نامه عارف آهنگر خطاب به سازمان حفاظت محیط زیست

خطاب به سازمان حفاظت محیط زیست، با احترام

آیا نوزادی که از سینه مادرش کَنده شده و به اجبار از او دور شده باشد، در بزرگسالی از مادرش نگهداری و مراقبت خواهد کرد؟

بر اساس مطالعات زیست- روانشناسانه، انسان در دوران کودکی خود کاملا حسی- انگیزشی است. یعنی چه؟ یعنی هر محیط و پدیده‌ای که «حس» کودک را درگیر و هیجان‌اش را برانگیخته کند، او را به سمت خود کشانده یا از خود می‌راند و به طور کل ارتباطی حسی بین آن محیط و پدیده با کودک برقرار می‌شود و دیگر کودک نسبت به آن بی‌تفاوت و بی‌حس نیست. کودک ذاتاً نسبت به طبیعت گرایش دارد.

حالا همانطور که در دفتر کار یا در عرصه‌های طبیعی مشغول به خدمت هستید، اگر به اینترنت دسترسی دارید، جمعیت کودکان ایران را جستجو کنید. آمارها می گویند حدوداً ۳۰ درصد از جمعیت کشور زیر ۱۸ سال‌اند. با تطبیق دادن با آمار دانش‌آموزان کشور، درمی‌یابیم که حدوداً هجده میلیون از این جمعیت زیر ۱۲ سال‌اند. یعنی طبق تعریف ملی، کودک‌اند.

حالا بیایید کودک را در دو فضا تصویر کنیم. تصویر اول او را در آپارتمان و نشسته مقابل تلویزیون، یا تبلت به دست در حال بازی نشان می‌دهد. و تصویر دوم او را در یک محیط طبیعی اطراف شهر، در حالیکه در میان دو ردیف درختان بلند بلوط و افرا در حال قدم زدن است، می نمایاند. به نظرتان کدام فضا محرک‌های حسی- هیجانی بیشتری برای کودک در آستین دارد؟ آن فضایی که تا چشم کار می‌کند آسفالت و دیوار و ماشین و تنهایی است یا فضایی که پاییز و زمستان و بهار و تابستانش به راه است و خاک و آب و حیوان و حشره‌اش سرجایشان هستند و آواز پرندگان و صدای باد و برگ اش هم‌آوای خنده‌های کودک‌اند؟

اگر بپذیریم کودک در دوره‌ای از رشد خود قرار دارد که برایش هر چیزی زمانی «وجود» دارد که حسی را در او به جریان بیاندازد، اگر قبول کنیم که او موجودی ست که بالذاته «مشغول» است و مستعد «بازی» و «کنجکاوی»، و برایش طبیعت صرفاٌ یک چشم‌انداز نبوده بلکه بستری‌ست برای پروراندن حس و هیجانات‌اش، ترجیح می‌دهید فرزند خود و آن هجده میلیون را را در کدام تصویر ببینید؟

آیا این را یک فرصت ارزشمند نمی‌دانید؟ حتی باشگاه‌های فوتبال هم برای خود تیم‌های پایه در رده‌های نونهالان، نوجوانان و جوانان دارند. مگر بخشی از رسالت آن سازمان، آموزش همگانی نیست؟ به اهمیت پشتوانهٔ نسلی که تردید ندارید؟ مگر محیط زیست و طبیعت ما در آینده نیاز به متخصص و پژوهشگر و محیط‌بان ندارد؟ از آن مهمتر، مگر شهروندان ما نبایستی امروز و آینده نسبت به محیط زیست‌شان احساس مسؤلیت و مراقبت داشته باشند؟ مگر اینها در حوزه عملکرد و وظایف سازمان حفاظت محیط زیست نیست؟ مگر می‌شود بدون عشق از چیزی محفاظت کرد؟ مگر می‌توان با همایش و درس و دانشگاه جوانی که در کودکی از آغوش مادر محروم گشته را حافظ مادر کرد؟

چرا وقتی این‌همه اشتیاق و اراده و سرمایه اجتماعی برای گسترش مدرسه طبیعت در سراسر ایران وجود دارد، فرصت را مغتنم نمی‌شمارید و حمایت نمی‌کنید؟ منتظر چه هستید؟ می‌خواهید آن هجده میلیون شهروندی که تا مغز استخوان مستعد عاشق شدن به طبیعت و محیط زیست هستند را به حال خود رها کرده و در عین حال آینده این آب و خاک را به دست آنها بسپارید؟

عارف آهنگر

Submitted by Anonymous (تایید نشده) on ش., 10/20/2018 - 17:05