فلسفه برای کودکان و کنترل پرخاشگری (بخش سوم و پایانی)
«فلسفه برای کودکان» و بهبود همدلی
هدف فلسفه برای کودکان تغییر ریشهای در آموزش است، ازطریق تأکید بر نقش معلم در فعال سازی تفکر کودک، محوری بودن جایگاه کودک و یادگیری ازطریق کشف و آزمایش.
بدین ترتیب رابطه سلسله مراتبی بین بزرگسال و کودک از میان میرود و کودک از محدودیتهای نظامهای مدرسهای رهایی مییابد. مبدعان این برنامه چشم انداز خود را بر دموکراسی اجتماعی دوختهاند، چر اکه فلسفه برای کودکان به ویژه مایل است به کودک کمک کند تا مستقل، انتقادی، و معقول فکر کند و نیازها و منافع همهی عوامل، به ویژه خود کودک، را درنظر میگیرد.
مونیکا گلینا (Monica B. Glina) بر این نظر است که چنین دیدگاه آموزشیای که پایههای دموکراسی مانند گفت وگو و ژرف نگری را، به مثابه ارزشهای هستهای آموزش، مشخص میکند و برای دستیابی به این هدف راهکارهای عملیاتی ارائه میدهد، دیدگاهی است که میتواند بسیاری از راههای زور گویی را مسدود کند. بعضی از مدافعان حقوق کودکان معتقدند که گفت وگوهای جمعی فلسفی، به نام حلقه کندوکاو (community of inquiry) میتواند به پرورش مهارتهای قضاوت کودکان و تسهیل رشد استدلالات آنها کمک کند .
بر این نظر است تربیت همدلی باید کودک را مجهز به ابزاری کند که بتواند فراتر از مرزهای فاعلی در یک گشتالت چن دفاعله (intersubjective Gestalt) مشارکت کند. مثلاً یک سیستم تربیتی باید برای دانشآموزان فضای کندوکاو و پرسشگری ایجاد کند که آنها بتوانند افکار خود را با همدرمیان بگذارند و از یکدیگر حمایت کنند.
شرتز بر اساس این تعریف معتقد است که حلقهی کندوکاو میتواند یک ابزار تعیین کننده و نمونهی مثالی (paradigmatic) برای رشد فزاینده همدلی باشد مارتین هافمن از واژه همدل بالغ برای توصیف کودکی که قادر به همدلی مؤثر است نام میبرد. از دیدگاه وی، حلقه کندوکاو میتواند کودکان را قادر سازد تا مشترکاً مفاهیم فلسفی، حکایات، و قصههای شخصی را ازطریق یک ساختار استدلالی کشف کنند و بدین طریق با پیوستن به سایر افراد در یک سیستم پویا همدلی بین آنها شکل میگیرد.
لیپمن (Lipman) با این که به بچهها بگوییم چه چیزی درست و چه چیزی اشتباه است مخالف است و میگوید که کودکان باید، با درگیری در گفت وگوهای اکتشافی با یکدیگر، خودشان به نتیجه برسند (2003,Lipman). فلسفه برای کودکان بر پایهی پرسشگری و گفت وگوهای جمعی، گروهی را در اختیار دانش آموزان گذاشته است که به آنها اجازه میدهد که از تعاملات اجتماعی با اعضای هم سطح خودشان نهایت استفاده را ببرند و به مفهوم مشترکی برسند. اجرای برنامهی فلسفه برای کودکان باعث بهبود و رشد تفکر انتقادی، خلاق، منسجم، و ریز بینانه میشود.
افرادی که در این دورهها شرکت میکنند مهارت تفکر در سطح بالاتر را فراگرفته و قادر میشوند درصورت لزوم تغییر نگرش دهند. بدین ترتیب مهارتهای ارتباطی آنها بهبود و توانایی آنها برای رابطه با دیگران افزایش مییابد.
