با اضطراب جدایی کودکان چه کنیم؟
پدر و مادر «هستی» هر دو کارمند بودند و از صبح تا بعدازظهر نمیتوانستند در کنار او باشند و مجبور بودند او را به مهد کودک ببرند اما از دو سال پیش که تصمیم به این کار گرفته بودند چندان موفق نبودند چون او هر روز صبح گریه میکرد و نمیخواست به مهد برود. وقتی هم میرفت چندان در فعالیتهای مهد کودک مشارکت نمیکرد. این درحالی بود که مربیان مهد معتقد بودند او بچه باهوشی است و اگر بخواهد بهتر از خیلی بچههای دیگر عمل میکند.
هستی تا سه سالگی پیش مادربزرگش بزرگ شده بود و به قول پدر، مادربزرگ او را خیلی لوس کرده بود چرا که همه خواستههای او را برآورده میکرد. مادر و پدر هستی خیلی نگران بودند چون حتی در یک کلاس نقاشی که عصرها همراه مادر میرفت فقط در صورتی حاضر بود سر کلاس بنشیند که مادر هم با او سر کلاس برود.
هستی نمونهای از کودکانی است که با اضطراب شدیدی در جدا شدن از اطرافیان نزدیک خود روبرو هستند. واقعیت آن است که جدایی از کسانی که به آنها احساسی داریم برای هر کس و در هر سنی که باشد تجربه آسانی نیست. همه ما کم و بیش و در هر سنی که باشد تجربه آسانی نیست. همه ما کم و بیش در طول زندگی تجاربی از این دست داشتهایم؛ تجاربی گه گاه سخت و دردناک و البته شاید در عین حال متحول کننده اما تصویر آشنایی برای بسیاری از ما حداقل تا سالهای نه چندان دور، اشکها و لبخندهای کودکان در آغاز مدرسه بوده است.
عدهای از بچهها که تا روزهای قبل با شور و شوق فراوان کیف و لباس تهیه کردهاند در لحظه جدا شدن از والدین دچار ترس و دلهره، وصف ناشدنی میشوند؛ به پدر یا مادر میچسبند، گریه میکنند، حاضر نیستند از او جدا شوند و اگر هم جدا شوند گرفته و غمگین در کلاس مینشینند و البته بعضی هم مثل همکلاسی سال اول دبستان من از کلاس و مدرسه فرار میکنند. اگرچه در سالهای اخیر با وجود مدارس پیش دبستانی شیوع این موارد کمی کمتر شده است، همچنان به عنوان یکی از شکایتهای رایج والدین مطرح است. نزدیک شدن فصل مدارس بهانهای است تا این موضوع را جدیتر مورد بررسی قرار دهیم و شاید دیگر امتناع کودکان و نوجوانان از مدرسه را تنها دلیل تنبلی و بهانه گیری آنان ندانیم. شاید پای اضطراب و دلهرهای جدی در میان باشد.
اضطراب جدایی کودکان
اضطراب به خودی خود پدیدهای سالم و طبیعی است که در روندت رشد همه ما اتفاق می افتدو فقط زمانی از آن به عنوان اختلال یاد میکنیم که در یک سن نامتناسب و نیز شدید باشد. همه بچهها در حدود هشت الی نه ماهگی به بعد به اصطلاح «غریبی میکنند» یعنی با دیدن افرادی که برای آنها آشنا نیستند، گریه میکنند گهگاهی آنقدر شدید است که والدین را عصبی میکند اما در حقیقت این علامتدر کودکان نشانه مرحلهای طبیعی و بهنجار از رشد کودک است و علامت اینکه آنها توانستهاند میان مراقبان خود و سایرین تمایز قائل شوند.
همراهی والدین با کودک در این مرحله به او کمک میکند با اطمینان قابل توجهی از این مرحله حساس رشدی عبور کند. در حالت معمولی این اضطراب طبیعی کودک در حدود هجده ماهگی بسیار کم میشود و واکنشهای خفیفتری در برابر روبرو شدن با غریبهها نشان میدهد. والدینی که از لحاظ کمی و کیفی حضور کافی دارند و احساس ترس و اضطراب جدایی کودکان را در این سن میپذیرند و با در آغوش گرفتن و موجه و طبیعی جلوه دادن احساس او حمایت میکنند به گذر از این مرحله کمک خواهند کرد و بالعکس والدینی که در برابر این بی تابی و بی قراری دستپاچه و عصبی میشوند و با خشونت رفتار میکنند یا بالعکس به حمایت بیش از حد از کودک اقدام میکنند و اجازه رویارویی تدریجی کودک با اطرافیان را به او نمیدهند، گذر کودک از این مرحله را سخت میکنند. در این صورت کودک به نوعی در این ترس و اضطراب باقی میماند، حالتی که شکل شدت یافته آن اختلال اضطراب جدایی نامیده میشود.
