نردبان، نردبام یا نوردبام؟
برای ما بزرگسالان از این که گفته شود نردبان، نردبام یا نوردبام، چندان فرقی نمیکند. همهمان متوجه میشویم که منظور از نردبان، نردبام یا نوردبام همان افزاری است که پای بر آن میگذارند تا به بلندی برسند، بلندیی مانند بام یا لبه دیوار و بخشهای بالایی هر سازه و ساختمانی. کودکان فارسی زبان یا کودکانی که به زبان فارسی هم آموزش میبینند اگر در حوزه گفتار باشد چندان توجهای ندارند که گوینده گفته است نردبان یا نردبام. منظور او را میفهمند. اما وقتی که به حوزه زبان نوشتاری میرسیم، و کتابهای درسی و آموزش و پرورش و برخی از کسانی که این روزها کودکانشان به مدرسه میروند، اگر به نردبان برسند و آن نردبان، نردبام نوشته شود، فکر میکنند که اتفاقی ناگوار روی داده و از زبان نوشتاری معیار کژافتادگی رخ داده است.
سبب این مشکل کجا است؟ نخست کسانی که متر و اندازه برای درست و نادرست نوشتن تعیین کرده اند که البته در این روند گاهی کارشان ممکن است در برخی موارد جامعیت لازم را نداشته باشد.از جمله این بزرگواران می توان از استاد برجسته زبان و ادب فارسی ابوالحسن نجفی نام برد که در کتاب غلط ننویسیم می گویند: این کلمه را گاهی به غلط به صورت نردبام و نیز نوردبام می نویسند (لابد به معنای نوردیدن روی بام) و حتی نوردبان می نویسند. در متون نظم و نثر قدیم نردبان آمده است و امروز هم در زبان گفتار به همین صورت تلفظ می شود و صحیح است: اگر کسی خواهد به بامی بر شود او را نردبانی باید.... و بی نردبان بر بام رفتن محال است (مجموعه آثار فارسی شیخ اشراق . 375)
اقبال نانهاد به کوشش نمی دهند
بر بام آسمان نتوان شد به نردبان (سعدی مواعظ)
که باید گفت در این باره خودشان برداشت نادرست و غلط داشته اند. ارجاع به گذشتگان ادب فارسی به هیچ وجه ریشهشناسی زبانی کهن چون فارسی را که برای هر واژه آن باید تا هزارهها را کاوید پاسخگو نیست. و در این موارد باید به ریشهشناسی علمی واژگان توجه داشت تا معیاری برای درست یا نادرست بودن، یا درست تر از درست بودن را یافت. و نکته دیگر پیروی کسانی از این گزاره های درست و نادرست در زبان فارسی است که بدون پژوهیدن لازم نظرشان را میان همگان فریاد می زنند.
با توجه به این که امروزه در موتورهای جستوجو هم در این باره مطلب وجود دارد، برخی از والدین و بزرگترها که نگران درستنویسی کودکان خود هستند با خواندن این مطالب دیگر حجت را بر خود تمام میبینند که بگویند نردبان درست است و نردبام نادرست. در موتورهای جستوجو می گردند و فوری به این نتیجه م رسند که نردبان درست است و نردبام نادرست. و بعد هم چون به طور معمول اهل پژوهش نیستند دیگر چنین نکاتی را مانند آیه می پذیرند. گروهی دیگر هستند که به شکل خاص به کتابهایی مانند غلط ننویسیم استاد نجفی دسترسی ندارند و به منابع دیگر استناد می کنند.