برخی از مهارتهای خاص که بدین طریق در کودک پرورش مییابد عبارت است از مهارتهای شناختی، ارزیابی استدلالات و روابط عل ی، خود اصلاحی، مهارتهای همکاری، گوش دادن به سخنان دیگران، داشتن تفکر باز و روشن، نقد نظرهای دیگران همراه با احترام، اطمینان در ابراز خود، شادمانی از ارائ هٔ انتقاد، و شادمانی در پذیرش و پاسخ به انتقاد (2002,Cota).
گفته شد محققان نشان دادهاند برای کنترل خشونت در مدارس بای د عوامل همد لی، درک دیدگاههای متفاوت، قدرت تجزیه و تحلیل، و مهارت حل مسئله را در میان دانش آموزان ارتقا داد. به نظر اسپلیتر و شارپ (1995,Splitter & Sharp)، هیچ کدام از ای ن موارد حاصل نمیشود، مگر در گروههای نامحدودی که مباحثه، دربارة ایدهها و س ؤالات توسط کودکان، آزادانه مطرح شود و معلمی متبحر و آگاه ازنظر فلسفی آنها را هدایت کند.
برنامهی فلسفه برای کودکان اصولاً به شیوة حلقهی کندوکاو اجرا میشود. فضایی که در آن مهربانی با دیگران، مطرح کردن سؤالات انتقادی، تفکر مسئولانه، احترام به خود و دیگران، اکتشاف و درنگ عقلانی، تواضع خردمندانه، حس یگانگی و یکدلی با دیگر افراد گروه، تفکری همراه با درنظرگرفتن احتمالات، طرح ریزی دنیای داستانی و شخصیتهای داستانی، و بسط علاقه به برابر طلبی و عقلانیت رواج داده میشود.
جرقهی ابداع و طرح این برنامه در ذهن متیو لیپمن درپی مشاهد ة درگیری و خشونت میان دانشجویان و استادان در محیط دانشگاه، که حاکی از انعطاف پذیرنبودن و رجوع نکردن آنها به عقل و استدلال بود، روشن شد.
از دیدگاه او، برنامهای که عادت به تفکرت أملی و استدلال تعقلی و تفکر سطح بالا را در افراد ایجاد کند، قادر به رشد اخلاقی و پیشگیری از خشونت خواهد بود، اما برای ایجاد چنین عادتی دوران بزرگسالی بسیار دیر است و این مهم باید از کودکی آغاز شود. دیدگاهی که کودک را به سوی گفت وگو و ژرف نگری سوق دهد، او را قادر به کنترل رفتار مستقل خواهد کرد.
به نظر ویگوتسکی، زبان نقش عمدهای در رشد تفکر دارد. گفت و گوی بیرونی، که در برنامهٔ اخیر یک ابزار آموزشی است، موجب انتقال مفاهیم میشود و ب ه تدریج سبکی از تفکر درونی میگردد. بنابراین زمانی که کودکان در حلقه کندوکاو فلسفی (community of philosophical inquiry) در کلاس درس درمورد مباحث اخلاقی همچون احترام به دیگران، انسان دوستی، حمایت از سایرین، و کنترل خشم به بحث مینشینند و در اذهان خود و سایرین به دنبال شواهد و دلایلی در این حوزهها میگردند، آن قدر این مفاهیم را با نگاهی نقادانه و مبتنی بر استدلال و منطق، مستحکم و درونی میکنند، دیگر حاضر به توسل به شیوههای کلامی و غیر کلامی خشونت بار و قلدرانه برای برتری خود نیستند و در واقع به آن نیازی هم ندارند.
