۵۴ راوی اشاره مختصری به این راه حل که شاید بتوان در مقابل لاکپشت فیلی ایستاد میکند، اما سریع این راه حل را به دلیل ترس و ضعف خود پس میزند. در اینجا نیز هم چون مورد دروغ گویی هیچ راه حل فعال و عقلانیای برای مقابله با آزارگری ازسوی راوی به خواننده داده نمیشود و حل شدن کل ماجرا صرفاً به شکلی تصادفی انجام میشود.
آخرین نقطه عطف اخلاقی داستان، قرارگرفتن راوی در موقعیت آزارگری و صرف نظر کردن او از آزار پسر کوچکتر است. نکته بسیار مهم درباره این رویداد آن است که مخاطب را به صورتی غیر مستقیم در موقعیتی فرضی و تخیلی قرار میدهد. مخاطب به شکلی ناخودآگاه در ذهن خود حالتی را تصور میکند که در آن پسر میخواهد رفتارهای لاکپشت فیلی را تقلید کند و اکنون که خود دست بالا را پیدا کرده، ماجراهایی مشابه برای پسر کوچکتر خلق کند.
قراردادن مخاطب در موقعیتی فرضی و خیالی که در آن ارزشی اخلاقی مورد سؤال است همانگونه که در سؤال ۳٫۴ اشاره شد از شیوههای مؤثر تقویت قوای اخلاقی است. ضمن آنکه پسر با تقلید نکردن رفتار لاکپشت فیلی، عملا از راه دادن الگو و سرمشقی مثبت به تقویت شخصیت اخلاقی مخاطب کمک میکند (سؤال ۱٫۳). در اینجا هماهنگی کامل میان گفتار و عمل راوی باعث میشود نفوذ رفتار او در مخاطب بیشتر شود.(سؤال ۱٫۱٫۳)
در جمع بندی نهایی باید گفت لاکپشت فیلی از موفقترین داستانهای خانیان در تقویت قوای اخلاقی مخاطب است و تنوع مؤلفههای اخلاقی به کاررفته در آن مثال زدنی است. اما همانگونه که اشاره شد، مشکل داستان عدم وجود بحث و استدلالی عقلانی برای حل مشکلات و دوراهیهای اخلاقی موجود در آن است و حل شدن تصادفی مشکل، بدون تلاشی برای حل آن، به فضای اخلاقی اثر لطمه زده است.
ادامه دارد...
رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق -بخش اول
رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق -بخش دوم
رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق -بخش چهارم
رشد اخلاقی کودک و ادبیات داستانی -به همراه بررسی آثار داستان جمشید خانیان از منظر رشد اخلاق -بخش آخر