در سایت آموزک بخوانید: این قارقار است، یا غارغار است؟ - بخش اول
تکیه بیشتر این گونه از محتواهای اینترنتی هم تعریف نردبان در لغتنامه دهخدا است که البته بیشتر آن از برهان قاطع گرفته شده است:
نردبان . [ ن َ ] (اِ) نردبام (شیرازی ). نوردبان (اصفهانی). کردی دخیل : نردووان، (درجه، نردبان)، نردوآن، اردوان، گیلکی دخیل: نردبام، تهرانی: نوردبون، در اراک: نردونگ، ظاهراً از: نرد (نورد) + بان (= بام ). دو چوب یا آهن عمودی که در میان آنها به فاصلهها چوبهائی افقی کار گذاشته باشند و برای بالا رفتن از درخت و دیوار و امثال آن به کار رود. (از حاشیهٔ برهان قاطع چ معین ). ترجمهٔ درجه است و به معنی زینه باشد اعم از چوب و غیر چوب. (برهان قاطع). و اصل در آن نوردبام بود که راه بام به آن نوردیده میشود. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). دو چوب بلندی که در میان آنها به فاصلهها چوبها مانند پلههای پلکان کار گذاشته شده و در بالا رفتن از درخت و دیوار و جز آنها استعمال میشود. (از فرهنگ نظام). زینه. (غیاث اللغات). پله. درجه. مرتبه. زینه، خواه از چوب باشد یا جز آن. (ناظم الاطباء). سُلَّم. (ترجمان القرآن) (دهار). معراج. (منتهی الارب) (دهار). اُدْرُجّة. دَرَجة. دُرْجة. دُرَجّة. مِرقاة. مَرقاة. (از منتهی الارب):
چهل پایهٔ نردبان از برش
که میرفت تا اوج کیوان سرش.
گر آن زر که اوداد برهم نهندی
نگر آیدی چرخ را نردبانی.
اما آیا به راستی نردبان درست است و نردبام یا نوردبام نادرست؟
میتوان گزاره را این گونه تغییر داد. نردبان و نردبام و البته نوردبام هر سه درست است. اما نردبام از نردبان درستتر است و از این دو درستتر نوردبام است. چرا و دلیل آن چیست؟
نخست این که آنها که به فرهنگهای واژگانی مانند دهخدا استناد میکنند، باید این نکته را در نظر داشته باشند که این گونه فرهنگها، فرهنگهای معنایی هستند نه فرهنگهای ریشهشناختی. تفاوت فرهنگهای معنایی یا فرهنگهای عمومی و همگانی در این است که کمتر به واژگان از جنبه ریشهای پرداخته میشود و هدف بیشتر این است که تعریف و معنای درست واژه را برپایه اولویتهایی که در فرهنگهای واژگانی وجود دارد برای مخاطبان بگشایند. اگر به تعریف معنایی نردبان در لغت نامه دهخدا توجه شود، این نکته به خوبی آشکار است. بنابراین استناد به فرهنگ دهخدا و تاکید روی درستی نردبان نسبت به نردبام توجیهای ندارد به ویژه که این استادان بزرگ ادب فارسی خودشان هم هیچ جا نگفتهاند که نردبام نادرست است.
اما چرا نردبام و نوردبام از نردبان درستتر است؟
نردبام، نردبان، یا نوردبام در هر حالتی یک واژه دوبخشی است که از ترکیب نرد یا نورد با بام یا بان ساخته میشود. از نرد یا نورد شروع کنیم. تمرکز دهخدا در تعریف نرد همان بازی مشهور تخته نرد است. اما عمید در فرهنگ خود معنا یا تعریف دومی برای نرد آورده که او هم از برهان قاطع گرفته است:
- نوعی بازی که ابزار آن شبیه شطرنج و مرکب از تخته و ۳۰ مهره (۱۵ مهرۀ سفید و ۱۵ مهرۀ سیاه) و دو طاس میباشد؛ تختهنرد.
۲. [قدیمی] تنۀ درخت؛ ساقۀ درخت: ♦ ز خاکی که خون سیاوش بخورد / به ابر اندرآمد یکی سبزنرد.