فلسفه برای کودکان به دانش آموزان در «درک و فهم و عمل به آنچه باعث کاهش خشونت و بهبود و افزایش آرامش میشود» کمک میکند. آنها میآموزند که درمورد مسائل دنیای پیرامونشان بیندیشند، نه این که به کمک تشویقهای ما به پاسخهای ناآگاه و طوطی وار برسند. فیشر، به نقل از لیپمن و همکاران پژوهشگرش در مؤسسهی پیشبرد فلسفه برای کودکان، مهارتهای فکری متعددی را که توسط این برنامه پرورش مییابند ذکر میکند؛ از جمله مهارتهای مفهوم سازی، کاوشگری، استدلال، و انتقال.
اما وی این مهارتها را به تنهایی کافی نمیداند و سه گرایش را که برنامهی فلسفه برای کودکان درصدد ترویج آن است برای مثمرثمرشدن این مهارتها لازم میداند: گرایش های نقادانه، خلاق، و همیارانه. گرایش همیارانه نتیجهی پاسخ به پرسش «دیگران چه فکری میکنند؟» است و دربردارنده آموختن همکاری با دیگران در حلقه کندوکاو است وعزت نفس و همدلی و احترام را بنا میکند.
کودکان در این کلاسها علاوه بر تقویت تفکر خلاق و انتقادی به نوع دیگری از تفکر یعنی تفکر مراقبتی (caring thinking) نیز دستمی یابند. تفکر مراقبتی یکی از اصول فلسفه برای کودکان است که افراد را در جهتهای زیر هدایت میکند:
۱-«توجه به دیگران» براساس علاقه و احترام؛
۲-توجه به باورهای شخصی«خویش براساس ارزش قائل شدن به عقاید و ارزشهای شخصی؛
۳- توجه به کاوشگری براساس عدالت کامل.
در این برنامه اعتقاد بر این است که اگر اندیشیدن شامل ارزش و ارزشیابی نباشد دیدگاهی خشک و بی روح است و با بی اعتنایی همراه خواهد بود؛ این بدان معناست که شخص حتی برای کاوش در خودش نیز اعتماد به نفس ندارد (2003:Lipman). تفکر مراقبتی به دانش آموزان این توانایی را میدهد که ساختار با ارزشی را شکل دهند که به قضاوتهای مبتنی بر ملاک و معیار معتبر منتهی میشود. زمانی که داوری کودکان بر پایهی چنین معیارهای مطمئنی باشد آنها نه تنها سایرین بلکه خود را نیز مستحق هیچ گونه ظلم و خشونتی نمیبینند.
ویژگیِ گفت وگومداری و چندفاعله بودن برنامهی فلسفه برای کودکان مستلزم تعاملاتی بین دانش آموزان و هم کلاسیهای آنهاست. تحقیقات نشان دادهاند که یادگیری روابط صحیح در گروههای کوچک، از تواناییهای دانش آموزان به منظور کار کردن با دیگران در یک جامعه دموکراتیک حمایت میکند نشان دادند که تعاملات سازنده با هم کلاسیها موجب افزایش تحمل، سازگاری، و بهبود روابط در جامعهٔ دموکراتیک میشود.
قوانین کاوشگری و حضور یک تسهیل گر ماهر باعث میشوند که دانش آموزان به سمت استدلالهای خوب و منطقیای که منجر به پیشبرد مکالمهای بالغانه میگردد سوق داده میشوند. بنابراین رفتار پرخاشگرانه یا حتی تلاش برای نمایش خشونت، به شدت محدود میشود.
نابرابری اجتماعی، که موجب میشود تا دانش آموزان خود را قربانیان قلدری بپندارند، میتواند به نابرابری در گفت وگو ترجمه شود و این میتواند دری را به سوی بحثهای همدلی و درک و فهم متقابل بگشاید.
بنابراین، دانش آموزان به منظور منطقی بحث کردن بادیگران و تحلیل سؤالات مربوط به اصول اخلاقی و بیان عقایدشان درمورد مسائل پیچیده مانند توجه، همدلی، انصاف، و احترام، از قوانین کاوشگری خاصی نظیر ارائهی دلایل منطقی و توضیح معنا و مفهوم استفاده میکنند. این رویکرد منطقی دقیق اً نقطهٔ مقابل رفتارهای غیر منطقی قلدرانه و زورگویانه است.
