نگاهی به موضوع مشق شب، بخش نخست
مشق شب علیه مشق شب
مشق شب واژهای متواتر در فرهنگ کودکی ما است که چندین نسل از کودکان امروز و دیروز و پریروز با آن آشنا هستند. چندان که شاید نتوان کسی را یافت که تجربه مدرسه رفتن داشته باشد و خاطرهای از مشق شب نویسی در انبان ذهن خویش نداشته باشد. خاطرههای مشق شب نویسی ماندگارند، اما شاید دلیل ماندگاریشان بیش از آنکه به شیرینی خاطرهها مربوط باشد، به تلخی آنها برگردد.
به رغم این احوال، ارائه مشق شب توسط معلمان بیش از نیم سده است که به عنوان رویهای مألوف در آموزش، ساری و جاری بوده است. در طول این سالها، نقد این رویه مألوف در میان انتقادات کلی مطرح شده به سیستم آموزشی، که اغلب از سوی محافل آکادمیک و نهادهای مرتبط با کودک و آموزش طرح شده است، پوشیده و مستتر بوده و در نتیجه در حاشیه باقی مانده است.
اما پس از اعلام معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در نیمه سال ۱۳۹۷، مبنی بر حذف مشق شب از کلاسهای اول تا سوم ابتدایی و جای گزین شدن تکالیف مبتنی بر مهارت آموزی بود(۱) که ناگهان بحث مشق شب از حاشیه به متن بدل شد و بیش از پیش وارد عرصه عمومی شد: موافقان مشق شب این جای گزینی را به ضرر کودکان و مخالفان، آن را به سود کودکان ارزیابی کردند. اما، چرا؟ ریشههای این اختلاف نظرها کجاست؟ و نهایتاً اینکه به تعبیر حافظ: «این راه را نهایت، صورت کجا توان بست؟»
در نخستین سطح از تحلیل میتوان به دفاعیات بر آمده از عادات فرهنگی و اجتماعی پرداخت. این سطح از اختلاف نظر را میتوان در میان بدنه اجتماعی و در میان خانوادهها رصد کرد. به طوریکه بخشی از دفاعیات به عمل آمده از مشق شب را میتوان حاصل نوعی عادت زدگی دانست که مشق شب را همچون نان شب واجب میداند. اینکه «تا بوده چنین بوده» و اینکه «مشق شب در طول سالیان درستی خود را به اثبات رسانده است»، از این نوع دفاعیات برآمده از عادت فرهنگی است. در سوی مقابل نیز شاید بتوان بخشی از مخالفتها با مشق شب را حاصل نوعی آسوده باشی و عافیت طلبی خانوادههایی دانست که برای فرار از زندگی پرمشغله امروزی، در پی اوقات فراغت بیشتر و رفع مسئولیت از خود هستند. آنان حذف مطلق و فقدان مشق شب را هم سو با این خواسته مییابند.
این اختلاف نظر، در سطحی دیگر حاصل نگاه دوقطبی بخشی از طرفین به موضوع مشق شب است که طی آن دامنه اختلاف نظر، بر خلاف نیت و رویه اجرایی جدید آموزش و پرورش، به بود و نبود مطلق مشق شب بسط داده میشود. در این سطح از مناقشه، وجه سلبی طرح جدید آموزش و پرورش، یعنی حذف مشق در تحلیل اهمیت پیدا میکند. ولی وجه ایجابی آن یعنی ارائه تکالیف مهارت آموزی مغفول نهاده میشود. بدین ترتیب مدافعان ابقاء مشق شب با فرض اینکه تکلیف منزل دیگر وجود خارجی نخواهد داشت، دو عنصر «تمرین» و «تکرار» را به عنوان عناصر لازم و ضروری در آموزش و یادگیری معرفی کرده و این پرسش را مطرح میکنند که در غیاب مشق شب چه چیزی قرار است جای این دو عنصر مفید و ضروری را پر کند؟ حتی این دسته از مدافعان مشق شب، هشدار میدهند که حذف آن، موجب «کشیده شدن کودکان به سمت فضای مجازی» خواهد شد.
در نقطه مقابل، مخالفان وجود مشق شب، مشق را مشقت معرفی کرده و این تمرین و تکرار را عبث و انجام آن را مایه آزار کودک و یا دست کم فعالیتی بدون لذت معرفی میکنند. آنها وجود وقت آزاد برای کودک در خارج از وقت مدرسه را نیز ضروری و مفید ارزیابی میکنند.
برخی از محورهای استدلال طرفین، اگر چه با رویکردهای آموزشی و یادگیری مطرح و شناخته شده، هم پوشانیهایی دارند اما به علت تلقی نادرست از صورت مسئله و گرفتار شدن در دو قطبی بود و نبود مطلق مشق شب نمیتواند به صورت بندی منقحی از بحث برسند. این تلقیها از آنرو نادرست هستند که شیوه اجرایی جدید آموزش و پرورش را منطبق با خواست و برداشت خود، ارزیابی میکنند. در حالیکه این شیوه اجرایی صرفاً یک جای گزینی است و حذف مطلق مشق شب یا توقف امر آموزش در منزل و محیط خارج از مدرسه، هدف آن نیست.
اما فارغ از صف بندیهای فرهنگی و اجتماعی، بخشی از اختلاف نظرها پیرامون مشق شب را میتوان در سطحی فراتر رصد کرد. در این سطح از بحث، اختلاف نظرها ریشه در رویکردهای متفاوت آموزشی در نزد طرفین دارد. بدین ترتیب که موافقان شیوه اجرایی مرسوم مشق شب، قائل به رویکرد آموزشی «رفتارگرایی» هستند و مخالفان به رویکردهای دیگر و بیش از همه به رویکرد آموزشی «شناخت» نظر دارند.
این سطح از تحلیل، جدیترین و مهمترین بخش تحلیل بوده و میتواند از چرایی مواضع طرفین پرده برداشته و به نتایج واقعیتری در مورد مشق شب و حدود و ثغور آن منتهی شود.
ارجاعات:
۱-خبرگزاری ایرنا-۹۷/۶/۲۸
ادامه دارد...