نقاشی کودک ابزاری برای فهم درونیات
آیا تا به حال به نقاشی کودکی نگاه کرده از بازتاب اندیشه احساس این هنرمند خردسال شگفت زده شدهاید؟ آیا تا به حال با خود اندیشیدهاید که کودکتان با کشیدن خانه ای بی پنجره و یا آدمکی که فاقد تنه است و به جای آن دو دست از دو طرف سرش بیرون آمده و یا درختی با برگهای سوزنی چه چیزی را میخواهد برای شما بازگو کند؟
نقاشی، یکی از فعالیتهای پیچیده کودکان بوده و تا اندازه ای نمایشگر ادراکات و احساسات آن میباشد. از دیدگاه متفکرین، نقاشی چیزی در حد فاصل بازی و تصویر ذهنی است که کودک به واسطه آن دنیای واقعی خود را بازنمایی میکند. نقاشی کودک یک پیام است و به کمک آن، چیزی را که نمیتواند به لفظ درآورد به ما انتقال میدهد. کودک همه مسائل زندگی خود را به واسطه نقاشی به تجربه درمی آورد. خطوط ترسیمی، انعکاسی از دنیای هیجانی او هستند و نقاشی به تنهایی به منزله جهانی است که به موازات افزایش هوشیاری و دگرگونیهای کودک، متحول می گرد. از حدود یازده ماهگی، کودک بدون آن که قصد خاصی داشته باشد، لکهها و خطوطی را در فضای اطراف خود پدید میآورد. در این وهله لذت حرکت است که کودک را هدایت میکند.
در حدود ۱۸ ماهگی اغلب کودکان به ترسیم خطوط انحناداری که از مرکز شروع شده، میپردازند؛ این خطوط که کم و بیش به صورت مارپیچ و حلزونی هستند، بدون برداشتن دست از روی کاغذ به تصویر کشیده میشوند. آن چه کودک را در این وهله مجذوب میکند، نتیجه عمل نیست؛ بلکه فعالیت به خودی خود است. تدریجاً عمل وی به صورت ارادی درآمده و به مرحله جدیدی از هوشیاری دست مییابد. پس از دومین سال زندگی، خطوطی که از لحاظ حرکتی مهار شدهاند جانشین خط خطی کردنها میشوند.
در حدود ۲٫۵ سالگی میتوان شاهد ترسیم خطوط افقی، عمودی، نقطه چین و دایره بود. در حدود سه سالگی، کودکان سراسر جهان به ترسیم آدمکی میپردازند که از یک دایره مرکزی و چند خط متصل به آن تشکیل شده است. کودک خردسال توانایی متمایز کردن بخشهای مختلف اندام خود را ندارد.
در خلال سومین سال زندگی است که نخستین خطوط تقلیدی، متجلی میشوند. تجسم عینی در همین زمان در کودک پدیدار میشود. یعنی شباهت بین خطوط خود و اشیای واقعی را درمی یابد و به آن چه که به تصویر کشیده، معنی میدهد و آن را نامگذاری میکند. تجربههای مهارگری و اکتشاف کودک را برای مرحله بعد، یعنی ترسیم «آدمک وزغ گونه» آماده میسازند.در چهار سالگی کودک، غالباً نیاز دارد که نقاشی خود را بطور شفاهی نیز شرح دهد. در این مرحله نقاشی کودک معمولافاقد جزییات است و آن چه برای او اهمیت دارد بزرگتر ترسیم میکند.
از پنج سالگی به بعد است که تقریباً همه کودکان میتوانند به ترسیم یک درخت، یک آدم یا یک خانه، به صورت یک مجموعه ساخت یافته، مبادرت میکنند. کودک از این سن، بدون الگوبرداری از واقعیت به ترسیم آن چه از اشیا میداند و به نظرش مهم و ضروری است میپردازد. از آغاز این مرحله تا حدود سن ۱۱، ۱۲ سالگی، فقط گامهایی در راه بهبود بخشیدن به این روش برمی دارد و پس از آن کودک به سوی یک پویایی که خاص اوست و در کودکان مختلف متغیر است، تحول مییابد.