اگر بخواهیم نرد را ساقه درخت هم معنا کنیم. نردبان میشود چوبِ بان یا چوب بام که برخی این معنا را هم در نظر داشتهاند. اما این نرد نیست، و نورد است. نورد از نوردن یا نوردیدن میآید که یک فعل کهن پهلوی است. نوردن یا نوردیدن به معنای پیمودن است. از نقطهای به نقطه دیگر رفتن. نورد در درازای زبان در واژه «نوردبام» یا نوردبان به نرد تبدیل شده است. زیرا نرد آسانتر از نورد بر زبان رانده میشود. فرهنگ نظام که از محمدعلی داعی الاسلام است و جنبه ریشه شناسی هم دارد نرد را چنین تعریف کرده:
در سایت آموزک بخوانید: آموزش زبان به کودکان پیش دبستانی
اگر از نرد و نورد بگذریم که تا این جا ریشه و معنای آن روشن شد، بخش دوم این واژه دوبخشی پسوند بان یا بام و محل اختلاف بوده است. آیا به راستی نردبان درستتر از نردبام است؟ تنها زمانی میتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم که ریشه بان برای ما آشکار شود. بان اما چیست؟ بان در زبان فارسی پسوندی است که در فرهنگ عمید چنین تعریف شده است:
بان /bān/
(پسوند)۱. نگهدارنده؛ محافظتکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پاسبان، دربان، دروازهبان، شتربان، باغبان، پالیزبان، فیلبان.
۲. صاحب؛ دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): مهربان.
اما فرهنگ دهخدا با توجه به گستردگی حوزه معنایی بان ، تعریف اول اش از بان در چارچوب روی دیگر سقف خانه است. یعنی بام.
بان در لغتنامه دهخدا:
بان. (اِ) سقف خانه از بیرون سو. بمعنی بام است که طرف بیرونی سقف خانه باشد. (برهان قاطع). بام. (فرهنگ شعوری ). سقف خانه و پشت بام. (لغت محلی شوشتر). تبدیل بام است. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (از فرهنگ شعوری ) (فرهنگ جهانگیری)
نکتهای که در این تعریف مهم است، اشاره دهخدا به نقل از چند منبع دیگر مانند (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج) (از فرهنگ شعوری) (فرهنگ جهانگیری) است. این که بان تبدیل یامبدل از بام است. یعنی بام اصل و بان از آن پسوندهایی است که به سبب این که از جنبه رانشگاهی فراکامی یا خیشومی هستند، یعنی با دهان بسته و از نفسی که از بینی بیرون میآید رانده میشوند، جای تبدیل به هم را دارند. دکتر حسندوست در فرهنگ ریشهشناسی زبان فارسی خود هم روی بان تمرکز دارد و هم روی دو گونه از معنای ریشهای بام. نخست بان را این گونه میبینند:
و سپس به بام میپردازد:
دکتر حسندوست با ریشهیابی ژرفی که انجام داده است، تحول واج n و m را از زبان اوستایی تا پارتی اشکانی یا پهلوی اشکانی بررسی کرده است و در آنها متوجه میشویم که چرا بان هم جای بام آمده است. زیرا در زبانهای کهنتر از فارسی گاهی بام، بان هم بوده است. اما بام خود به چه معنا است. در ظاهر بام به جای بلند گفته میشود که این جا هم آن روی سقف خانه یا بلندترین جای خانه است. اما یک معنا ریشه شناختی پنهان یا ناآشنا از بام وجود دارد که فلسفه این نام را آشکار میکند.
ما تاکنون بام را بلندی میدانستیم. اما شاید نمیدانستیم که بامداد که میگوییم چه معنایی دارد. یک معنای دیگر بام از نگاه دکتر حسندوست، روشنی یا جای درخشش است. چون خورشید یا آفتاب صبح زود ابتدا به بام هر خانه میرسد، پس بامداد جایی است که روشنی میگیرد. یعنی نخستین جایی است که در خانه روشنی میگیرد. و با این روشنی بخشیها باید گفت که اصل نوردبام است، بعد نردبام است و سوم نردبان است. به این ترتیب هر سه درست است اما درستترین نوردبام است که به سبب سختی رانشگاهی به نردبام یا نردبان تبدیل شده است. با این همه هنوز در مناطق مرکزی ایران مانند اراک و پیرامون آن هستند مردمی که نوردبام را بر زبان میرانند.