تحقیقات اخیر نشان میدهند که علی رغم ناباوری آموزگاران، کودکان در سنین پایین آمادگی زیادی برای شرکت در بحثها و تبادل نظر و ارائهی ایدههای انتزاعی درمورد موضوعاتی نظیر انصاف، احترام، توجه، عدالت، و همدلی دارند. حلقه کندوکاو فضایی را فراهم میآورد که کودکان در آن مسئول توضیح و دفاع از عقایدشان با دلایل منطقی میشوند، فضایی که در آن به کمک دیگران میتوانند عقایدشان را به وضوح بیان کنند و به وسیلهی دیگران این عقاید پختهتر شوند، آنها میتوانند قضاوتی کنند که برایشان معنادار است.
دانش آموزان با شرکت در چنین فضایی به مرور متوجه میشوند که این قضاوتها نتیجه دیدگاههای متعدد و متفاوتی است و در مییابند کسانی که با آنها موافق نیستند و عقاید متفاوتی دارند منابع ارزشمندی برای تحقیقاتشاناند .
نتیجه گیری
اگر دانش آموزان بتوانند در مباحثههای جمعی فلسفی دربارة مفاهیم مرتبط با زورگویی و اعمال خشونت، همانند آنچه که در برنامهی فلسفه برای کودکان رخ میدهد، قرار گیرند، قادر میشوند دیدگاه خود و سایر دانش آموزان را محک و دست به خود اصلاحی بزنند. در حقیقت، تأثیر ایدههای آنان بر یکدیگر و چالشهایی که در حلقهی کندوکاو بین آنها به وجود میآید در استدلال و منطق آنها تأثیر میگذارد و منجر به کاهش بروز قلدری در مدارس میگردد. همچنین این مباحثهها موجب توسعهی چشمگیر جوامع یادگیری ایمن میشود.
فلسفه برای کودکان یا رویکردی شبیه آن، که بر گفت وگوی فلسفی استوار است، راهکارهای آموزشی و عملیای را پیشنهاد میکند که مدارس در چهارچوب آن راهکارها میتوانند قلدری و رفتارهای زورگویانه را ازطریق افزایش همدلی، توجه، احترام، و ایجاد تعادل بین زورگویان و قربانیان به حداقل برسانند.
در این گروهها در حالی که روشهای آشکار و نهان افراد قلدر برای زورگویی به بررسیگذاشته میشود، برنامهٔ فلسفه برای کودکان هم زمان مسیری را به منظور رعایت شرایطی نظیر احترام دوطرفه، انصاف، و معرفت درپیش میگیرد. به علت تأثیرات کوتاه و بلند مدتی که قلدری در زندگی کودکان دارد
باید مطالعهی مداخلات آموزشی به گونهای اضطراری مورد توجه قرار گیرد. امروزه دیدگاههای پیشین، که مبتنی بر تعلیمات آموزندة مستقیم به دانش آموزان بود، با شکست مواجه شده و نتایج ناامیدکنندهای را به بار آورده است (2004,.Smith et al). حتی میتوان گفت که هیچ کدام از آموزههای تاریخی فلاسفه نیز بر تغییرات ماندگار و عملیاتی راجع به خشم و پرخاشگری در میان دانش آموزان تأثیر نگذاشتهاند.
در حالی که، مطالعات متعددی نشان دادهاند فلسفه برای کودکان پیامدهایی نظیر مهارتهای منطقی، عزت نفس در روابط با اعضای خانواده و هم کلاسان، بهبود روابط میان فردی و دستیابی به پیشرفتهای تحصیلی دارد و هر کدام از این موارد میتواند مؤلفهای برای کنترل رفتارهای پرخاشگرانه در محیط آموزشی باشد.