نقاشیهای کودکان نوعی گیرایی آنی دارند، آنها ساده، جذاب و سرشار از زندگی و هویتاند. کودکان با نقاشیهای خود حرف میزنند، حرفهایی که به دلایل گوناگون قادر به گفتن آنها نیستند. نقاشی نیز همانند خواب و رؤیا به آنها این اجازه را میدهد که از خود با ما در حالتی ناخودآگاه، درباره مسائل، کشفیات و دلهرههایشان صحبت کنند.
تخیلات هنری همانند خواب و رؤیا، در ژرفای ضمیر ناخودآگاه هر کس به جست وجو میپردازد و ژرفترین محتویات درونی فرد را متظاهر میسازد. کودک نیز به کمک نقاشی دلهرهها و کشمکشهای درونی خویش را آشکار میسازد و بدین طریق اثر آنها را کاهش میدهد. در حقیقت وقتی مسائل و مشکلات عاطفی بر روی کاغذ منعکس میشوند به صورت تازه و جداگانه ای که کمتر دلهره آور است درمی آیند.
کودک خیلی زود درمی یابد که رسم و نقاشی وسیله ای بیانی است که با افکار او مطابقت میکند و او را در تخیلاتش، آزاد میگذارد و در عین حال لذت سرشاری برای او فراهم میآورد؛ علاوه بر آن نقاشی کردن به او اجازه میدهد که افکار درونیاش و در حقیقت خویشتن خودش را نشان دهد. به هر حال تعبیر و تجزیه و تحلیل نقاشی کودکان فقط مورد توجه بزرگسالان است. هنگامی که کودک به وسیله تصویر اظهارنظری میکند، بسیاری از جوانب شخصیت خویش را آشکار میسازد؛ ولی او این کار را برای دلخوشی ما و یا فراهم کردن امکان شناخت و بررسی روانشناسی نمیکند؛ بلکه آنچه برای او مهم است بیرون ریختن تجربههای اندوخته شده ای است که نمایانگر وجود اوست.
اولین علائمی که کودک بر روی کاغذ رسم میکند، بیشتر بر اثر ضربه زدن مداد بر روی کاغذ به وجود میآید. او خیلی زود متوجه میشود که در اطراف او اشیاء و وسایلی وجود دارند که میتوانند اثر مشخصی از خود بر روی سطوح باقی گذارند، بنابراین با لذت تمام، با هر وسیله ای که به دست آورد شروع به خط خطی کردن میکند. خطوط درهم و برهمی که کودک در سن ۱۶ تا ۱۸ ماهگی رسم میکند کم کم جای خود را به دو اثر گرافیکی مشخص تر میدهد که یکی خط نوشتن و دیگری خط نگاری است، که این رویه به مرور زمان و بر اثر پیشرفت و پختگی فکری کودک هر کدام جای خود را پیدا میکنند.
او در دو تا سه سالگی برای خطوط و دایرههایی که میکشد اسم میگذرد. در این دوران، دیگر خط نگاری کودک، فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد بر روی کاغذ نیست، بلکه او مایل است احساسات درونی خود را که در ارتباط با تجربههای زندگی کوتاه مدتش به دست آورده بیان کند. و سرانجام در چهار سالگی خط نگارههای او جمع و جور میشوند و حتی برای بزرگسالان نیز معنی پیدا میکنند. در این سن شمایی از آدمک و گاهی هم بعضی از حروف الفبا نمایان میشود. بدین گونه است که سرانجام کودک مرحله خط خطی کردن را به طور کامل پشت سر میگذارد و وارد مرحله تمثیلی میشود. این مرحله درست همان مرحله ای است که کودک به تقلید از بزرگترها، چند سطری را به عنوان داستان نقاشی، زیر نقاشیهای خود ترسیم میکند. این نوشتهها اغلب از چپ به راست و گاهی از راست به چپ نقاشی میشود.
کودکان سعی میکنند در نوشتههای خود فاصله را نیز مراعات کنند و جالب است که بعد از نوشتن از بزرگ ترها میخواهند که نوشتههای آنان را بخوانند. در چنین شرایطی، والدین میتوانند با دقت در محتوی نقاشی سرنخی به دست آورند و از این طریق داستانی بسازند و برای کودک تعریف کنند. کودکان، معمولابا دقت به این داستانها گوش فرامی دهند و اگر هم گاه مطلبی خلاف میل آنها خوانده شود اعتراض نمیکنند؛ زیرا خودشان میدانند که نوشتههایشان قابل خواندن نیست. برای آنها همین قدر که کسی نوشتههایشان را میخواند و در احساساتشان شریک میشود کافیست.