نظریه دلبستگی
بالبی، نظریه پرداز معروف در زمینه رشد کودک، رابطه عاطفی عمیق به ویژه بین مادر و کودک را دلبستگی مینامد که البته آن را میتوان به هر رابطه عمیق بین دو فرد که برای یکدیگر مهم هستند تا حدی تعمیم داد. بر این اساس دو نوع مهم دلبستگی ایمن و ناایمنی ممکن است در کودک شکل بگیرد. در دلبستگی ایمن کودک دنیای پیرامون خود را پیش بینی پذیر، امن، حمایت کننده و آرامش بخش میداند که در واقع ناشی از تجربهای است که با اولین مراقبین زندگی خود (به ویژه پدر و مادر) داشته است.
در وبلاگ کتاب هدهد بخوانید: نقش والدین در غلبه بر استرس در کودکان
مراقبینی که این حمایتگری و توجه به موقع و کافی به نیازهای او را نشان دادهاند. شرایط برعکس این حالت یعنی مراقبینی که به نیازهای کودک توجه کافی ندارند یا فقط هر وقت که خودشان آماده و سرحال باشند به کودک توجه میکنند. بنابراین سبب میشوند کودک تصور کند دنیا چندان یا شاید اصلاً قابل اتکا و قابل پیش بینی نیست و در این صورت یا به طور کلی نسبت به بزرگترهای خود بی تفاوت و بی احساس میشوند یا همیشه برای نگه داشتن آنچه از نظر آنها در هر لحظه ممکن است از دست برود مصرانه تلاش کنند.
همان حالتی که در اختلال اضطراب جدایی کودکان نیز میبینیم. نظریه پردازان دلبستگی معتقدند این الگوهای دلبستگی ایمن و ناایمن،میگنا دات آی آر که در نوزادی و کودکی پایه گذاری میشود، به نوعی در همه رابطههای بعدی فرد در نوجوانی و بزرگسالی تقریباً به شکل مشابهی تکرار میشود.
علائم اضطراب جدایی کودکان
اختلال اضطراب جدایی یکی از اختلالهای رایج در بین کودکان است. نشانههای اصلی این اختلال را میتوان به صورت زیر ذکر کرد:
۱- کودک وقتی احساس میکند جدایی نزدیک است یا درست در لحظه جدایی گریه میکند یا سایر علائم ناراحتی را نشان میدهد. (اضطراب جدایی کودکان)
۲- وقتی پدر یا مادر بیرون هستند کودک هر طور شده، حتی از طریق تلفن تماس خود را با پدر و مادر حفظ میکند.
۳- بچههای کوچکتر مبتلا به این اختلال همواره نگران این هستند که والدین یا نزدیکانشان صدمه یا آسیب ببینند.
۴- کودک در موقع خواب از دیگران میخواهد کنار او بمانند و نمیتواند در اتاق خوابش تنها بخوابد.(اضطراب جدایی کودکان)
۵- معمولاً از مدرسه رفتن امتناع میکند. (اضطراب جدایی کودکان)
۶- بچههای بزرگتری که این مشکل را دارند بیشتر شکایتهای جسمانی دارند. (اضطراب جدایی کودکان)
در ضمن اغلب برای اینکه در کنار والدین بمانند از رفتن به اردو یا بیرون رفتن با دوستان اجتناب میکنند.(اضطراب جدایی کودکان)
دلایل بروز اختلال اضطراب جدایی کودکان
۱- ژنتیک: پارهای از کودکان به طور ژنتیکی دارای خلق و خوی حساستر و مضطربتری هستند که آمادگی آنها را برای این مشکل زیادتر میکند. در ضمن زمینه ارثی چنین مشکلی در پدر، مادر یا اطرافیان نزدیک بر بروز آن تاثیرگذار است.
۲- روشهای فرزندپروری: پیش از این و در توصیف این مشکل درباره نقش والدین در بروز آن سخن گفتیم. در واقع والدین بسیار سهل گیر که به همه خواستههای کودک تن در میدهند و نیز والدین بسیار سختگیر هر دو احتمال بروز اختلال اضطراب را افزایش میدهند.
۳- ساختار خانواده: نبود کمی و کیفی والدین، یا حضور خانوادههایی که پیوستگی، حمایت، گرمی و صمیمیت در آنها کم است و خانواده قادر نیست تعارضها و تنشهای احتمالی را به طور مناسبی حل کند در بروز بسیاتری اختلالات از جمله این اختلال مؤثر شناخته شدهاند.
در وبلاگ کتاب هدهد بخوانید: منابع و عوامل استرس در کودکان چیست؟
بعضی دیگر از ساخت های خانواده که در این زمینه مؤثر شناخته شدهاند عبارتند از: - بزرگ شدن کودکان با افرادی که از حوصله و صبوری لازم در برخورد با بچهها برخوردار نیستند.
- نبود یکی از والدین به دلیل طلاق، فوت یا کار زیاد
- بزرگ شدن در خانوادههای پرجمعیت، محلههای فقیر یا دارای سطح اقتصادی و اجتماعی پایین.