دانیل تأثیر اجرای این برنامه را برای کودکان پنج ساله، یعنی در مقطع پیش دبستان، مورد آزمایش قرار داد و به نتایج بسیار مثبتی در کنترل رفتارهای پرخاشگرانه در میان این کودکان دست یافت. از سویی، یکی از برجستهترین و نزدیکترین تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده است، مربوط به پژوهشکده» پیشگیری از خشونت در کودکان از طریق تفکر فلسفی «(prevention de la violence et philosophie pour enfants) است که توسط فیلیپ کونستانتین (Constantin) در دانشگاه لاوال واقع در کبک کانادا اجرا و در آگوست ۲۰۰۳ در دهمین کنفرانس اروپایی تحقیق در زمینهی تعلیم و تربیت در پادوا ایتالیا ارائه شد.
این پژوهش که در سال تحصیلی ۲۰۰۲ - ۲۰۰۳ درمورد ۳۵۶ دانش آموز (۲۵۶ نفر گروه آزمایش) انجام گرفت که همگی ۷ - ۱۱ سال داشتند. نتایج تحقیق حاکی بود از بهبود عزت نفس و روابط میان فردی در میان ۵/۴۹ درصد از دانش آموزانی که روابط اجتماعی ضعیفی داشتند.
از دیگر پروژههای تحقیقی میتوان به تحقیق استفان میلت (Milet)، مسئول دپارتمان فلسفهی «پرس ویزلی کالج» اشاره کرد. وی استفاده از این برنامه را یک تحول و نتا یج آن را چشمگیر اعلام میکند. میلت این برنامهی آموزشی را بر دانش آموزان ابتدایی تا سال آخر دبیرستان اجرا کرد و اظهار داشت که همواره از درک ژرفی که کودکان دارند شگفت زده میشوم. هنگامی که آنها متوجه میشوند ایدههایشان ناشی از افکار غنی است، اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند.
کودکان با وجود چنین برنامههایی یاد گرفتهاند که میتوانند با ایده هایفرد دیگر مخالف باشند بدون این که از وی انزجار داشته باشند و این امر باعث شده استتا نزاعهایی که بین آنها در میگرفت متوقف شود .
هدایتی نیز در سال تحصیلی ۱۳۸۷ - ۱۳۸۸، با اجرای این برنامه روی بیش از ۲۰۰ دانش آموز دختر و پسر سوم تا پنجم دبستان، نشان داد که آنها در بهبود روابط میان فردی تغییر چشمگیری داشتهاند، به طوری که این تغییر از چشم آموزگاران نیز دور نمانده است. در واقع پس از شرکت در این دوره، کودکان کمتر به مشکلات میان فردی با سایرین اسناد عمد میدادند. آنها قبول داشتند که برای بهبود قضاوت در روابطشان بهتر است به جای نزاع به گفت وگو بنشینند (هدایتی، ۱۳۸۸).
بنابراین، تحول نظام آموزشی از نظامی خشک و سلسله مراتبی به نظامی همدلان ه و تعادلی، آن چنان که مدنظر برنامهی فلسفه برای کودکان است، کاری اصولی است که منجر به ایجاد اجتماعات یادگیری ایمن برای کل اعضای مدرسه میگردد. همچنین این برنامه احترام قلبی به تفاوتها را در میان دانش آموزان رواج میدهد.
در حقیقت در حلقهی کندوکاو، کودکان به مقام خود ارزیابی و خود اصلاحی میرسند و بدین ترتیب خود را نه تنها مسئول افکار و اندیشهها بلکه مسئول رفتار خویش میبینند. با توسعهی تفکر مراقبتی و مسئولانه در کنار سایر ابعاد تفکر در این روی آورد، میتوان انتظار داشت با اجرای صحیح این برنامه در نظام آموزشی رواج پدیدههای مخربی همچون قلدری و زورگویی در مدارس به حداقل برسد.