در فاصله سه تا چهار سالگی کودک سعی میکند تصویر شخصی یا اشخاصی را بکشد. این تصویر شامل عناصر مشخص و معینی از قبیل یک دایره به جای سر و در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاهاست.
علت ساده بودن نقاشی در این سن از عدم شناخت تکنیک ناشی نمیشود، بلکه این درست همان تصویری است که کودک از بدنش در ذهن دارد. این تصویر دارای یک سر است که برای کودک مهم جلوه میکند؛ زیرا سرموضع حسهای بینایی و شنوایی است و از این رو برقراری ارتباط با دنیای خارج را میسر میسازند و دیگر اینکه دارای بازوهایی است که امکان گرفتن و لمس کردن اشیاء را دربردارد و دارای پاهایی است که امکان جابجا شدن را فراهم میکند.
وقتی کودک، آدمکی را ترسیم میکند، قبل از هر چیز شکل خود یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد بیان میکند. در واقع بین برخی از خطوط آدمک نقاشی شده، و خصوصیات جسمی و روانی کودکی که آن را ترسیم کرده، ارتباط مشخصی وجود دارد.
اعضای یک خانواده هماهنگ، در نقاشیهای کودکان، همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده میشوند. اگر این اشخاص دستهای یکدیگر را بگیرند، همدیگر را ببوسند و یا با هم بازی کنند درجه صمیمیت آنها بیشتر است. کودک، در نقاشی خانواده، تصویر خود را نزدیک شخصی نقاشی میکند که حس کند در کنارش راحت تر است و یا او را بیشتر از همه دوست دارد؛ ولی اگر کودکی فکر کند که مثلاخواهرش بیش از او مورد توجه پدر و مادر است، در نقاشی خود خواهرش را بین پدر ومادر و خود را دورتر از آنها در حاشیه کاغذ قرار میدهد. در بعضی از نقاشیها تعدادی از افراد خانواده در داخل خانه و تعدادی دیگر در خارج از خانه نمایش داده میشوند. این گونه نقاشیها یا منعکس کننده غیبت واقعی شخص یا اشخاصی است که در خارج از خانه ترسیم شدهاند و یا کمبود جذابیت عاطفی کودک را نسبت به آنها مینمایاند.
در بیشتر نقاشیهایی که کودکان ترسیم میکنند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش و چه به صورت ترس و دلهره بر روی او مستقر میکند. این شخصیت اصلی غالباً قبل از دیگران ترسیم میشود؛ زیرا او اولین شخصی است که کودک به او فکر میکند. این شخصیت اصلی، همیشه در اندازه ای بزرگتر از دیگر اشخاص و با جزئیاتی بیشتر و کامل تر ترسیم میشود.
هنگامی که در نقاشی خانواده، یکی از اعضای خانواده وجود ندارد، میتوان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه یا ناخودآگاه آرزوی نبودن آن شخص را دارد. این پدیده بیشتر در نقاشیهای کودکانی دیده میشود که با گذشت چند سال هنوز تولد خواهر یا برادر کوچکتر از خود را نپذیرفتهاند. بنابر این با حذف این کودک مزاحم از نقاشی خود، خود را در دوران طلایی که قبل از تولد نوزاد در آن زیستهاند، به تصویر میکشند. نقاشی به منزله فرافکنی ناهشیار، از آغاز قرن حاضر با هدف شناخت شخصیت و حل مشکلات روانی کودکان، به کار گرفته شده است. همه پرسشهای پنهان، شادیها، اضطرابها، عشقها و ترسها کودک در نقاشی بازیافته میشوند. کودک الفاظی را برای بیان احساسات خود در اختیار ندارد و نقاشی از راه و رمزهایی مانند: خورشید، آب، درخت یا خانه بدون هیچ قید و بندی به جای او سخن میگوید. درخت، خانه یا آدمک هر یک به منزله تجسم رمزی و ناهشیار شخصیت کودک هستند. نقاشیهای کودک به ما نشان میدهد که وی خود را چگونه میبیند، چگونه متحول میگردد و چگونه با جهان پیرامون خویش مرتبط میشود.