- البته باید در نظر داشت قرار گرفتن در معرض استرس، بیماری یا فوت یکی از اطرافیان نزدیک و مهم برای کودک یا نوجوان، تغییرات مهم در زندگی مثل تغییر مدرسه، محل زندگی یا بیماری خود کودک عواملی هستند که به تشدید این مشکل دامن میزنند.
درمان
رویکردهای مختلفی در درمان اختلال اضطراب جدایی کودکان مورد استفاده قرار میگیرد که بعضی از آنها بر خود کودک یا نوجوان، بعضی بر خانوادههای آنان و بعضی بر هر دو تمرکز دارند. با اینحال باید در نمظر داشت از آنجایی که این اختلال تا قبل از هجده سالگی و در واقع درباره کودکان و نوجوانان مطرح است، همواره یک اصل کلی را در مورد چنین اختلالاتی باید در نظر داشت و آن اصل کلی دخیل کردن والدین در فرایند درمان است چون این والدین هستند که مسئولیت آمد و رفت آنها را برعهده دارند و هزینههای احتمالی درمان را پرداخت میکنند. بنابراین برای جلب همراهی بیشتر آنان لازم است آنها را در جریان فرایند درمان قرار دهیم.
درمانهای متمرکز در کودکان و نوجوانان
بازی درمانی برای اضطراب جدایی کودکان کم سن و سالتر و درمان شناختی رفتاری و گروه درمانی و درمانهایی با رویکردهای دیگر همچون روان تحلیلی در مورد کودکان سنین بالاتر و نوجوانان در این زمینه مؤثر است. اصل کلی در همه این درمانها آن است که کودک افکار و احساسات خود در این زمینه و سایر نگرانیهایش را برون ریزی کند و با کمک یک متخصص، هر چه بیشتر با آنها آشنا شود و در کنار آن، به طور مستقیم و غیرمستقیم مهارتهای لازم برای برخورد مناسب با ترس ها و اعتماد به نفس و توانمندی تحمل و کنار آمدن با نگرانیهای خود را بیاموزد. کودکان و نوجوانان در گروه آگاه میشوند فقط خودشان نیستند که این مشکل را دارند و همین همدلی برای آنها کمک کننده است.
درمانهای متمرکز بر والدین
این نوع درمانها از یک سو مسائل مربوط به خود والدین و مشکلات روانشناختی احتمالی آنان را هدف قرار داده است و از سوی دیگر سبکهای ارتباطی و فرزندپروری والدین را مورد بررسی قرار میدهد. بر اساس تحقیقات بسیاری، اضطراب افسردگی و وسواس در والدین کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال اضطراب جدایی کودکان شایع است. به عبارت دیگر والدین از همان ابتدا به واسطه اضطراب و نگرانیهای زیاد خود، کودکان را بیش از حد تحت کنترل قرار میدهند.
همانطوری که پیش از این گفتیم سبکهای سختگیرانه از یک سو و سبکهای سهل گیرانه و بیش حمایت گر از سوی دیگر کودکان را در معرض چنین آسیبی قرار میدهد. در روند درمان، والدین با این فرآیندها آشنا میشوند و در جهت تعدیل آن قدم برمی دارند. آنچه در زمینه درمان گفته شد، به طور قطع نیازمند کمک متخصص و صبوری در طی مراحل درمان است. اما ذکر چند نکته نیز خالی از فایده نیست.
- در موقعی که کودک برای جدا شدن از شما بیتابی میکند، وقت بگذارید و اگر میدانید طبق تجربه احتمالاً او خیلی بیتابی خواهد کرد، از قبل طوری برنامه ریزی کنید که در موقع رفتن یا برعکس گذاشتن کودک در جایی، وقت کافی داشته باشید تا حرفهای او را بشنوید. اجازه دهید راجع به ترس ها و نگرانیهایش وقتی شما نیستید با شما حرف بزند. به حرفهایش گوش دهید و او را تسکین دهید. سپس با کمی بازی یا فعالیتی که او دوست دارد، سرگرمش کنید تا این لحظه برای او تلخ نباشد. برخی والدین به اشتباه در لحظه آخر و هنگامی که خودشان به شدت دیرشان شده است، کودک را جلو مدرسه یا در مهد یا خانه میگذارند. بنابراین هیچ حوصله و فرصتی برای پردداختن به احساسات کودک ندارند.
- در مورد همه بچهها و به ویژه آنان که با این مشکل روبرو هستند، طوری برنامه ریزی کنید که با نبود شما به طور تدریجی روبرو شوند. یعنی شاید در اوایل لازم است مدت نبود شما کمتر از حتی یک ساعت باشد و بعد به تدریج اگر شرایط زندگیتان به گوهای است که لازم است این زمان به چند ساعت برسد، آن را افزایش دهید.
- در نبود خود، کودکان را به مراقبین مطمئن و با حوصله بسپارید.